سوال:
راه هاي تزكيه نفس و دور شدن از عشق زميني و رسيدن به عشق الهي، چيست؟ نتيجه تحقيق نويسنده وبلاک راه فضيلت:گذر از عشق زمينى و وصول به عشق الهى به دو طريق بنيادين و روبنائى ممكن است. طريق بنيادين، اصلاح انديشه و نوع نگاه به زندگى و جهان است و طريق روبنائى، اصلاح و كنترل رفتار بر اساس همان انديشههاى بنيادين مىباشد. زيرا مىدانيم كه هر عملى از انديشهاى بر مىخيزد پس چون انديشه و نگاه آدمى اصلاح شود، اخلاق و عمل او نيز به تبع آن در طريق اصلاح قرار مىگيرد و بالعكس.
در واقع تمامى اخلاق، رفتار، حالات، تمايلات، احساسات و عواطف انسان تحت تأثير نوع جهانبينى و عينكى كه براى نگاه به هستى و انسان براى چشم خويش ساخته است، متفاوت خواهد بود.
عينكى كه عرفان، قرآن كريم و به طور كلى اسلام براى نگاه انسان ساخته است، عينك توحيد است؛ وقتى انسان از پشت اين عينك به زندگى و جهان مىنگرد چيزى جز حق تعالى نمىبيند. اگر انسان موفق شود متن هستى را مشاهده نمايد، هستىاى كه تمام عوالم وجود را پرساخته است، در حقيقت ذات حق را ديده است و چنانچه صفات و كمالات منتشر در پديدههاى جهان را ادراك نمايد، صفات و كمالات حق تعالى را ادراك نموده است و در صورتى كه به تماشاى طبيعت و اشياء و مخلوقات الهى بنشيند، مظاهر؛ يعنى محل ظهور حق تعالى را مشاهده نموده است و در نهايت، چيزى جز حق تعالى را نديده است. به طور اصولى، جز حق تعالى ديدنى نيست؛ چون هستى منحصر به اوست و «غير از او» چيزى نيست كه ديدنى باشد، فرق عارف و غيرعارف هم تنها در اين است كه عارف مىداند جز حق را نمىبيند و غيرعارف نمىداند و گرنه هر دو دو مشاهده حق تعالى ثبوتا مساوىاند. انسان عارف قبل و بعد از آنكه كسى و چيزى را ببيند، حق را مشاهده مىنمايد و جز او چيزى نمىبيند، اگر هم دوست بدارد و عاشق شود كه مىشود نيز تنها عاشق جمال مطلق حق تعالى مىشود و اسير عشق مقيد و زيبائى محدود هيچ پديدهاى نمىگردد. بنابراين، در بُعد انديشه، انسان بايد بداند كه هر شخص و هر جمالى كه هست، مظهر خداى متعال است. تمامى زيبائىهائى كه در اشخاص و اشياء عالم وجود دارد، تنها شعاع بسيار ناچيزى از جمال نامحدود خداوندى است و چه خوب است آدمى نگاه خويش را آنچنان تقويت نمايد كه بتواند همواره از مظاهر عبور نموده و در پس پرده اشياء عالم، منبع جمال و كمال بىنهايت را مشاهده نمايد و تنها عاشق حق تعالى گردد. در بُعد عمل برنامههاى عملى اسلام شامل اوامر و عباداتى؛ همچون نماز، روزه، حج، دعا و مناجات، تلاوت قرآن، ذكر و زيارت و امثال آنها همه برنامههاى كاربردى تقويت رابطه عاشقانه با معبود و معشوق هستى است و محدوديتها كه شامل نهىهائى از قبيل نهى از حب دنيا عشق و علاقه مفرط به مظاهر طبيعى، نگاه به نامحرم و ساير محدوديتهاى اخلاقى، رفتارى و معاشرتى مىباشد، اغلب به منظور كنترل زمينههاى علاقه و عشقهاى زمينى پست، برنامهريزى شدهاند؛ عشق و
علاقههائى كه انسان را از عشق و علاقه و پرستش توحيدى ذات بارى تعالى باز مىدارند. در زمينه علاج عشقهاى زمينى، 1ـ توجه به آثار و عواقب وخيم آن، يكى از راههاى آگاهىبخش بسيار مؤثر است.
مهمترين اثر منفى اخلاقى عشق زمينى اين است كه انسان را هر چه بيشتر طبيعى، دنيوى و زمينگير مىكند و از حيات معقول و معنوى باز مىدارد. تمام تلاش اسلام و ساير اديان توحيدى اين بود كه آدميان را از وابستگى به طبيعت، منجلاب دنيا و خاكنشينى نجات داده، با نمودن راه حيات معقول و معنوى و خصوصا زندگى توحيدى به انسان، او را در مسير فتح قلههاى انسانيت و رسيدن به اوج كمال و سعادت قرار دهند؛ در حالى كه عشق زمينى و حب دنيا، دقيقا در مقابل اين تلاش، تأثير مهماش اين است كه آدمى را هر چه بيشتر متوجه طبيعت و وابسته به زيبائىهاى دنيوى مىنمايد و راه حيات معقول و معنوى را به روى او مىبندد و انسان را به عشق و پرستش مشركانه مىكشاند.
2ـ به خوبى نگاههاى خود را در اختيار گيريد زيرا آدمى با نگاهى ممكن است كه به وادى عشق مفرط زمينى كشيده شود و در اثر آن قدرت محاسبه و تشخيص عقلانى خويش را از دست بدهد؛ يعنى حالتى به او دست دهد كه زشتىهاى معشوق خويش را زيبا ببيند بدىهاى او را نيكى تلقى نمايد و آگاهى و آزادى انسانى كه ملاك ارزش اخلاقى اعمال و انتخابها است را در پاى اين عشق قربانى نمايد.
3ـ اگر احيانا مبتلا به اين عشق شدهايد خود را شكست خورده نپنداريد جلو ضرر را از هر كجا كه بگيريد منفعت است. شكست خوردن در اين عشق ممكن است به قيمت از دست دادن جان انسان تمام شود و يا حداقل به از دست دادن سلامتى و نشاط جسم و روان آدمى بيانجامد. بسيارى از كسانى كه تعادل روانى خويش را از دست دادهاند، در اثر عشق و علاقه مفرط زمينى، به چنين عارضهاى مبتلا گشتهاند.
اين در حالى است كه عشق به حق تعالى، نه تنها از چنين عوارضى پاك و مبرى است، بلكه در هر آنى موجبات سلامتى بيشتر، حيات قوىتر و زندگى سعادتمندانهترى را براى انسان فراهم مىآورد و باعث كمال و قرب بيشتر به حقيقت مىشود. على(ع) در خطبهاى از نهجالبلاغه و در بيان آثار زيانبار عشق دنيوى فرموده است: اگر كسى عاشق چيزى شود، بينائىاش را ضعيف و قلبش را مريض ساخته است، او با چشمى مىنگرد كه صحت و سلامت ندارد و با گوشى مىشنوند كه قدرت شنوائى ندارد، شهوات عقلش را زايل ساخته و حب دنيا دلاش را مىرانده است. نفساش سرگرم معشوق شده و بنده و اسير او گرديده است. (نهجالبلاغه، ص 160، خ 109).