دل است اين... آهن قراضه نيست...دلست اين عزيز جاناي داد.....روزگار......اي داد......اي امان....!!امشب چرا همه جا سوت و کور شد؟پس کو ستاره هاي تک و توکت، آسمان؟بانو..اگر که از سر تفريح بوده ايم،سرگرم بازي است عجب فکر و ذکرتانآري که ما کجا و کسي چون شما کجاسوسوي چشمهاي من و ... روي ماهِ تان!!؟؟تا کي به بي تفاوتي اينگونه: خب... برو...تا کي به زير لب افسوس: م م م م... بمان...آن شعرها که -آه- سرودم براي تواز نقل قول خود برو با ديگري بخوانحالا که رفتني شده اي طبق گفته اتباشد، قبول...لااقل اين نکته را بدان:آهن قراضه اي که چنان گرم گرم گرمدر سينه مي تپيد،دلم بود...مهربان
آپم.