قسمت سوم پاسخ: نقش اخلاق
قومى كه گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شايسته نام
انسان است كه داراى اخلاق انسانى باشد و در غير اين صورت حيوان خطرناكى است
كه با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چيز را ويران مىكند، و به آتش
مىكشد; براى رسيدن به منافع نامشروع مادى جنگ به پا مىكند، و براى فروش
جنگ افزارهاى ويرانگر تخم تفرقه و نفاق مىپاشد، و بىگناهان را به خاك و
خون مىكشد!
آرى! او ممكن استبه ظاهر متمدن باشد ولى در اين حال حيوان خوش علفى
است، كه نه حلال را مىشناسد و نه حرام را! نه فرقى ميان ظلم و عدالت قائل
است و نه تفاوتى در ميان ظالم و مظلوم!
يكي از اهداف بلند بعثت انبياء ترويج فضايل اخلاقي و تزكيه مردمان از
خلقيات رزيله است. قرآن كريم مي فرمايد: لقد من الله على المؤمنين اذ بعث
فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة
و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين خداوند بر مؤمنان منت نهاد (و نعمتبزرگى
بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را
بر آنها بخواند، و آنان را پاك كند و كتاب و حكمتبه آنها بياموزد، هرچند
پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند (سوره آل عمران، 164)
اين مساله در احاديثى كه از شخص پيامبراكرم صلى الله عليه و آله
رسيده است: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق; من تنها براى تكميل فضائل
اخلاقى مبعوث شدهام.
انسان در حقيقت با نور عبادت به كمال و سعادت مي رسد، ولي اخلاق نيز
در تاثير پذيري انسان از اين نور، نقش اساسي دارد. نقش اصلي اخلاق در زندگي
معنوي انسان، زمينه سازي و مانع زدايي از تاثير نور عبادت است.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله ) در زمينه تاثير نوري عبادت و عمل صالح
در روايتي فرموده است : نية المؤمن خير من عمله ، وعمل المنافق خير من
نيته ، وكل يعمل على نيته ، فإذا عمل المؤمن عملا نار في قلبه نور نيت مومن
از عملش بهتر است و عمل منافق از نيتش بهتر است ، هر كس بر اساس نيت خود
عمل مي كند، پس هنگامي كه مومن عملي را انجام مي دهد ، از آن عمل نوري در
قلبش آشكار مي گردد. ميزان الحكمة ، ج 4 ، ص 3417
به طور مثال در مورد ذكرو ياد خدا كه از مهمترين و عامترين عبادتها
است علي (ع) فرمود :عليك بذكر الله ، فإنه نور القلوب همچنين فرمود: الذكر
نور ورشد ، النسيان ظلمة وفقد و يا الذكر جلاء البصائر ونور السرائر بر تو
باد ياد خدا ،زيرا ياد خدا نور قلبها است – ياد خدا نور و باعث رشد انسان
است و فراموشي خدا تاريكي و ناداري است.
- ياد خدا جلاي چشمها و نور باطنها است. ميزان الحكمة ج 2 ص970
ولي در صورت وجود خلقيات رزيله از قبيل كبر، غرور، حسد، عجب، خود
خواهي و عادتهاي منفي مانند عادت به پرخوري و پرخوابي و پر گويي و مانند آن
، يا توفيق عبادت از انسان سلب مي شود و يا نوري كه از آن ساطع مي گردد با
مانع مواجه مي شود و نهايتا دل انسان از آن نور بي بهره مي ماند.
در روايت زيبايي از حضرت عيسي (عليه السلام ) تقل شده است كه فرمود :
يا معشر الحواريين ! كم من سراج أطفأته الريح ، وكم من عابد أفسده العجب
اي گروه حواريون، چه بسيارند چراغ هايي كه باد آنها را خاموش ساخت و كه
بسيارند عبادت كنندگاني كه عجب عبادت آنها با فاسد و بي تاثير نمود. ميزان
الحكمة ج 3 ص 1819 :
اگر كسي بخواهد نفس خويش را به نحوي تقويت نمايد كه عوامل منفي تاثير
گذارمحيطي روي او بي تاثير شود ، چاره اي جز تقويت روح خود، از طريق نور
عبادت و رفع موانع جذب آن، از طريق تهذيب نفس(خود سازي) ندارد.