نگاه خيس غزل ها به گريه افتاده است
سکوت آيينه ، حتي به گريه افتاده است
هواي سرخ دلم ببين چه طوفاني است
و شانه هاي خدا را ، به گريه افتاده است
سلام ، بغض تلنگر نشسته ي فرياد
دلم به جاي تو تنها به گريه افتاده است
خيال مبهم شاعر و هر چه در آن بود
ميان هق هق دريا به گريه افتاده است
سفر بخير که گفتم غزل پريشان شد
رديف و قافيه يکجا به گريه افتاده است
و روح عاشق دردم ! تو را خداحافظ
شبي که چشم غزل ها به گريه افتاده است ..