• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : اين لقمه به جاي آن لقمه
  • نظرات : 6 خصوصي ، 71 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:به نظر شما چه موقع بايد انسان از رحمت خدا مايوس بشه؟ و چه گناهي اين حس يأس و نا اميدي رو به وجود مي آره و اصلا اين حس حس خوبي هست يا نه؟؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    يكي از گناهان كبيره ياس و نا اميد است واين گناه از نظر بزرگ بودن و زشت بودن در مرحله بعد از شرك به خدا است يعني اول شرك به خدا بزرگترين گناه است و بعد نا اميدي از درگاه خداوند و وانسان در هيچ شرايطي نبايد از رحمت الهي نا اميد شود و اين نااميدي سبب جرات بر جميع گناهان مي شود چون شخص مي گويد من كه معذب هستم چرا خودم را از شهوات دنيا محروم كنم ..و علت اين نا اميد اين موارد مي باشد:
    چند عامل را مى‏توان در پديد آمدن حالت يأس مؤثر دانست:

    الف: گناه و اصرار بر آن: كسى كه زياد گناه مى‏كند و يا زياد توبه مى‏شكند در صورتى كه ايمانى
    راسخ به صفات رحمت و لطف پروردگار نداشته باشد در معرض يأس از رحمت خدا قرار مى‏گيرد.

    ب: استعجال: كسى كه دعا مى‏كند و از درگاه خداوند درخواستى دارد چون خواسته‏اش
    برآورده نمى‏شود و دعايش مستجاب نمى‏گردد، ممكن است گمان كند كه نظر رحمت خداوند از او برگشته است و نااميد گردد. امام صادق(ع) مى‏فرمايند:

    لا يزال المؤمن بخير و رخاء و رحمة من اللَّه، مالم يستعجل فيقنط، فيترك الدعاء قلا له: كيف يستعجل؟ قال: يقول: قد دعوت منذكذا و كذا و لا ارى الاجابة؛ (183)

    مؤمن پيوسته در نيكى و راحتى و مهربانى خداست تا زمانى كه استعجال نكند پس چون استعجال كند نوميد مى‏شود و دعا را ترك مى‏كند. راوى مى‏گويد: از ايشان پرسيدم: چگونه استعجال مى‏كند؟ فرمودند: با خود مى‏گويد مدتى طولانى دعا كردم و اجابت نشد.

    اين عوامل در صورتى مؤثر واقع مى‏شوند كه زمينه اعتقادى فرد نادرست و خداشناسى او ناقص باشد. به عبارت ديگر در صورتى كه منشأ اعتقادى يأس و قنوط فراهم نباشد، يأس بر بنده عارض نمى‏شود و اگر در گذرگاه زمان لحظاتى احساس نوميدى بر او چيزه شود قابل درمان است.

    آثار نااميدى

    1 - ترك توبه و استغفار: كسى كه از رستگارى نااميد است در فكر جبران گذشته بر نمى‏آيد زيرا
    جبران آن را ناممكن مى‏داند.

    2 - فرو رفتن در گناه: كسى كه از رحمت خدا نوميد باشد و اميد رستگارى نداشته باشد با خود
    مى‏گويد من كه آخرت بدى دارم؛ پس لااقل نبايد لذات دنيا را از خود دريغ كنم. با اين انديشه نادرست ارتكاب گناه براى او آسان مى‏شود و در درياى عصيان غرقه مى‏گردد.

    3 - كفر يا تباهى دنيا: كسى كه به دليل اطمنيان از آخرت بد خود، به گناهان لذت آور روى

    مى‏آورد بسا كه از لذات دنيايى هم بهره‏اى نداشته باشد؛ زيرا اگر همچنان به قيامت و محاسبه آخرت معتقد باشد تصور آخرت دهشتناكش شيرينى هر لذتى را بر او تلخ مى‏كند و يا در اثر زشت‏كارى به كفر و انكار خدا و قيامت مبتلا مى‏شود.