سلام خسته نباشيد...منم اين حادثهي جانگداز رو بهتون تسليت ميگم...
از نظري كه دادين هم متشكرم...
گويي وبلاگتون دربارهي ازدواجه...منم كه اصلا دربارهي ازدواج نظر خوبي ندارم...يعني بيشتر ميترسم...اما خيلي دوست دارم همسري داشته باشم كه در راه معنويت و ديگر مسيرهاي زندگيم منو همراهي كنه و كمكم كنه...
بيخيال...هر چي خدا بخواد...من كه حالا حالا ها از مردا ميترسم...اعتماد هم ندارم بشون...چه برسه به قصد ازدواج و از اين حرفا...
به هر حال ازتون ممنون...
در پناه حق باشيد...