پاييز سرد زردبا سبز و سرخ باغ ، چه گويم ، چه ها نکردبا يک لهيب ، شعله برافروخت در چنازبا يک نهيب رنگ ربود از رخ چمن.
گيسوي بيد را کند و به خاک ريختياقوت ناربن رابر سنگ زد ، گريخت !
توفان سهمناکپاشيد خاک بر رخ خورشيدهاي تاک.ماند از سياهکاري او باغ ، بي چراغشب ها دگر نتابيد،مهتاب نسترن
يغما گران باددرهاي گنج خانه گوشدندهر جا که لطف و نازهر سو که رنگ و بوي ، ربودندمرغان نغمه خوان راخار و خسي بجا نهادند،از لانه ، از وطن!
پاييز سرد زردبا سبز و سرخ باغچه گويم چه ها نکردتاکي دوباره جلوه کند چهره ي بهردر آشيان من !
[گل]