• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : سخنان رهبر فرزانه در جمع مردم قم
  • نظرات : 6 خصوصي ، 64 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال:عشق يك طرفه چه گونه ايجاد مي شود و راه درمان آن چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    علاقه و عشق محصول توجه به كمال است. آدمى زمانى كه در چيزي و يا كسي كمالي را مى‏بيند، به آن علاقه‏مند مي‏گردد و اگر كشش به هر دليل قوي باشد، اين علاقه (اصطلاحاً) به عشق منجر مي‏گردد.
    آنچه كه در اين وادي فراگير است، همان يكسونگري و مبهوت شدن به يك جهت و جنبه است. ممكن است صرفاً كسي به جهت صدا و يا رنگ و يا حتى حركتي به كسي يا چيزي علاقه‏مند شود و به جانب او گرايش پيدا نمايد. در حالي كه صدها عيب در آن وجود دارد.
    به گفته حكيمان: «حب الشي‏ء يعمي و يصم؛ دوست داشتن چيزي، آدمي را كر و لال مي‏كند».
    تقريباً در تمامي به اصطلاح عشق‏هاي مجازي اين ضعف وجود دارد كه مجذوب شدن به خصلتي، آدمي را از جنبه‏هاي ديگر باز مي‏دارد.
    از همين‏رو است كه گفته‏اند: عاشق خيال معشوق خويش را بيش از خود معشوق مي‏خواهد.
    ريشه اين مطلب آن است كه حقيقت عشق متعلق به عالم ماده نيست؛ بلكه مربوط به كمال مطلق است كه هيچ نقص و عيبي در او راه ندارد. انسان بالفطره عاشق خدا و طالب او است و اصولاً زمينه عشق در انسان براي عشق الهي و رسيدن به محبوب مطلق است. موجودي مي‏تواند معشوق حقيقي انسان قرار گيرد كه هر چه از او مشاهده مي‏كند، زيبايي و كمال باشد و هيچ نقص، عيب و بدي در او وجود نداشته باشد و چنين موجودي جز خداوند متعال نيست. با توجه به اين موضوع، عشق انسان به موجودات مادي، عشق حقيقي نيست، بلكه عشق مجازي است؛ زيرا جز خدا هيچ موجودي قابليت معشوق بودن را ندارد وانسان عاشق، خود به اين مطلب واقف است كه معشوق مجازي او، عيب‏هاى فراواني دارد كه مانع عشق ورزيدن به او مي شود و در مي‏يابد كه اين معشوق مجازي، لياقت و قابليت عشق‏ورزي را ندارد؛ اما از طرفي بعضي از كمالات و زيبايي‏ها را در او مي‏بيند كه در حقيقت برگرفته از جمال و كمال محبوب حقيقي است و به عشق ورزيدن هم نياز دارد. اين جا است كه به معشوق خيالي رو مي‏كند و به او عشق مي‏ورزد؛ زيرا مي‏بيند معشوق مجازي او قابليت اين عشق را ندارد و مانند مجنون وقتي به ليلي مي‏رسد، عشقش خاموش مي‏شود؛ زيرا آنچه او به آن عشق مي‏ورزيد ليلي نبود؛ بلكه خيال ليلي بود كه از هر نقص و عيبي مبرا بود و هر جمال و كمالي را داشت. از اين رو فقط در عشق به خداي متعال است كه انسان پس از وصول و مشاهده، نه تنها عشقش فروكش نمي‏كند، بلكه بيشتر مي‏شود؛ زيرا هر چقدر انسان به خدا نزديك‏تر مي‏شود، كمال و جمال بيشتري مشاهده مي‏كند.
    با توجه به اين حقيقت و انديشيدن كامل درباره آن، انسان بايد اين گونه عشق و علاقه مجازي را پلي براي رسيدن به محبوب حقيقي قرار دهد؛ چرا كه عشق ورزيدن جز به او، همه‏اش خسارت است و تباهي.
    بنابراين انسان بايد چشمان خويش را باز كرده و به دنبال اين گونه عشق‏ها نرود.
    عشق‏ها كز پي رنگي بوُد

    عشق نَبود عاقبت ننگي بوُد