قسمت دوم پاسخ:بنابراين فرض نبوت برتر و کشف و بسط شريعت کاملتر از نبوت و شريعت ختمي
قابل تصور نيست، گذشته از اين، زياده بر کمال، نقص محسوب ميشود. از اين رو
گفته شده: اقتضا و هدف نهفته در فطرت آدميان، رسيدن به مقام قرب الهي است .
اين خواست فطري بدون هدايت و راهنمايي انبيا تأمين نميشود. به همين دليل،
نبوت جزء نظام هستي به حساب ميآيد، البته مراد کاملترين و آخرين مرحله
نبوت است و نه مراحل آغازين آن، زيرا نبوت طبق سنت الهي تدريجاً کامل
ميشود ،همچنان که يک عمارت تدريجاً ساخته ميشود، اصل نبوت با آدم
ابوالبشر آغاز شده و پيوسته رشد کرد تا با نبوت حضرت محمد به صورت کامل خود
ظاهر گرديد که مقصود و هدف اصلي نبوت بود .ساير نبوتها همه مقدمه و راه
رسيدن به اين مرحله بوده است. به همين جهت حضرت محمد ختم انبيا شد و نبوت
پايان پذيرفت، چون زياده بر کمال نقص است و درست مثل انگشت اضاله (انگشت
ششم) در دست موجب نقص است و نه کمال. به همين دليل آن حضرت خاتم انبيا
است. چون نبوت با وجود او به کمال نهايي خود رسيده است.(2)
برخي نيز راه ديگري براي اثبات عقلي اين مسئله بيان کرده و گفته اند که پس از آمدن پيامبر اسلام دليلي براي آمدن پيامبر جديد نيست.
چون حکمت آمدن پيامبران در گذشته ، بعد از آمدن پيامبر اسلام منتفي شده است.
تجديد نبوت ها به چند دليل بود:
1 - از حکمتهاي بعثت پيامبر جديد، حفظ و صيانت محتواي دعوت پيامبر قبلي،
از تحريف و نابودي است اما خداوند، خود نگاهباني قرآن را از تحريف ضمانت
کرده است ( نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون؛ ما قرآن را نازل کرده ايم و
نگهبان آن خواهيم بود و...)(3)
2 - اديان گذشته کامل نبودند و مردم به پيامبر جديد نياز داشته اند تا
همخوان با شرايط آنان، شريعت کامل تري را عرضه کند. اما قرآن کريم اين عامل
را نيز در اسلام منتفي ميداند، چون دين کامل است و تمام آن چه را که
آيندگان بدان نيازمندند، پاسخگو است.
3 - يکي از موجبات ظهور پيامبر جديد، لزوم تبيين و تفصيل شريعت و استمرار
ارتباط بين حجت خدا و مردم است . اين مسئله در اسلام، از سوي پيامبر (ص) و
امامان معصوم (ع) تأمين ميگردد.(4) البته خاتميت به معناي عدم نياز به دين
و آيين جديد است که برخي متأسفانه خاتميت را به ختم شريعت و دين معنا کرده
اند. هدايت و رهبري مسئله ديگري است که انسان هيچ وقت از آن بي نياز
نخواهد بود، از اين رو از نظر شيعه، امامت ادامه نبوت است و پيشوايان دين،
وظيفه هدايت و راهنمايي مردم را برعهده دارند.
امامان هر چند مقام نبوت ندارند و به آنان وحي نميشود، اما با عالم غيب
مرتبط اند و حقايق الهي به آنها الهام ميگردد. سلسله امامت تا روز قيامت
تداوم خواهد يافت تا آن جا که اگر تنها دو نفر روي زمين زنده بمانند، يکي
از آنان حجت خداوند خواهد بود.
خداوند پيامبران را براي هدايت مردم به راه راست و براي سعادت و خوش بختي
مردم و خير و صلاح آنان مبعوث کرده است. پيامبران آمدهاند تا راه سعادت را
به انسانها نشان دهند. بشر در تعليمات انبيا مانند يک دانشآموز بوده که
او را از کلاس اوّل تا آخرين کلاس بالا بردهاند.
خداوند برنامه سعادت را توسط پيامبران به بشر ابلاغ کرده است و از آن جايي
که جامعه انساني از اوّل شايستگي دريافت برنامه کامل و جامع را نداشت،
پيامبران يکي پس از ديگري آمدند تا کم کم برنامه جامع را ارائه نمايند، تا
رسيدن به زمان بعثت حضرت محمد(ص). در اين زمان بشر به اندازهاي از رشد
رسيد که بتواند برنامه سعادت را به طور جامع و به صورت کامل دريافت کند و
آن را حفظ نمايد. چون به اين مرحله رسيد، دين به صورت کامل به گونهاي که
بتواند تا قيامت نيازهاي بشر را تأمين کند، عرضه شد و همه گفتنيها گفته شد
و ديگر برنامه و مطلبي باقي نماند تا نياز به آمدن پيامبري باشد. در اين
موقعيت پيامبر اسلام(ص) به عنوان خاتم پيامبران و پايان دهنده نبوت مبعوث
گرديد و قرآن به صراحت اعلام فرمود که او آخرين پيامبر است و تا قيامت
پيامبري نخواهد آمد.
قرآن ميفرمايد: "محمد(ص) پدر هيچ يک از مردان شما نبود، ولي رسول خدا و
خاتم و آخرين پيامبران است و خداوند به هر چيز آگاه است".(5) پس نياز به
پيامبر براي اين است که نقشه تکامل بشر به وسيله او ارسال شود. وقتي بشر
نقشه کامل را دريافت نمود، ديگر نيازي به بعثت پيامبر ندارد.
به ديگر سخن: انبياي پيشين براي اين که انسان بتواند در راه پرنشيب و فرازي
که به سوي تکامل دارد پيش برود، هر کدام قسمتي از نقشه اين مسير را در
اختيار او گذاردند تا اين شايستگي را پيدا کرد که نقشه کلي و جامع تمام راه
به وسيله آخرين پيامبر حضرت محمد(ص) از سوي خداوند بزرگ در اختيار او قرار
گيرد. بديهي است با دريافت نقشه کلي و جامع نيازي به نقشه ديگر نخواهد
بود.