• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : سخنان رهبر فرزانه در جمع مردم قم
  • نظرات : 6 خصوصي ، 64 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    ادامه پاسخ از سوال چرا نماز مي خوانيم:


    2.پيامبر(ص) همواره از هر فرصت و فراغتى در شب و روز و نيمه هاى شب به نماز مى ايستاد و به مناجات و راز و نياز مى پرداخت. همسران و بعضى از اصحاب به آن حضرت مى گفتند: ((اى رسول خدا خودت را آن همه به زحمت نينداز)) در پاسخ آنها مى فرمود: ((إلا اكن عبدا شكورا; آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟))(5)

    3.روزى يكى از اصحاب به پيامبر(ص) عرض كرد: مگر نه اين است كه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است, پس چرا خود راآن همه به زحمت مى اندازى و نماز مى خوانى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ((آيا بنده شاكر خدا نباشم؟... سوگند به خدا اگر بر اثر نماز و عبادت, اعضاى پيكرم قطعه قطعه شوند و چشمانم از كاسه درآيند و بر روى سينه ام بريزند هرگز نمى توانم شكر يك دهم, از يك دهم يك نعمت خدا را ادا كنم, با اين كه همه شمارش كنندگان قادر به شمارش نعمت هاى الهى نيستند. ))(6)

    4. ام سلمه (يكى از همسران نيك رسول خدا((ص))) مى گويد: شبى پيامبر(ص) در حجره من بود. در بستر خواب آرميد, نيمه هاى شب بود كه ديدم آن حضرت در بستر نيست, هراسان شدم, برخاستم و در تاريكى شب به جست و جوى او پرداختم, او را در كنج حجره ايستاده يافتم كه دست هايش به سوى آسمان بلند بود و مى گريست و دعا مى كرد, از جمله مى گفت: ((اللهم لا تكلنى الى نفسى طرفه عين ابدا; خدايا مرا هرگز به اندازه يك چشم به هم زدن به خودم وانگذار.))

    به آن حضرت عرض كردم: با اين كه خداوند, عالى ترين مقام را به شما داده, و گناهان گذشته و آينده شما را بخشيده, چرا آن همه خود را به رنج مى اندازى و چنين مى گويى؟ آن بزرگوار در پاسخ من فرمود: ((اى ام سلمه! هرگز خود را ايمن نمى دانم, خداوند يك لحظه برادرم يونس(ع) را به خودش واگذاشت, او به آن همه بلاها (مانند غرق شدن در دريا و در شكم ماهى قرار گرفتن و...) گرفتار شد.))(7)

    5. پيامبر(ص) آنقدر به نماز عشق مى ورزيد و آن را به جا مىآورد كه پاهايش آماس مى كرد و ساق پاهايش متورم مى شد.
    اين مطلب در روايات اهل تسنن نيز آمده است.(8)

    6. حضرت على(ع) بسيار به نماز اهميت مى داد, او مى فرمود: ((لكل شىء وجه و وجه دينكم الصلاه; هر چيزى داراى صورت است, صورت دين شما نماز مى باشد.))(9)

    7. در شأن آن حضرت در مورد نماز آمده است:
    ((كان على اذا إهاله امر فزغ قام الى الصلاه ثم تلى هذه الايه; واستعينوا بالصبر والصلاه; حضرت على(ع) هرگاه با كار سختى رو به رو مى شد, به نماز مى ايستاد, و اين آيه را تلاوت مى فرمود: ((از صبر و نماز يارى بجوييد))(10)
    آن حضرت به اول وقت نماز به قدرى اهميت مى داد كه در سحر 19 رمضان سال 40 (همان سحر كه ضربت شهادت بر سرش وارد شد) پشت بام مسجد كوفه رفت و با صداى بلند اذان گفت و قبل از اذان به آسمان مى نگريست تا دميدن سپيده سحر را ببيند. وقتى سپيده سحر دميد, خطاب به آن فرمود: ((اى سپيده سحر! آيا يك بار در زندگى على پيش آمد كه تو خود را آشكار سازى, ولى على(ع) در آن هنگام در خواب باشد؟))

    8. نيز روايت شده است كه حضرت على(ع) هنگام فرارسيدن وقت نماز, متغير و رعشه بر اندام مى شد, از او مى پرسيدند: چه شده است؟ در پاسخ مى فرمود: ((وقت نماز, وقت امانت الهى فرا رسيده است, كه خداوند آن را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرد, آنها از تحمل آن شانه خالى كردند, ولى انسان آن را ـ با ضعفى كه دارد ـ پذيرفت و من نمى دانم كه آيا آن را كه پذيرفته ام نيكو ادا مى كنم؟))(11)