سلام
و ممنونم از حضور شما عزيز گرامي
عيد شما هم مبارک و در پناه حق
ما مست مي لعل روان پرور ياريمما مست مي لعل روان پرور ياريم سودا زدهي زلف پريشان نگاريم برلعل لبش دست نداريم وليکن تا سر بود از دامن او دست نداريم گر بي بصران شيفتهي نقش و نگارند ما فتنهي نوک قلم نقش نگاريم با روي تو فارغ ز گلستان بهشتيم با بوي تو مستغني از انفاس بهاريم چون نرگس مخمور تو مستان خرابيم چون مردمک چشم تو در عين خماريم از آه دل سوخته با نغمهي زيريم وز چنگ سر زلف تو با نالهي زاريم جان عاريت از لعل تو داريم و بجانت کان لحظه که تشريف دهي جان بسپاريم گر زانکه دهن باز کند پستهي خندان پيش لب لعل تو ازو مغز برآريم داريم کناري ز ميان تو چو خواجو ليکن ز ميان تو باميد کناريم