شد ز وصل حور و حوا کامياب
نوح ز اشک ونوحه نامش نوح شد
باب رحمت بر رخش مفتوح شد
گريه کرد آتش گلستان بر خليل
گريه موسي را رهاند از رود نيل
تا نشد يعقوب چشمش اشکبار
نخل وصل يوسفش نامد به بار
يوسف اندر چاه اگر گريان نشد
پادشاه مصر جسم و جان نشد
چشم يونس تا نشد گريان در آب
کي برون آمد ز دريا چون حباب
گريه احمد را نبي الله کرد
گريه حيدر را ولي الله کرد