1:چه صفاتی از صفات افراد مومن نیست ؟
قال إمامُ الکاظِمُ علیه السلام:لیسَ مِن أخلاقِ المُؤمِنینَ الغَشُّ و لا الأذى
امام کاظم علیه السلام می فرماید:دغل کارى و آزار ، از اخلاق مؤمنان نیست
2:چه کسانی رستگار می شوند؟
قال إمامُ الصّادقُ علیه السلام:فاز و اللّه ِ الأبرارُ ، أ تدری مَن هُم؟ هُمُ الّذینَ لا یُؤذُونَ الذَّرَّ
امام صادق علیه السلام می فرماید:به خدا سوگند که نیکان رستگارند.آیا مى دانید آن ها چه کسانى هستند؟کسانى که آزارشان به مورچه اى نمى رسد
3:پیامبر چگونه آزرده می شود؟
قال رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله:مَن آذى مُؤمنا فَقَدْ آذانی
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می فرماید:هر که مؤمنى را بیازارد مرا آزار داده است
4:جنگ با خداوند آعازش چگونه است؟
قال رسول الله صلى الله علیه و آله:قالَ اللّه ُ تبارکَ و تعالى : مَن أهانَ لی وَلیّا فقد أرْصَدَ لِمُحارَبتی
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می فرماید:خداوند تبارک و تعالى فرموده است:هر که به یکى از دوستان من تحقیر و توهین روا دارد براى جنگ با من آماده شده است.
5:نشانه کمال عقل به چیست؟
قال إمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام:کَفُّ الأذى مِن کَمالِ العقلِ ، و فیه راحةٌ للبَدَنِ عاجِلاً و آجِلاً
امام زین العابدین علیه السلام می فرماید:آزار نرساندن،نشانه کمال خرد است و مایه آسایش تن در دنیا و آخرت است
آدرس:میزان الحکمه شمارهای: 1:462 2:461 3:463 4:465 5:472
مردی در مدینه بود که همه را می خنداند و با مسخرگی رزق و معیشت خود را در می آورد.جماعتی گفتند خوب است که امام سجاد را هم دعوت کنیم و قدری او را بخندانیم شاید از گریه های زیاد لحظه ای ساکت شود
جمع شدند و رفتند خدمت امام،در راه حضرت را دیدند،با دو نفر از غلامان می آمدند .آن شخص به حالت مسخره عبای امام را از شانه اش جمع کرد و به شانه خودش انداخت و شروع کرد به مسخره بازی و اطرافیان هم شروع کردند به خندیدن
امام فرمودند:این کیست؟گفتند مردی است که مردم را می خنداند و از آن ها پول می گیرد.
امام فرمود:به او بگویید،روز قیامت آنان که عمر خود را به بطالت گذارانده اند ضرر می کنند.بعد از این کلام آن شخص دست از اذیت و حرکات ناشایست برداشت و به راه راست هدایت شد.
دوستان این داستان زندگی خیلی از ماها است که گاهی از اذیت کردن دیگران لذت می بریم وقتی داخل اتومبیل خود نشسته ایم و در خیابان مارپیچ حرکت می کنیم و با این کار خود دیگران را اذیت می کنیم و از این کار خود لذت می بریم.گاهی وقتی جای پارک برای ما نیست جلوی اتومبیل دیگران پارک می کنیم و به خاطر این که دو قدم راه نرویم موجبات اذیت دیگران را فراهم می کنیم ....به امید آن روزی که ما هم به راه راست هدایت شویم ...
آدرس:یکصد موضوع پانصد داستان ج 1 ص92
نتیجه العلما حاج میرزا اسماعیل فرمودند:یکی از رفقای اهل تبریز که برادر مشهدی حسین ساعت ساز تبریزی که در صحن و سرای حایر آقا ابی عبد الله الحسین علیه السلام بود و در یکی از حجرات آن ساعت سازی می کرد و از اعتبار خوبی هم در این باب برخوردار بود،مبتلا به فلج شد و مدتی هم معالجه کرد ولی نتیجه ای نگرفت و دیگر به دکتر ها مراجعه نکرد و از سلامتی مایوس شد .مردم او را سرزنش می کردند که چرا به دنبال معالجه خود نیستی با این که این مرض قابل معالجه است و احتمال بهبودی دارد .
گفت من از خوب شدن مرض خود مایوس هستم.پرسیدند چرا؟گفت من در این حجره ساعت سازی می کردم و این کبوتر ها خیلی به حجره می آمدند و اسباب و اثاثیه مرا می شکسنتد و مرا اذیت می کردند.یک روز با خودم فکر کردم که این کبوترها بدون صاحب هستند و احتمالا صحرایی هستند و صید کردن آن ها جایز است ،روزی یک جفت از آن ها را می گرفتم و با عیال و اهل بیتم می خوردم،و این کار برای من دو سود داشت:یکی این که گوشت رایگان می خوردم و دوم این که اذیت آن ها کمتر میشد،خلاصه روزی دو کبوتر را صید می کردم و از گوشت آن ها استفاده می کردم مدت ها این کار را انجام می دادم.یک شب در عالم خواب آقا سید الشهدا را زیارت نمودم که ناراحت به من نگاه کرده و فرمود:این کبوترها از تو شکایت دارند،آن ها را اذیت نکن.تا این حرف را شنیدم ترسیدم و هراسان از خواب برخواستم و از کرده خود پشیمان بودم و توبه کردم و مدتی دست از شکار کبوترها کشیدم.
بعد از مدتی که گذشت هوای نفس من را وسوسه کرد که به خواب اعتباری نسیت و صید کبوتر هم که شرعا حلال است خلاصه دوباره شروع کردم به صید آن ها و مدتی از صید آن ها لذت می بردم.باز یک شب دیگر عزیز زهرا را در خواب دیدم که تندتر از دفعه قبل به من نگاه کرد و فرمود:این کبوترها به من پناه آورده اند!! مگر نگفتم آن ها را اذیت نکن؟باز ترسان از خواب بیدار شدم و از این کارم توبه کردم.
دوباره بعد از مدتی نفس اماره در مقام وسوسه برآمد که این خواب بوده و معلوم نیست که صحیح باشد و ما هم مجاورین در خانه آن حضرت هستیم و پناه به او آورده ایم،چطور می شود که کبوتر صحرایی را از ما منع کند و ما را به جهت اذیت این کبوترها اذیت کنند.باز به عمل سابق برگشتم و دامی گذاشتم و دوباره مشغول صید شدم تا این که به این بلا مبتلا شدم
دوستان خوب من:اذیت کبوترها کار خوبی نبود و شخص به بلا مبتلا شد حال اذیت یک مومن چگونه خواهد بود؟؟؟؟
امام حسین علیه السلام می فرماید :ای پسرم بپرهیز از ستم به کسی که در مقابله با تو یاوری جزء خدا ندارد
آدرس داستان:کرامات الحسینیه ج 2
آدرس روایت :زبده الاحادیث ص 83 روایت شماره 727
روزی امام حسن و امام حسین علیهما السلام در حال عبور از محلی بودند،پیرمردی را دیدند که وضو می گرفت ؛ولی وضویش را صحیح انجام نمی داد . با هم تصمیم گرفتند که پیرمرد را متوجه اشتباهش بکنند .خودشان را به پیرمرد رساندند. امام حسن خطاب به برادرش کرد و اظهار داشت :تو خوب وضو نمی گیری ؛و او هم به برادرش گفت:تو خود هم نمی توانی خوب وضو بگیری و خلاصه یک نزاع مصلحتی و ظاهزی درست کردند برا آگاه ساختن پیرمرد.
سپس هر دو پیرمرد را مخاطب قراردادند و گفتند :ای پیرمرد !تو بیا و وضوی ما را تماشا کن ؛و قضاوت نما که وضوی کدام یک از ما دو نفر صحیح و درست می باشد.
و هر دو مشغول گرفتن وضو شدند ،هنگامی که وضویشان به پایان رسید ،اظهار داشتند: ای پیرمرد اکنون بگو وضوی کدام یک از ما دو نفر بهتر و صحیح تر بود؟
پیرمرد گفت :عزیزانم! هر دو نفر شما وضویتان خوب و صحیح است ،ولی من نادان و جاهل می باشم ؛و نمی توانم درست وضو بگیرم ،ولی الان از شما یاد گرفتم و توسط شما هدایت و ارشاد شدم
دوستان خوب من:از شما تشکر می کنم که در تریبون آزاد من شرکت کردید همه شما یک صدا به مضمون این داستان اشاره کردید که امر به معروف و نهی ازمنکر باید با زبان خوش و طوری گفته شود که به شخصیت خطا کار لطمه وارد نشود باید طوری باشد که او احساس بکند شما از روی دل سوزی و علاقه به او موعظه می کنید..باز هم از همه دوستانی که در تریبون آزاد من شرکت کردند و نظر خود را در مورد چگونگی اجرای این فریضه دادند ممنون هستم .شما هم اگر در مورد نحوه درست امر به معروف و نهی از منکر کردن مطلبی دارید خوشحال می شوم که من را در جریان قرار دهید .
آدرس:چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام
1:نظر شما در مورد امر به معروف(راهنمایی به خوبی ها)و نهی از منکر (باز داری از بدی ها ) چیست؟
2:آیا شما داستانی در این مورد به خاطر دارید؟ لطفا همراه آدرس نقل بفرمایید،بهترین داستان در پست بعدی همراه با نام نویسنده نمایش داده می شود
3:این فریضه الهی تا چه اندازه در جامعه اجرا می شود؟
4:به نظر شما علت اجراء نشدن این فریضه الهی در جامعه چیست؟
5:چرا برخی از افراد هنگامی که به آن ها گفته می شود فلان کار شما اشتباه است ناراحت می شوند یا شروع به توجیح می کنند؟
6:بهترین راه اجراء این فریضه الهی چیست ؟
7:هر پیشنهاد ، انتقاد ، صحبت ، مطلب جدید یا شعر در این مورد دارید را بنویسید......
دوستان میتوانند برای کسب اطلاعات در این مورد به پست های قبلی مراجعه کنند
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
و از میان شما باید گروهى باشند که (دیگران را) به خیر دعوت نمایند و امر به معروف و نهى از منکر کنند و آنها همان رستگارانند.
نکته ها:
قرار گرفتن آیه مربوط به امر به معروف و نهى از منکر در میان دو آیه اى که دستور اتّحاد و یک پارچگى مىدهد، شاید از آن رو باشد که در نظام اجتماعىِ متفرّق و از هم پاشیده، یا قدرت دعوت به خیر و معروف وجود ندارد و یا این که چنین دعوتهایى مؤثّر و کارساز نیست.
امر به معروف و نهى از منکر، به دو صورت انجام مىشود:
1 به عنوان وظیفه اى عمومى و همگانى که هر کس به مقدار توانایى خود باید به آن اقدام نماید.
2 وظیفهاى که یک گروه سازمان یافته و منسجم آن را به عهده دارد و با قدرت، آن را پى مىگیرد. چنان که اگر رانندهاى در خیابان خلاف کند، هم سایر رانندگان با چراغ و بوق به او اعتراض مىکنند و هم پلیس راهنمایى براى برخورد قاطع با متخلّف وارد صحنه مىشود.
درباره امر به معروف و نهى از منکر، روایات بسیارى آمده که از نقل آنها صرف نظر و به این مقدار بسنده مى کنیم که على علیه السلام فرمود: اگر امر به معروف و نهى از منکر ترک شود، کارهاى نیک و خیر تعطیل و اشرار و بَدان مسلّط مىشوند.
پیامها
1: در جامعه اسلامى، باید گروهى بازرس و ناظر که مورد تأیید نظام هستند، بر رفتارهاى اجتماعى مردم نظارت داشته باشند. «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ»
2: اصلاح جامعه و جلوگیرى از فساد، بدون قدرتِ منسجم و مسئول مشخّص امکان ندارد. «مِنْکُمْ أُمَّةٌ»
3:دعوت کنند هاى به خیر و معروف باید اسلام شناس، مردم شناس و شیوه شناس باشد. لذا بعضى از امّت این وظیفه را به عهده دارند، نه همه آن ها. «مِنْکُمْ أُمَّةٌ»
4:دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر، باید به صورت دائمى باشد، نه موسمى و موقّتى.«یَدْعُونَ»، «یَأْمُرُونَ»، «یَنْهَوْنَ»
5:امر به معروف، بر نهى از منکر مقدّم است. اگر راه معروف ها باز شود، زمینه براى منکر کم مىگردد. «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»
6: کسانى که براى رشد و اصلاح جامعه دل مى سوزانند، رستگاران واقعى هستند و گوشه گیرانِ بى تفاوت را از این رستگارى سهمى نیست. «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
7:فلاح و رستگارى، تنها در نجات و رهایى خود خلاصه نمى شود، بلکه نجات و رشد دیگران نیز از شرایط فلاح و رستگاری است. «یَأْمُرُونَ»، «یَنْهَوْنَ»، «أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
آدرس:سوره مبارکه آل عمران آیه 104
خداوند دو فرشته را مامور کرد تا شهری را سرنگون کنند.وقتی آن دو فرشته به آن جا رسیدند و خواستند ماموریت خود را انجام دهند،دیدند مردی مشغول تضرع در درگاه خداوند می باشد.یکی از آن دو فرشته به دیگری گفت:آیا این شخص دعا کننده را می بینی؟دیگری گفت بله!گفت آیا این شخص هم باید عذاب شود؟دیگری جواب داد خداوند دستور داده که همه باید عذاب شوند و از بین بروند و دستور خداوند باید اجرا شود.
فرشته اولی گفت اجازه بده که من از خداوند سوال کنم و لذا از خداوند سوال کرد که:خداوندا در این شهر بنده ای تو را می خواند و تضرع می کند آیا عذاب را بر این شخص هم نازل کنیم؟
خداوند فرمود:امری که دادم را انجام دهید،آن مرد هیچگاه برای امر من رنگش تغییر نکرد و از کارها ناشایست مردم خشمگین نشد
نتیجه اخلاقی
ما نباید فقط به فکر خودمان باشیم بلکه باید دیگران را هم از کارهای بد نهی بکنیم و شاید این فکر خیلی از ماها باشد که می گویم بهتر است در مقابل کار خلاف دیگران ساکت باشیم و او را از این کار نهی نکنیم. اگر این طور باشد منکر در خانه ما هم وارد می شود و ما هم مانند او مستحق عذاب می شویم،به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر
به نظر من بزرگترین معروفی که امر آن بر همه شیعیان واجب است،در مرحله اول:مطالعه و به کار بردن سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها در زندگی خود می باشد و در مرحله دوم: انتشار سخنان این بانوی بزرگ در بین دوستان و آشنایان می باشد
آدرس:کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ج 1 ص 78
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرماید فریضه امر به معروف و نهی از منکر ،در اسلام جایگاه ویژه ای دارد .امر به معروف و نهی از منکر همان نظارت مردم بر مردم است که بهترین نوع مدیریت نظارتی به شمار می رود .این فریضه بزرگ الهی در حقیقت به منزله یک پوشش اجتماعی برای محافظت از جماعت انسانی است . زیرا اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد، عوامل گوناگونی که دشمن بقای وحدت اجتماعی هستند ،بروز کرده ،جامعه را متلاشی می کنند .
در اثر ترک این دو فریضه مهم ،ظلم و ستم فضای جامعه را گرفته ،عقاید و دین آن ها را به تاراج می برد و مردم نابود می شوند یادگار پیامبر اکرم درباره فلسفه وجوب امر به معروف و نهی از منکر می فرماید :
خداوند امر به معروف و نهی از منکر را به خاطر مصالح و منفعت عمومی و زندگی سراسر صلح و آرامش واجب کرد
آدرس:بخشی از خطبه فدکیه حضرت زهرا
روزهای سرد و غم باری بود انگار کسی گرمای خورشید را با آب شسته بود و نورش را با ظلمت شکسته بود. منکر با همه توان خود در حال گسترش بود و تصمیم داشت که روشنایی را از آن بگیرد و جهان را تبدیل به ظلمت کده کند. مردم با چشمان بسته و گو شهای کر شده فریاد های خورشید را نمی شنیدند و دل جان آن ها را منکر ربوده بود . منکر که از سخنان فریب دهنده استفاده می کرد مردم را به پشت کردن به خورشید ترغیب می کرد.و این گونه بود که ماه تصمیم به جان فشانی کرد .
ماه و سه ستاره اش همگی از خانواده خورشید بزرگ بودند که تازه غروب کرده و خورشید دیگری را به یاد گار گذاشته بود .
ماه با تمام وجود از او حمایت می کرد و به مردم می گفت :زندگی بدون خورشید محال است حتما همگی به زمین خواهید خورد و ظلمت دل گیری شما را فرا خواهد گرفت.ولی مردم به حرف های حکیمانه او توجه نکردند و با غلاف شمشیر به او حمله ور شدند ولی ماه همچنان از خورشید دفاع می کرد و به مردم می گفت بدون او سرما شما را فرا خواهد گرفت و همگی دل مرده می شوید ولی آن ها که گوششان کر شده بود. به دستور منکر و یاران سیاهش هیزم آوردند و در خانه ماه را به آتش کشیدند تا از ماه ،خورشید را بگیرند و به سیاهی تحویل دهند و او هم آن را تسلیم خود سازد و با فوت نورش را خاموش کند.ولی بقول شاعر :
چراغی را که ایزد بر فروزد هر آن کس فوت کند ریشش بسوزد
اما ماه با تمام وجودش می خواست که خورشید باشد او به خوبی می دانست که اگر حرمت او شکسته شود بعدش نوبت به ستارگان می رسد. و این بار سیاهی که در داستان ما منکر نام دارد دستور داد ماه را بین در و دیوار قرار دادند و ستاره اش را خاموش کردند و این گونه بود که ماه به بستر بیماری افتاد .اما ماه در بستر بیماری هم برای خورشید دل سوزی می کرد و محرم رازش بود تا این که ماه آن قدر کم سو شد که خود را برای پیوستن به خورشید بزرگ آماده کرد.
خورشید و ستارگان داشتند دومین غم را با فاصله کم،تجربه می کردند و مژهای چشم را با آبی که از دل می جوشید آب یاری می کردند ماه یواش یواش غروب کرد و خانواده اش در فراق او قطرهای اشک را دریا ساختند.
توضیحات:
خورشید بزرگ:پیامبر اکرم صل الله علیه و اله
خورشید یادگار :حضرت علی علیه السلام
ماه :حضرت زهرا سلام الله علیها
ستارگان :امام حسن امام حسین حضرت زینب علیهما السلام
منکر :خلفاء غاصب