• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : مردم قم در انتظار طلوع خورشيد
  • نظرات : 5 خصوصي ، 101 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يک کاربر گرامي 
    سوال:راه هاي تزكيه نفس و دور شدن از عشق زميني و رسيدن به عشق الهي، چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاک راه فضيلت:

    گذر از عشق زمينى و وصول به عشق الهى به دو طريق بنيادين و روبنائى ممكن است. طريق بنيادين، اصلاح انديشه و نوع نگاه به زندگى و جهان است و طريق روبنائى، اصلاح و كنترل رفتار بر اساس همان انديشه‏هاى بنيادين مى‏باشد. زيرا مى‏دانيم كه هر عملى از انديشه‏اى بر مى‏خيزد پس چون انديشه و نگاه آدمى اصلاح شود، اخلاق و عمل او نيز به تبع آن در طريق اصلاح قرار مى‏گيرد و بالعكس.
    در واقع تمامى اخلاق، رفتار، حالات، تمايلات، احساسات و عواطف انسان تحت تأثير نوع جهان‏بينى و عينكى كه براى نگاه به هستى و انسان براى چشم خويش ساخته است، متفاوت خواهد بود.
    عينكى كه عرفان، قرآن كريم و به طور كلى اسلام براى نگاه انسان ساخته است، عينك توحيد است؛ وقتى انسان از پشت اين عينك به زندگى و جهان مى‏نگرد چيزى جز حق تعالى نمى‏بيند. اگر انسان موفق شود متن هستى را مشاهده نمايد، هستى‏اى كه تمام عوالم وجود را پرساخته است، در حقيقت ذات حق را ديده است و چنانچه صفات و كمالات منتشر در پديده‏هاى جهان را ادراك نمايد، صفات و كمالات حق تعالى را ادراك نموده است و در صورتى كه به تماشاى طبيعت و اشياء و مخلوقات الهى بنشيند، مظاهر؛ يعنى محل ظهور حق تعالى را مشاهده نموده است و در نهايت، چيزى جز حق تعالى را نديده است. به طور اصولى، جز حق تعالى ديدنى نيست؛ چون هستى منحصر به اوست و «غير از او» چيزى نيست كه ديدنى باشد، فرق عارف و غيرعارف هم تنها در اين است كه عارف مى‏داند جز حق را نمى‏بيند و غيرعارف نمى‏داند و گرنه هر دو دو مشاهده حق تعالى ثبوتا مساوى‏اند. انسان عارف قبل و بعد از آنكه كسى و چيزى را ببيند، حق را مشاهده مى‏نمايد و جز او چيزى نمى‏بيند، اگر هم دوست بدارد و عاشق شود كه مى‏شود نيز تنها عاشق جمال مطلق حق تعالى مى‏شود و اسير عشق مقيد و زيبائى محدود هيچ پديده‏اى نمى‏گردد. بنابراين، در بُعد انديشه، انسان بايد بداند كه هر شخص و هر جمالى كه هست، مظهر خداى متعال است. تمامى زيبائى‏هائى كه در اشخاص و اشياء عالم وجود دارد، تنها شعاع بسيار ناچيزى از جمال نامحدود خداوندى است و چه خوب است آدمى نگاه خويش را آنچنان تقويت نمايد كه بتواند همواره از مظاهر عبور نموده و در پس پرده اشياء عالم، منبع جمال و كمال بى‏نهايت را مشاهده نمايد و تنها عاشق حق تعالى گردد. در بُعد عمل برنامه‏هاى عملى اسلام شامل اوامر و عباداتى؛ همچون نماز، روزه، حج، دعا و مناجات، تلاوت قرآن، ذكر و زيارت و امثال آنها همه برنامه‏هاى كاربردى تقويت رابطه عاشقانه با معبود و معشوق هستى است و محدوديت‏ها كه شامل نهى‏هائى از قبيل نهى از حب دنيا عشق و علاقه مفرط به مظاهر طبيعى، نگاه به نامحرم و ساير محدوديت‏هاى اخلاقى، رفتارى و معاشرتى مى‏باشد، اغلب به منظور كنترل زمينه‏هاى علاقه و عشق‏هاى زمينى پست، برنامه‏ريزى شده‏اند؛ عشق و
    علاقه‏هائى كه انسان را از عشق و علاقه و پرستش توحيدى ذات بارى تعالى باز مى‏دارند. در زمينه علاج عشق‏هاى زمينى، 1ـ توجه به آثار و عواقب وخيم آن، يكى از راههاى آگاهى‏بخش بسيار مؤثر است.
    مهمترين اثر منفى اخلاقى عشق زمينى اين است كه انسان را هر چه بيشتر طبيعى، دنيوى و زمين‏گير مى‏كند و از حيات معقول و معنوى باز مى‏دارد. تمام تلاش اسلام و ساير اديان توحيدى اين بود كه آدميان را از وابستگى به طبيعت، منجلاب دنيا و خاك‏نشينى نجات داده، با نمودن راه حيات معقول و معنوى و خصوصا زندگى توحيدى به انسان، او را در مسير فتح قله‏هاى انسانيت و رسيدن به اوج كمال و سعادت قرار دهند؛ در حالى كه عشق زمينى و حب دنيا، دقيقا در مقابل اين تلاش، تأثير مهم‏اش اين است كه آدمى را هر چه بيشتر متوجه طبيعت و وابسته به زيبائى‏هاى دنيوى مى‏نمايد و راه حيات معقول و معنوى را به روى او مى‏بندد و انسان را به عشق و پرستش مشركانه مى‏كشاند.
    2ـ به خوبى نگاه‏هاى خود را در اختيار گيريد زيرا آدمى با نگاهى ممكن است كه به وادى عشق مفرط زمينى كشيده شود و در اثر آن قدرت محاسبه و تشخيص عقلانى خويش را از دست بدهد؛ يعنى حالتى به او دست دهد كه زشتى‏هاى معشوق خويش را زيبا ببيند بدى‏هاى او را نيكى تلقى نمايد و آگاهى و آزادى انسانى كه ملاك ارزش اخلاقى اعمال و انتخابها است را در پاى اين عشق قربانى نمايد.
    3ـ اگر احيانا مبتلا به اين عشق شده‏ايد خود را شكست خورده نپنداريد جلو ضرر را از هر كجا كه بگيريد منفعت است. شكست خوردن در اين عشق ممكن است به قيمت از دست دادن جان انسان تمام شود و يا حداقل به از دست دادن سلامتى و نشاط جسم و روان آدمى بيانجامد. بسيارى از كسانى كه تعادل روانى خويش را از دست داده‏اند، در اثر عشق و علاقه مفرط زمينى، به چنين عارضه‏اى مبتلا گشته‏اند.
    اين در حالى است كه عشق به حق تعالى، نه تنها از چنين عوارضى پاك و مبرى است، بلكه در هر آنى موجبات سلامتى بيشتر، حيات قوى‏تر و زندگى سعادتمندانه‏ترى را براى انسان فراهم مى‏آورد و باعث كمال و قرب بيشتر به حقيقت مى‏شود. على(ع) در خطبه‏اى از نهج‏البلاغه و در بيان آثار زيان‏بار عشق دنيوى فرموده است: اگر كسى عاشق چيزى شود، بينائى‏اش را ضعيف و قلبش را مريض ساخته است، او با چشمى مى‏نگرد كه صحت و سلامت ندارد و با گوشى مى‏شنوند كه قدرت شنوائى ندارد، شهوات عقلش را زايل ساخته و حب دنيا دل‏اش را مى‏رانده است. نفس‏اش سرگرم معشوق شده و بنده و اسير او گرديده است. (نهج‏البلاغه، ص 160، خ 109).