• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : راه ثروت مند شدن
  • نظرات : 9 خصوصي ، 109 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام

    ممنون دوست خوبم


    من فکر ميکنم راه هاي بهتر و مطمئن تري هم جز اين آيات باشه براي ثروتمندي و اون تلاش کردن هست و اينکه آدم يه حرکتي از خودش نشون بده نه اينکه بشينه تا بياد...

    راستي آپ کردم...

    پاسخ

    سلام عليكم ...ممنون از نظر لطف شما ..اين راه ثروت مند شدن براي شخص انقاق كنند است نه شخص انفاق شونده

    سلام

    ممنون از حضورتون

    موفق و معيد باشين

    سلام دوست عزيز اين علت نام گذاري به دوره هاي گذشته برمي گردد که در مرکز کنوني شهرآبدان چاهي بوده که سالي چند بار آب از آن فواره مي کرده واز دهانه ي چاه بيرون مي آمده اما اکنون بخاطر مصرف بي رويه در کشاورزي بيشتر آب چاه هاي شهرمان متاسفانه غير قابل استفاده براي شرب و حتي کشاورزي شده اما خدا را سپاس که کمبود آب شديد نداريم
    + ايران توانا 

    سلام
    خسته نباشيد . خوب هستيد ؟
    اگر وقت داشتيد به وبلاگم سر بزنيد و در مورد لوگوي(بزرگ در بالاي وبلاگ) که جديدا در وبلاگم گذاشتم ، نظر بديد.دوستاني که قبلا از لوگوي قديمي استفاده ميکردند ، ميتوانند لوگوي جديد را جايگزين کنند!
    [گل]
    www.fraeesi.blogfa.com

    انگشتانم
    در انتظار نگارش شعري نو
    تار موهايم را مي‌شمرند.
    کاش زودتر سکوت تبديل به فرياد شود


    سلام

    ممنون از حضور گرم و هميشگيتون .

    ميتونم نظر شخصيتون رو در مورد ايشون و افرادي مانند ايشون که نمک ميخورن و نمکدون رو خورد ميکنن چيه ؟

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    اخرين قسمت پاسخ:

    3ـ اميرمومنان (ع) مي فرمايند: «الهي ما عبدتك خوفا من عقابك و لارعبه في ثوابك ولكن و جدتك اهلاً فعبدك»؛(بحارالانوار ج: 41 ص: 14) ؛ خداي من! تو را نه از ترس عذابت و نه به ميل در ثوابت بندگي نمي كنم. بلكه تو را شايسته پرستش يافتم و به اين دليل عبادتت مي كنم.
    واقعيت اين است كه بهشت و جهنم نعمت الهي هستند زيرا بسياري به شوق بهشت يا از ترس جهنم بندگي خدا را بر خود هموار مي كنند. چه بسيار از مردم كه روزه در گرماي تابستان را تنها به اين دليل بر خود هموار مي كنند كه از آتش سوزان جهنم بيم دارند يا دل خوشي به آب گواراي بهشت الهي هستند و آنها نفس خود را مكلف به مشقت چند روزه دنيا مي كنند تا در سعادت ابدي باشند. اما اهل الله و عاشقان كوي دوست ؛ بندگي را تشريف مي دانند آنها را فكر بهشت و جهنم نيست. بلكه خود را مفتخر مي دانند كه به آستان حضرت دوست بار يافته اند و بندگي را افتخاري بر خود مي شمارند.
    به بندگي و صغيرت گرت قبول كنند
    سپاس دار كه فضلي بود كبير از دوست
    بجاي دوست گرت، هر چه در جهان بخشند
    رضا مده كه متاعي بود، حقير از دوست
    جهان و هر چه در او هست يا نعيم بهشت
    نه نعمتيست كه باز آورد فقير از دوست
    مرا كه ديده به ديدار دوست بر كردم
    حلال نيست كه بر هم نهم بتر از دوست (سعدي)
    آري آنكه به مقام محبت نائل آمده ديگر به بهشت و جهنم كاري ندارد. او به دنبال دوست است و بهشت
    و جهنم براي او بهانه است. به تعبير سعدي:
    داني حيات كشته شمشير عشق چيست؟
    سيبي گزيدن از رخ چون بوستان دوست
    پس نبايد از خدا ترسيد بلكه چنين خدايي بجر عشق و محبت را نشايد. پرستش عاشقانه و گريه عاشقانه تنها مناسبته مقام الهي است. اما متاسفانه اكثريت مردم به اين مقام و معرفت نمي رسند. آنها تاجر صفت هستند و براي مزد كار مي كنند يا همانند بردگان، از ترس تنبيه فرمانبرداري مي نمايند. دليل اين مطلب عدم معرفت است. آنكه خدا راببينند، ديگر حاضر نيست كه در محضر او كاري خلاف رضاي او بكند. بنابراين حتي ترس و شوق او نيز عاشقانه است. او بيم جهنم و آتش ندارد. بلكه بيم دارد كه در محضر دوست خلاف ادب از او سر بزند. همچنين او به بهشت شوق و ميلي ندارد. بلكه ميل او به ديدار يار و جنت لقاء است. بنابراين ترس از خدا، مرحله پايين و اول بندگي است. چنانچه شوق به بهشت نيز از مراحل پاييني بندگي است. اما مرحله بالاي آن عبادت عاشقانه است. منطق ترس، منطق بردگي است ، اما منطق عاشق، منطق سوختن و جانبازي است.
    در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست
    ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي
    (حافظ)
    عاشق نيز از خدا مي ترسد. اما نه از خداي منتقم كه عذاب مي كند. بلكه از خداي مهربان كه نكند در محضر و پيشگاه او خلاف ادبي مرتكب شود و بر خلاف مقتضاي عشق رفتاري از او سر بزند. او به تعبير اميرمومنان خدا را با چشم دل مي بيند.
    پرسشگر از امام (ع) پرسيد: «هل رأيتك ربك يا اميرالمومنين؟ فقال : أفأ عبد مالا اري؟ قال: و كيف تراه؟ لاتراه العيون بمشاهده العيان ولكن تدركه القلوب بحقايق الايمان؛ (نهج البلاغه ـ كلام: 179 شرح عبده ، ج: 2 ص : 99) ؛ «اي فرمانده ايمان ! آيا پروردگارت را مي بيني؟ فرمود: چگونه آنكه را نمي بينم بندگي كنم؟ عرض كرد: چگونه او را مي بيني؟ فرمود: چشم او را نمي بينند ، بلكه دل ها با حقيقت ايمان او را ادراك مي كند.
    اين علم شهودي، منبع و مركز عبادت عاشقانه است. به همين دليل است كه در اولين سوره اي كه بر قلب مبارك پيامبر(ص) كه نازل شد . سخن نه از ترس بود و نه از شوق به بهشت. بلكه سخن از حياء بود كه انسان بداند كه خدا او را مي بيند و در محضر و پيشگاه او حيا كند: «الم يعلم بان الله يري» آيا نمي داني كه خدا مي بيند؟ (علق: 14)
    بله اگر كسي اين گونه خدا را مراقب خود ببيند. هيچگاه خلاف نمي كند اما نه از ترس يا شوق؛ بلكه از روي دوستي و حيا در اين صورت به مقام امن و آسايش نائل شده است و مقصد و مقصود ناب پيامبران و اولياء الهي نيز دعوت مردم به اين نوع بندگي است.


    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت سوم پاسخ از سوال شما:

    قسمت ديگر سوال شما اين است كه برخي از مردم به خاطر ترس خدا را عبادت ميكنند ايا اين صفت خوبي است يا يك صفت بد؟
    در روايات ما، مومنان و آنهايي كه بندگي خدا مي كنند به سه دسته تقسيم شده اند:
    1) گروهي كه از ترس، خدا را بندگي مي كنند. آنها از آتش جهنم بيمناكند و به دليل فرار از گرفتار آتش جهنم، سر به آستان الهي مي سايند.
    2) گروهي كه از روي شوق خدا را مي پرستند. آنها مشتاق بهشت جاودانه هستند، به همين دليل زندگي زاهدان در دنيا را بر مي گزينند.
    3) گروهي نه ترس و نه شوق آنا را وادار به بندگي نمي كند آنها خدا را شناخته اند و دانسته اند كه حضرت دوست شايسته پرستش است. عبادت آنها، بندگي عاشقانه است. و به اصطلاح قرآن درد آنها، لقاء الله و ديدار يار است.
    ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
    بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقائيم
    (مولوي - ديوان شمس)
    پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
    من چرا ملك جهان را به جوبي نفروشم
    (حافظ)
    ما در اين مجال، به چند روايت اشاره مي كنيم:
    1ـ امام صادق(ع) مي فرمايند:
    مردم، خداي ـ عزوجل ـ را بر سه گونه بندگي مي كنند؟ گروهي او را به ميل رسيدن به ثوابش مي پرستند كه اين بندگي اصل حرص است و طمع و آز نام دارد. و گروهي ديگر از ترس آتش او را مي پرستند، اين بندگي بردگان است و ترس نام دارد و اما من او را عاشقانه از روي محبت مي پرستم و اين بندگي بزرگواران و همان امنيتي است كه در كلام خداوند ـ عزوجل ـ آمده است : «و ايشان در آن روز(قيامت ) از ترس در امنيت هستند. بگو اگر خدا را دوست داريد ، مرا تبعيت كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناهان شما را بيامرزد».
    در واقع آكه خدا را دوستدار است، خدا دوستدار اوست و كسي كه خدا، دوستش بدارد، در امنيت است.
    بله آنكه به مقام محبت نائل آمد، در قيامت در امنيت كامل بسر مي برد. زيرا در نزد خداوند مقيم است و هيچ ترس وبيمي در وجود آنها راه ندارد،اصولاً آنها چنان در محبت الهي غرق هستند كه چيز ديگري را نمي بينند و صدايي بجز صداي او را نمي شنوند.
    از صداي سخن عشق نديدم خوشتر
    يادگاري كه در اين گنبد دوار باشد
    2ـ در روايت است كه حضرت شعيب پيامبر بسيار گريه مي كرد. پس از گريه فراوان به او وحي رسيد كه :«ان يكن هذا خوفا من النار فقد اجرتك، و ان يكن شوقاً الي الجنه فقد ابحتك. قال: الهي و سيدي انت تعلم اني ما بكيت خوقاً من نارك و لاشوقاً الي جنتك ولكن عقد حبك علي قلبي فلست اصبر او اراك. ؛(علل الشرايع _ ج: 1 ص: 57)؛ [ اي شعيب] اگر گريه تو از ترس آتش است . آن را از تو دور ساختم ، و اگر به شوق بهشت است. آن را به تو بخشيدم. عرض كرد: خداي من! آقاي من! تو مرا آموزش داده اي كه از ترس آتشت و به شوق بهشتت گريه نكنم. بلكه دوستي و عشق تو قلب مرا گرفته است. بدين سان توان صبر ندارم تا تو را ببينم.
    ملاحظه مي فرماييد كه اهل الله . گريه اشان ، گريه عاشقانه است . آنها به دنبال ديدار يار هستند و بهشت و جهنم در نزد آنها مطرح نيست. و جالب است كه اين آموزش الهي است كه در قلب و جان آنا جاي گير شده است.

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:

    4- بين خدا ترسي و آگاهي ارتباط تنگاتنگ حكم فرماست . به علت اين كه خداترسي نتيجه هدايت به سوي خداست ، هر چقدر معرفت انسان به خدا از عمق بيشتري برخوردار باشد به آن اندازه ترسش هم عمق پيدامي كند .اساساً بايد گفت هرگز خشيت بدون معرفت حاصل نمي شود ولذا در آيه 28 سوره فاطر مي خوانيم : ( ( انما يخشي الله من عباده العلما ) ) به همين جهت بايد گفت خوف ناشي از معرفت شرط اول بهشتي شدن است . 5- همان طور كه انسان در عيان از خدا مي ترسد، در نهان نيزبايستي از او بترسد . زيرا تا در دلي خوف خدا نباشد و در نهان و آشكاراحساس مراقبت يك نيروي معنوي برخورد نكند، انذارهاي انبياء و اوليابي اثر خواهد بود .براي همين است كه خدا مي فرمايد : ( ( انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب ؛ تو فقط كساني را انذار مي كني كه از پروردگار خوددر غيب و پنهاني مي ترسند ) ) ، ( فاطر، آيه 18 ) . باز در اوصاف بهشتيان مي فرمايد : ( ( من خشي الرحمن بالغيب ؛ همان كسي كه از خداوند رحمان در نهان بترسد ) ) ، ( ق ، آيه 33 ) . همانند داستان حضرت يوسف و زليخا.علت ترس انسان از خدا نخست متذكر مي شويم كه خداوند متعال درموضوع ترس دو تعبير مختلف دارد : گاهي مي فرمايد : كسي كه ازپروردگارش بترسد مانند ( ( من خشي الرحمن ) ) و گاهي هم مي فرمايد : كسي كه از مقام پروردگارش بترسد مانند : ( ( و اما من خاف مقام ربه ) ) ، ( نازعات ، آيه 40 )؛ . 1- مفسرين درباره اين كه منظور از مقام چيست سه احتمال داده اند : الف ) منظور مواقف قيامت است . ب ) مراد علم خداوندو مقام مراقبت او نسبت به همه انسان ها است . ج ) مقصود مقام عدالت اوست چرا كه ذات مقدس او مايه خوف نيست.
    2- در اين كه خوف ازمقام پروردگار چيست ، در ميان مفسرين از چهار احتمال سخن گفته شده است : الف ) خوف از مواقف قيامت و حضور در پيشگاه او براي حساب است . ب ) خوف از مقام علمي خدا و مراقبت دايمي او نسبت به همه انسان ها است . ج ) منظور ترس از خداست نه به خاطر آتش دوزخ وخوف از فوت لذ ت هاي نفساني در بهشت ( طمع در نعيم بهشت ) ، بلكه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال او خايف است . د ) منظور از مقام پروردگار مقام عدالت اوست و خوف از عدالت نيز بازگشت به خوف ازاعمال خود انسان مي كند، ( ترجمه تفسير الميزان ، ج 19، ص 216 ) ؛ 3-علامه طباطبايي در تفسير مقام مي فرمايد : كلمه مقام مصدر ميمي و به معناي قيام است كه به فاعل خودش يعني كلمه ( رب ) اضافه شده و مراد به قيام خداي تعالي عليه وي اين است كه خداوند هنگامي كه بنده اش عملي انجام مي دهد بالاي سرش ايستاده و ناظر عمل او است ، اما نه ايستادن يك كارفرما و سركارگر بالاي سر كارگر، بلكه معناي قيام خدا احاطه وعلم خدا است به آنچه بنده مي كند و ضبط عمل بنده و جزا دادن به وي است . آنگاه ايشان به تفسير چگونگي خوف از مقام پروردگار بدين صورت مي پردازند .بايد بگوييم خوف هم مانند عبادت مراحلي دارد وخوف در آيه فوق ظهور در هيچ يك از اين دو قسم خوف ؛ يعني ، خوف از عذاب و خوف از فوت لذت هاي نفساني در بهشت ندارد .چون خوف از آگاهي خدا و نيز خوف مقام پروردگار تاثير خاصي است كه براي بنده بدان جهت كه بنده است و در برابر ساحت عظمت و كبريايي مولايش حقير و ذليل است به دست مي دهد و باعث مي شود آثاري از مذلت وخواري در قبال عزت و جبروت مطلقه خداي تعالي از او ظهوركند و اين معناي از خوف همان خوفي است كه خداي تعالي ملايكه مكرمين را بدان ستوده است با اين كه ملايكه معصوم هستند، ( ترجمه الميزان ، ج 19، ص 216 ).
    و
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوالات اين كاربر :سوال من اينه که من چه کتابي بخونم که بتونم واقعا عالم برزخ و دوزخ و بهش رو لمس کنم؟ چرا هميشه تعريف اينها محدود بوده و غير قابل لمس؟پدرا و مادرامون به خاطر ترس از خدا دست از پا خطا نمي کردند و نماز و روزه مي گرفتند و حجاب رعايت مي کردند ..حداقل اکثريت اينطوري بوده ..اما من دوست ندارم به خاطر ترس از خدا اين اعمال رو انجام بدم دوست دارم اول دوسش داشته باشم بعد بترسم بيشتر عاشقش باشم اما چرا اکثريت طلبه ها ادمها رو از خدا مي ترسونند ؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    قسمت اول پاسخ:
    سلام ممنون از شما كه سوالات خود را با وبلاك راه فضيلت در ميان گذاشتيد اميدوارم كه بتوانم خدمت گزار خوبي باشم از اين كه كمي با تاخر پاسخ مي دهم عذر مي خواهم
    سوال اول شما:سوال من اينه که من چه کتابي بخونم که بتونم واقعا عالم برزخ و دوزخ و بهش رو لمس کنم؟
    جواب:1- منازل الاخره‏شيخ عباس قمى
    2- معادمحسن قرائتى
    3- معاداستاد حسين مظاهرى
    4- گذشته و آينده جهان‏بى‏آزار شيرازى.,
    سوال دوم شما:چرا هميشه تعريف اينها محدود بوده و غير قابل لمس؟
    تعريف اين دو محدود نيست و البته ما بايد با توجه به منابعي كه در اختيار داريم در اين موراد صحبت كينم و شايد كسي كه به شما در اين موراد جواب مي داده امادگي كافي را در زمان جواب دادن نداشته باشد كه شما اميدوارم با خواندن چند كتاب معرفي شده ان چه دوست داريد بدانيد را از كتاب به دست اوريد
    سوال بعدي شما:پدرا و مادرامون به خاطر ترس از خدا دست از پا خطا نمي کردند و نماز و روزه مي گرفتند و حجاب رعايت مي کردند ..حداقل اکثريت اينطوري بوده ..اما من دوست ندارم به خاطر ترس از خدا اين اعمال رو انجام بدم دوست دارم اول دوسش داشته باشم بعد بترسم بيشتر عاشقش باشم اما چرا اکثريت طلبه ها ادمها رو از خدا مي ترسونند ؟
    جواب:سوال شما دو قسمت است يكي اين كه چرا بايد از خدا ترسيد و اصلا ترس از خداوند به چه معنا است ؟
    1- ابتدا بايد توجه كنيم كه معناي ترس از خدا چيست ؟ ترس از خدا به معناي ترس از مسئوليت هايي است كه انسان در برابر او دارد . ترس از اين كه در اداي رسالت و وظيفه خويش كوتاهي كند و به خوبي انجام وظيفه نكند و به عبارتي ترس ازگناهان خود است . حضرت علي ( ع ) در اين زمينه مي فرمايد : ( ( ولا يخافن الا ذ نبه ؛ هيچ يك از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خويش ) ) ، ( نهج البلاغه ، كلمه 82 ).
    2- سرچشمه هاي ترس از خدا چيست ؟ ترس ازخدا سرچشمه هاي مختلفي دارد به قرار ذيل : الف ) همان اعمال ناپاك وافكار آلوده سبب ترس مي گردد .ب ) مقربان به خاطر قرب به ذات پاكش كمترين ترك اولي و غفلت مايه وحشت آنها مي شود ( اين دو مورد را خوف از تقصير گويند ) . ج ) گاه مقربان هنگامي كه تصور آن ذات نامحدود و بي پايان را مي كنند و در مقابل به قصور ذاتي خود نظر مي كنند حالت خوف به آنها دست مي دهد ( خوف از قصور ) خداوند در اين زمينه مي فرمايد : ( ( الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم ؛ آنها كساني هستند كه وقتي نام خدا برده مي شود دلهايشان مملو از خوف پروردگار مي گردد ) ) ، ( حج ، آيه 36 ) .
    3- بهتر است در اينجا اشاره به فرق ميان خوف و خشيت بكنيم بدين صورت كه : 1- برخي مانند راغب اصفهاني گفته اند : فرق ميان اين دو اين است كه خشيت خوفي است كه توام با تعظيم و بيشتر از دانايي ناشي مي شود .لذا خداي سبحان آن را به علما اختصاص داده مي فرمايد : ( ( انما يخشي الله من عباده العلما ) )؛ . 2- بعضي نيز گفته اند : خوف هم از امر ناخوشايند حاصل مي شود و هم از ناحيه كسي كه ممكن است اين ناخوشايندي را به آدمي برساند .هم گفته مي شود : من از مرض خوف دارم و هم گفته مي شود : من خوف دارم از اين كه فلان چيز مريضم كند. بر خلاف خشيت كه تنها از آورنده شر است و لذا گفته مي شود : ( ( خشيت الله ؛ من از خدا ترسيد م ) ) ولي گفته نمي شود : ( ( خشيت المرض ؛ از مرض ترسيدم ) ) . 3- برخي هم مانند علامه طباطبايي مي فرمايند : ظاهراً فرق ميان آن دو اين است كه خشيت به معناي تاثير قلبي از اقبال و روي آوردن شر يا نظير آن است و خوف به معناي تاثير عملي انسان است به اين كه ازترس در مقام اقدام برآمده وسايل گريز از شر و محذور را هم فراهم سازد .هر چند كه در دل متاثر نگشته ، دچار هراس نشده باشد .آنگاه علامه در مقام استدلال بر مدعاي خويش چنين مي آورد : و لذا مي بينيم خداي سبحان در توصيف انبيا(ع) مي فرمايد : ( ( ولا يخشون احداً الا الله ) ) ، ( احزاب ، آيه 39 ) و ترس از غير خدا را از ايشان نفي مي كند و حال آن كه خوف را در بسياري از جاها براي آنان اثبات نموده از آن جمله مي فرمايد : ( ( فاوجس في نفسه خيفة موسي ؛ در خود احساس ترس نمود ) ) ، ( طه ، آيه 67 ) . و نيز مي فرمايد : ( ( و اما تخافن من قوم خيانه ؛ و اگر از مردمي ترس خيانتي داشتي ) ) ، ( انفال ، آيه 58 - ترجمه الميزان ، ج 11، ص 525 ) .

    سلام به رسم ادب
    انفاق در بعد اجتماعي داراي ثمرات بسياري است وعدالت اجتماعي نيز ماحصل آن است ....کافيه فقط يه لحظه فکر کنيم که اين مال امانتي است در دست ما تا بين همه به مساوات تقسيم کنيم آنگاه...
    خيلي موضوع جالب بود درباره ي زکات وخمس هم مطالب جالبي است
    اميدوارم موفق باشيد وخرسند داش سجاد گل
    ممنون که بي خبرم نذاشتي
    باز هم منتظر حضور سبزونظر سازنده ات هستم
    سلام و خدا قوت
    از محبتي كه كرديد سپاسگزارم. ذره نوازي فرموديد كه سرزديد.مطالبتان را هم مروري كردم جالب و خواندني و بيادماندني بود.
    در پناه حق.
    يا علي

    سلام. با پستي جديد در خدمتتان هستم.

    مطلب جالبي نوشتيد. موفق باشيد.

    سلام دوست من،ممنون ازحضورت،چشم ترجمش ميکنم!
     <      1   2   3   4   5    >>    >