• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : مهرباني در شب
  • نظرات : 13 خصوصي ، 99 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام ...

    مطلبتون خيلي مختصر و در عين حال خوب و مناسب بود... تشکر.

    در جايي خوندم که؟ هنگامي که امام سجاد (ع) رو پيش يزيد بردند، تصميم به کشتن حضرت گرفت . ولي امام رو در مقابل خودش سرپا نگهداشت و با او سخن ميگفت و منتظر بود که امام (ع) مطلبي بگه که بهانه اي باشه براي قتل آن حضرت.

    امام سجاد (ع) با دقت پاسخ يزيد رو ميداد و اين در حالي بود که تسبيح کوچکي در دست داشت و اونو با انگشتانش ميچرخاند .

    يزيد گفت: من دارم با تو سخن ميگم و تو تسبيح ميچرخاني و جواب منو ميدي! اين چه کاريه؟! امام در پاسخ فرمود:

    پدرم از جدم خبر داد که هنگامي که نماز صبح رو به پايان ميرسانيد سخني نميگفت تا اينکه تسبيحي به دست ميگرفت و اين دعا رو مي خواند: «اللهم اني اصبحت اسبحک و امجدک و احمدک و اهللک بعدد ما ادير به سبحتي; خدايا! صبح کردم در حالي که به تعداد گرداندن دانه هاي تسبيحم تو را ستايش و تمجيد مي کنم، حمد تو را گفته و لا اله الا الله مي گويم .» و دانه هاي تسبيح رو ميچرخاند و درباره آنچه ميخواست، سخن ميگفت بدون اينکه تسبيح بگه . و تذکر داد که اين کار براي آن حضرت - بدون اينکه ذکر بگه - تسبيح حساب ميشه . و فرمود: براي من چرخاندن تسبيح، حرز و پناهه . و اين کارو تا هنگامي که براي استراحت به بستر ميرفت، تکرار ميکرد . بعد تسبيح رو زير سرش ميگذاشت و ميخوابيد و تا صبح براي حضرت ثواب نوشته ميشد .

    امام فرمود: من هم با تاسي به جدم اين تسبيح رو در دست گرفته ام .

    يزيد گفت: به هيچ کدام از شما سخن نگفتم مگر اينکه جواب منو ميده با چيزي که وسيله تبرئه اوست . در اين هنگام از کشتن امام زين العابدين (ع) منصرف شد و به حضرت صله داد و دستور آزادي امام رو صادر کرد و قول داد سه درخواست ايشان رو برآورده کنه . امام فرمود:

    اولين حاجتم; ديدن چهره پدرمه تا با او وداع کنم . دومين درخواستم; اينه که آنچه از ما غارت کردند، به ما برگردوني . سومين خواسته ام; اينه که اگه اراده قتل منو داري، شخصي رو همراه اين زنها و بچه ها بفرستي تا اونا رو به حرم جدشان برگردونه .

    يزيد گفت: اما رخساره پدرت رو هرگز نخواهي ديد; و از کشتنت صرف نظر کردم و زنها رو جز تو کسي به مدينه نميبره . اما آنچه از شما به غارت برده اند، من چند برابر قيمتشو ميدم .

    امام فرمود: مال تو ارزاني خودت باد! ما از تو مالي نميخوايم، اموال به غارت رفتمونو ميخوايم; چرا که دوک نخريسي فاطمه دختر پيامبر (ص) و مقنعه و گلوبند و پيراهن او در ميان آنها بوده .

    يزيد دستور داد اموال رو برگردونند، دويست دينار هم بيشتر داد که حضرت سجاد (ع) اونو گرفت و بين فقرا تقسيم کرد .

    موفق و مويد باشي عزيز.

    پاسخ

    سلام عليكم ...دوست خوبم ممنون از اين مطالبي كه به من فرستادي خداوند به شما خير و بركت بدهد..