• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : اين لقمه به جاي آن لقمه
  • نظرات : 6 خصوصي ، 71 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به كاربر محترم 
    سوال:هدف خلقت چيست ؟ چرا خدا كه به اعمال ما آگهي دارد ما را خلق كرد؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    قسمت اول پاسخ:
    سوال شما داراي دو بخش است : 1- خداوند چرا ما را خلق كرد؟ 2- اگر خدا نسبت به همه اعمال ماعلم پيشين دارد، آيا خلق ما عبث و بيهوده نيست ؟ بخش يك : سوال ازهدف آفرينش انسان داراي دو جنبه است : الف ) هدف فاعل ( خداوند ) ، ب ) هدف فعل ( انسان ) . هدف فاعل ( با قدري مسامحه ) ؛ يعني ، آنچه خدا را به آفرينش انسان برانگيخت و هدف فعل ؛ يعني ، آنچه انسان به آن منتهي مي شود .روشن است كه هدف فاعل در آفرينش انسان قبل از آفريدن اواست و هدف فعل پس از آفريده شدن او . از آن جا كه سوال شما درباره ً هدف فاعل در آفرينش انسان با توجه به مطالب زيرروشن مي شود : 1- خداوند متعال به مقتضاي اين كه خودش واجب الوجوداست و وجود او وابسته به چيزي نيست ، هيچ محد ود يتي و نقصي ندارد وهمه كمال ها را دارا است ؛ بلكه عين كمال است . 2- از جمله كمالات اوفياض و جواد بودن است . خداوند در قرآن مي فرمايد : ( ( و ما كان عطا ربك محظورا"؛ و عطاي پروردگارت منع نشده است ) ) ، ( اسرا، آيه 20 )؛ .
    3- هرخيري و كمالي ناشي از وجود است و هر شر و نقصي ناشي از عدم ؛ مثلا"علم خير و كمال است و جهل شر و نقص به شمار مي آيد .قدرت نيز درمقابل عجز و ناتواني ، يك امر وجودي است . پس معلوم مي شود كه وجودخير است و در مقابل آن هر شر و نقصي از عدم است .
    4- با توجه به مقدمه سوم مي توان دريافت كه فياض و جواد بودن خداوند با آفريدن وايجاد كردن محقق مي شود .پس لازمه فياض بودن آفريدن است .
    5- اين نكته را مي توان از راه ديگري نيز بيان كرد و آن اين كه اگر چيزي امكان ايجاد شدن را داشته باشد و خداوند نيز به عنوان علت فاعلي ، توانايي ايجاد آن را داشته باشد؛اما آن را ايجاد نكند، اين نيافريدن با توجه به اين كه وجود خير است منع ازخير است و بخل محسوب مي شود و بخل از خداوند محال است
    . از اين مقدمات نتيجه مي گيريم كه علت غايي و هدف فاعل در آفرينش ، فياض بودن خداوند است ؛ يعني ، اگر سوال شود چه چيز باعث شد خدا بيافريند؟ پاسخ مي دهيم كه فياض بودن او باعث آفرينش شده است .
    6- صفات خدا زايد بر ذات او نيست . صفات انسان و ديگر اجسام زايد بر ذات آنها است ؛مثلا" سيب يك ذات دارد و سرخي و شيريني صفت آن است . اين سرخي وشيريني ، خارج از ذات سيب است . سيب مي تواند به جاي اين صفات ،ترش و سبز باشد و ذات او باقي بماند .بحث اتحاد ذات و صفات خداوند،يك بحث كلامي عميق است كه مي توانيد در علم كلام در بحث توحيد صفاتي مطالعه كنيد
    .آنچه در اين جا براي ما مهم است ، اين كه فياض بودن -كه علت غايي آفرينش است - خارج از ذات خدا نيست . پس اگر سوال شودچرا خداوند آفريد؟ خواهيم گفت : چون خدا است . پس علت غايي در واقع خود خداوند است . اين همان سخن فلاسفه است كه مي گويند : علت غايي و علت فاعلي در افعال خداوند، متحد است و شايد بتوان همين معنا را ازبرخي آيات قرآن نيز استفاده كرد : ( ( اليه يرجع الامر كله ؛ و تمام كارها به اوبازگردانده مي شود ) ) ، ( هود، آيه 123 ) . براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به :
    1- الميزان ،ج 8، ص 44علامه طباطبايي
    2- معارف قرآن مصباح يزدي 7- اين كه گفته مي شود، آفريدن لازمه فياض بودن خدا است ، بدين معنا نيست كه او مجبوربه آفريدن است ؛ زيرا در جبر همواره يك نيروي خارج و برتري بر اراده قدرت فاعل غلبه دارد واو را مجبور مي كند؛ اما درباره ً خداوند هيچ نيروي ديگري - غير از او - فرض نمي شود، چه رسد به اين كه برتر از او باشد تابتواند او را مجبور كند .پس وقتي مي گوييم بين فياض بودن و آفريدن تلازم است ، اختيار و اراده را در آفرينش از او سلب نكرده ايم و در واقع بين فياض بودن و آفرينش اختياري و ارادي تلازم است .
    8 - حال كه معلوم شد هدف فاعل در آفرينش ذات خداوند است ؛ پس هر آنچه غيراز ذات به عنوان هدف ذكر مي شود، به عنوان هدف مياني است ( نه هدف حقيقي و نهايي ) ؛مثلا" گفته مي شود خدا آفريد تا به بندگان جود كند.
    من نكردم خلق تا سودي كنم

    بلكه تا بر بندگان جودي كنم