ازآن ها خواستم تا يکي يکي نقاشي هايشان را بياورند.
وقتي چشمم به نقاشي فاطمه افتاد.با تعجب پرسيدم که چرا خورشيدش سياه رنگ است؟
دخترک با همان لحن بچه گانه اش جواب داد:
چون پدرم کارگر است و نمي خواهم زيرآفتاب بسوزد.