منابع:
1:صَبراً بَنیِ الکِرام! فَما المَوتُ الاّ قَنطرةٌ تَعبُرُ بِکم عَنِ البُوُسِ و الضَّراءِ اِلی الجَنانِ الواسِعَةِ و النَّعیمِ الدّائمَةِ«نفس المهموم، ص 135»
2:صبراً علی الاسیافِ و الاسِنَّهصبراً عَلیها لِدُخُولِ الجَنَّه «مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 101»
3:لهوف، ص81
4 سَأَمْضِی وَ مَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً
وَ آسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِینَ بِنَفْسِهِ وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ وَدَّعَ مُجْرِماً
فَإِنْ عِشْتُ لَمْ أَنْدَمْ وَ إِنْ مِتُّ لَمْ أُلَمْ کَفَى بِکَ ذُلًّا أَنْ تَعِیشَ وَ تُرْغَمَا«بحار الانوار ج 44 ص 378»
5: سخنان امام حسین(ع) ازمدینه تا کربلا، ص 219 به بعد و نیز: فروغ شهادت.
در جوانی بسیار زیبا و خوش صورت بودم و شغلم پارچه فروشی بود، روزی زنی به دکانم آمدند و مقداری پارچه خریدند و گفت بیا منزل و پول پارچه هایت را بگیر.
همراه زن به راه افتادم، وقتی داخل خانه شدم دیدم فرش های بسیار زیبایی داخل خانه پهن بود و خانه داری تزینات خیلی قشنگی بود، زن مرا به نشستن دعوت کرد و چادرش را از سر برداشت، زن بسیار زیبا و دل ربایی بود و خود را به انواع جواهرات آراسته بود
در کنارم نشست و با ظرافت و ناز و عشوه و خوش طبعی با من به سخن گفتن مشغول شد، طولی نکشید که غذایی مفصل و لذیذ آماده شد بعد از صرف غذا آن زن به من گفت: ای جوان می بینی که من پارچه زیاد دارم ،قصد من از آوردن تو به خانه چیز دیگری است، من می خواهم با تو هم بستر بشوم و کام دل بر آورم
چون مهربانی ها و عشوه های او را دیده بودم نفس اماره ام به سوی او میل کرد ،ناگاه الهامی به من رسید که هاتفی می گفت:
و آن کس که از مقام پروردگارش خائف بوده و نفس را از هوى باز داشته.# بهشت جایگاه او است«1»
تصمیم گرفتم دامن پاک خودم را به این گناه آلوده نکنم، هرچه آن زن خواست با من بازی کند من به او توجه نکردم .
وقتی آن زن دید من به او توجه ندارم به کنیزانش دستور داد که من را کتک مفصلی زدند به طوری که خون از بدنم به راه افتاد
گفتم مرا نزنید راضی شدم ،دست و پایم را باز کردند، گفتم دسشویی کجاست که من باید ابتدا به قضای حاجت بروم .به مستراح رفتم و تمام لباس هایم را به نجاست آلوده کردم و بیرون آمدم چون آن زن و کنیزان به طرفم آمدند من دست نجاست آلود خود را به آن ها نشان می دادم و به آن ها می پاشیدم و آن ها فرار می کردند
به این وسیله از فرصت استفاده کرده و به طرف در خانه فرار کردم خود را به جوی آبی رساندم و لباس هایم را شستم و غسل کردم .ناگهان دیم شخص بسیار زیبایی برایم لباس آورده است آن مرد لباس ها را بر تن من پوشاند و مقداری عطر به من مالید و گفت :ای مرد پرهیز کار ! تو بر نفس خودغلبه کردی و از روز جزا ترسیدی و فرمان خداوند را تخلف نکردی و نهی خداوند را نهی دانستی ،این وسیله ای بود برای امتحان تو بود و ما تو را از آن خلاص کردیم
خوشحال باش که این لباس تو هرگز چرکین نمی شود و این بوی خوش تو هرگز از بین نمی رود .از آن روز تا کنون بوی خوش از بدنم برطرف نشده است«2»
آثار سازنده امتحان الهی:
1: ضد عفونی کننده ایمان: امروزه برای ضد عفونی کردن بسیاری از وسایل بهداشتی از روش داغ کردن استفاده می کنند و این باعث می شود میکرب ها کشته شوند خداوند نیز گاهی با فرستادن مشکلاتی و گرفتاری های سخت انسان را از فکارهای انحرافی نجات می دهد و او را به سوی راه سعادت می کشاند همان گونه که در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که حضرت می فرماید:
به درستی که خداوند عزیز و با جلالت، بنده ی مؤمن را با بلا و گرفتاری مورد لطف قرار می دهد؛ همان طور که مرد، هنگام سفر، خانواده اش را با فرستادن هدیه مورد لطف قرار می دهد و بر مؤمن داغ می گذارد، همان طور که طبیب بر بیمار داغ می گذارد«3»
2:امتحان غذای روح است: همان گونه که جسم انسان برای سالم زیستن نیاز به تغذیه مناسب دارد روح نیز اگر خوب تغذیه نشود می میرد یکی از تغذیه هایی که برای روح بسیار مناسب است مشکلات و گرفتاری ها و مریضی هایی است که در سایه امتحان الهی به وجود می آید و باعث رشد معنوی می شود همان گونه که امام صادق علیه السلام می فرماید:
خداوند ، بنده ی مؤمن خود را با بلا و گرفتاری تغذیه می کند؛ همچنان که مادر، فرزند خود را با شیر تغذیه می کند«4»
ان شاالله که در سایه صبر و استقامت و شکر که در امتحانات الهی داریم به انسانی تبدیل شویم که شایسته خلیفة الهی است
امتحانات الهی در زمان حضرت موسی و پیامبر اکرم و امام علی و امام حسن علیهم السلام را در کلیپ زیر ببیند بسیار زیبا است البته از دقیقه 7:50 قسمت امتحانات الهی به صورت مشروح نمایش داده می شودلطفا جهت مشاهده فیلم ها اینجا را کلیک کنید اینجا
منابع:
1: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى# فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى«نازعات آیات 40 و 41»
2: داستان ابن سیرین از کتاب سفینه البحار ج 1 ص 678
3: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ کَمَا یَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ أَهْلَهُ بِالْهَدِیَّةِ مِنَ الْغَیْبَةِ وَ یَحْمِیهِ الدُّنْیَا کَمَا یَحْمِی الطَّبِیبُ الْمَرِیض« کافی ج 2 ص 255»
4: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): إن الله لیغذی عبده المؤمن بالبلاء کما تغذی الوالدة ولدها باللبن «أعلام الدین، ص 277.»
او مرد بسیار زیبایی بود، ثروتی فراون داشت، فرزندان رشید در خانه اش زندگی می کردند، صاحب چندین سر زمین از بلاد شام بود و انواع گلّه از قبیل شتر و گاو و اسب و گوسفند و .... جزء اموالش بود. او فردى نیکوکار و متّقى و مهربان بود. همواره از شیطان و وسوسه های او پرهیز مى کرد.
شیطان بر سپاس گزاری او حسد برد ، شیطان می گفت؛ سپاس گزاری او به دلیل سلامتی و دارایی فراوان اوست، تا این که خداوند با گرفتن ثروت و سلامتی اش او را در بوته آزمایش قرار داد تا به شیطان و شیطان صفت ها ثابت کند که او در همه شرایط شکر گزار است.
شیطان وقتی که گوسفندان و چوپانش را به آتش کشید خود را به صورت چوپان در آورد و نزد حضرت ایوب رفت، او را در محراب عبادت مشغول نماز دید.
گفت: اى ایّوب، مى دانى خدایى که او را عبادت مى کنى، با شتران و چوپانت چه کرده است؟!. ایّوب گفت: اموالم متعلّق به خدا بود که به من امانت داده بود. او از من به حفظ یا هلاک آن ها سزاوارتر است. من همواره خود و مالم را در نابودى مى دانم.
خلاصه وسوسه های شیطان و شیطان صفت ها در این شرایط بسیار سخت در او اثر نکرد و خداوند ایشان را الگویی برای همه جهانیان معرفی کرد و فرمود:
ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده به سوى خدا بود«1»
و البته این صبر و شکیبایی و راضی بودن به مصلحت های الهی در حادثه کربلا نیز بسیار به چشم می خورد زمانی که ابن زیاد گفت: دیدى خدا با برادر و اهل بیت تو چه کار کرد؟ حضرت زینب در مقابل فرمود:
من غیر از نیک رفتارى و زیبایی از خدا چیزى ندیدم«2»
دومین کسی که خداوند آن را به عنوان شاکر نمونه معرفی کرده است حضرت نوح علیه السلام می باشد که خداند در شان این پیامبر می فرماید:
اى فرزندان کسانى که با نوح بر کشتى سوار کردیم! او بنده شکرگزارى بود.«شما هم مانند او باشید، تا نجات یابید»«3»
بدون شک همه پیامبران بنده شکرگزار خدا بودند، ولى براى نوح، ویژگی هایى در احادیث وارد شده که او را شایسته این توصیف نموده است، از جمله این که هر زمان که لباس مى پوشید، یا آب مى نوشید، یا غذایى مى خورد و یا نعمت دیگرى به او مى رسید فورا به یاد خدا مى افتاد و شکرگزارى مى کرد«4»
در حدیثى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام مى خوانیم: حضرت نوح، همه روزه صبحگاهان و عصرگاهان این دعا را مىخواند:
خداوندا من ترا گواه مى گیرم که هر نعمتى صبح و شام به من مى رسد، چه دینى و چه دنیوى، چه معنوى و چه مادى، همه از سوى تو است، یگانه اى و شریکى ندارى، حمد مخصوص تو است و شکر هم از آن تو، آن قدر شکرت می گویم تا از من خشنود شوى و حتى بعد از خشنودی هم شکر می گویم«5»
این ها اسوه هایی می باشند که در هر زمانی می شود در مشکلات زندگی به آن ها تکیه کرد و درس زندگی را فرا گرفت
منابع:
1:وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب«ص آیه 44»
2:فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا« بحار الانوار ج 45 ص 116»
3:ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُورا « الاسراء آیه 3»
4: تفسیر نمونه ذیل آیه 3 سوره الاسراء
5:اللهم انى اشهدک ان ما اصبح او امس بى من نعمة فى دین او دنیا فمنک، وحدک لا شریک لک، لک الحمد و لک الشکر بها على حتى ترضى، و بعد الرضا«النور المبین فی قصص انبیا و المرسلین ص 69 همچنین در تفسیر مجمع البیان و تفسیر نمونه ذیل آیه 3 سوره اسراء»
شخصی میگفت: در ایام جوانی که میخواستم ازدواج کنم با خودم فکر میکردم وقتی ازدواج کردم پدرم در تامین مخارج زندگی من را کمک خواهد کرد و در فلان اداره هم مشغول کار میشوم و از حقوق آن زندگی ام را سر و سامان میدهم.
با همین امید وارد زندگی مشترک شدم ولی متاسفانه نه پدر کمکم کرد و نه در آن اداره استخدام شدم و خلاصه زندگی در لحظات سخت قرار گرفت و آن قدر مشکلات به من فشار آورد تا این که از کمک پدر نا امید شدم و در دلم فقط به خداوند امیدوار شدم وقتی که امیدم به طرف خداوند رفت در اداره ای دیگر استخدام شدم و مشکلات یکی پس از دیگری حل شد و خلاصه زندگی رونق گرفت...
خاطره این دوست ما بیان روایتی است از وجود نازنین امام باقر علیه السلام که میفرماید:
بر توست که از آنچه در دست مردم است، ناامید باشى، زیرا ناامیدى از آن، بىنیازى است«1»
همان گونه که در مطالب قبلی گفتیم که نا امیدی گناه بزرگی است، منظورمان از نا امیدی این بود که انسان از خداوند نا امید نباشد و همیشه به رحمت خداوند امیدوار باشد ولی نا امیدی از اموال دیگران بسیار خوب است و باعث می شود انسان استعدادهای بالقوه خودش را شکوفا سازد و در روایات نیز به ما سفارش شده است که امیدی به اموال دیگران نداشته باشیم امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید:
اگر میخواهى که چشمت روشن باشد و بهخیر دنیا و آخرت نائل شوى چشم طمع خود را از آن چه که در دست مردم است قطع کن و از آنان چشم توقع نداشته باش..«2»
و سرور آزادگان جهان حضرت علی علیه السلام می فرماید:
یأس از مردم آزادگی است«3»
منابع:
1: استغناء عن الناس قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام: عَلَیْکَ بِالْیَأْسِ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ «من لایحضرهالفقیه، ج 4، ص 410.»
2:قَالَ الصَّادِقُ (ع): إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَقَرَّ عَیْنُکَ وَ تَنَالَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الاخِرَةِ فَاقْطَعِ الطَّمَعَ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ عُدَّ نَفْسَکَ فِی الْمَوْتَی و لا تحدثن نفسک أنک فوق أحد من الناس و اخزن لسانک کما تخزن مالک «خصال صدوق، ج 1، ص 121.»
3:الْیَأْسُ حُرٌّ«غرر الحکم ص 398»
اولی: این روز ها خیلی خسته هستم اصلا حال و حوصله هیچ کاری را ندارم، امیدم را از دست داده ام
دومی: آدم نباید هیچ وقت نا امید باشد مگه نمیدانی نا امیدی گناه بزرگی هست؟
اولی: چرا میدانم ولی فکر کنم خدا من را فراموش کرده است؟
دومی: می دانی چه عواملی باعث میشود این احساس به آدم دست بدهد؟
اولی: نه اصلا درباره اش فکر نکرده ام، به نظرش شما چه عواملی باعث نا امیدی میشود؟ شما می دانی؟ خواهش می کنم من را راهنمایی کن
دومی: باشه حتما کمکتون می کنم، چند مورد را که تویپست قبلی گفتم مطالعه کن، تا من ادامه علت ها را بنویسم!!!
عوامل یاس و نا امیدی از رحمت خداوند مهربان:
1:سلب نعمت: یکی از نقطه هاى ضعف برخی از افراد، کم ظرفیتى در برابر مشکلات و ناراحتی ها و قطع برکات الهى است، البته انسانی که دور از خدا، پوک و کم ظرفیّت است؛ با اندکى نعمت، مست مى شود و با کمى تلخى و غم، به بن بست مى رسد و خداوند این گونه افراد را در قرآن این گونه توصیف کرده و می فرماید:
و اگر از جانب خویش، نعمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود!«1»
البته انسان ها باید ان را آویزه گوششان قرار بدهند که از آغاز زندگى حتى از آن لحظهاى که نطفه او در قرارگاه رحم واقع مىشود، مراحل زیادى از مشکلات و درد و رنجها را طى مىکند تا متولد شود، و بعد از تولد در دوران طفولیت، و سپس جوانى، و از همه مشکلتر دوران پیرى، مواجه به انواع مشقته ا و رنج ها است، و این است طبیعت زندگى دنیا، و انتظار غیر آن داشتن اشتباه اندر اشتبا است و خداوند در این باره می فرماید:
که ما انسان را در رنج آفریدیم و زندگى او پر از رنجهاست!«2»
2: نشناختن خداوند: واقعا کسانی که نا امید هستند خدا را نشناخته اند اگر می دانستند خداوند همان کسی است که آتش سوزان را برای حضرت ابراهیم سرد و چوب خوشک را برای حضرت موسی علیه السلام تبدیل به اژدها نمود و مجسمه گلی را به دست حضرت عیسی علیه السلام تبدیل به پرنده ای کرد که در آسمان به پرواز در آمد هیچ گاه از رحمت و قدرتش نا امید نمی شود
سست ترین چیزها تار عنکبوت است و اشرف موجودات پیغمبر است. وقتى پیغمبر ما در غار مى رود. خداوند اشرف مخلوقات را با تار عنکبوت حفظ مى کند. با این که سنگ و آهن هم وجود داشت. ولى خدا پیغمبرش را با تار عنکبوت حفظ مى کند. خداوند با پرنده لشکر فیل سوار را از بین مى برد و.....آیا واقعا کسی که این گونه خدای قدرتمندی دارد باید از او نا امید شود؟
منابع:
1: وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُور «هود آیه 9»
2: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَد« سوره بلد آیه 4»
شخصی می گفت: من آنقدر توی زندگی نا امید هستم که حس و حال هیچ کاری را ندارم، گرفتاری ها این قدر به من فشار آورده که اصلا به آینده امید ندارم فکر می کنم خدا هم من را فراموش کرده ....
راستی چه چیزهایی باعث می شود که انسان نا امید بشود؟
من فکر می کنم علت های نا امیدی عبارت است از:
1: گرفتاری ها: همین گونه که این دوست ما می گفت این قدر گرفتاری هایم زیاد شده که روحیه امیدواری را از من گرفته است، هنوز این مشکلم حل نشده یک مشکل سخت تر سراغم میاد.
البته من می خواهم به این دوستم بگویم خداوند به این مساله در قرآن کریم اشاره کرده است و فرموده بعضی از بنده های من هستند که در مواجه شدن با مشکلات نا امید می شوند، خداوند می فرماید:
انسان هرگز از تقاضاى نیکى و نعمت خسته نمى شود و هر گاه شرّ و بدى به او رسد، بسیار مأیوس و نا امید مى گرد«1»
درمان:
بسیاری از مشکلات و گرفتاری هایی که در زندگی های یافت می شود به خاطر عملکرد خودشان است همان گونه که خداوند می فرماید:
هر مصیبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است که انجام داده اید، و بسیارى را نیز عفو مى کند«2»
همان گونه که در روایتی از رسول خدا نقل شده است که حضرت فرمودند:
اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مى شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است که از او سر زده، و آن چه خداوند در دنیا عفو مى کند گرامى تر از آن است که در قیامت در آن تجدید نظر فرماید، و آن چه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادلتر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد«3»
ولى یکى دیگر از سنّت هاى الهى رشد مردم در لابلاى حوادث و آزمایش هاى پى در پى است. لذا حوادث تلخ که براى ما رخ مى دهد براى رشد معنوى و بالا رفتن درجه است
همان گونه که امام صادق علیه السلام می فرماید:
رسول خدا صل الله علیه و آله پیوسته توبه مى کرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مى نمود، بى آنکه گناهى مرتکب شده باشد، خداوند براى اولیاء و دوستانش مصائبى قرار مى دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گیرند بى آنکه گناهى مرتکب شده باشند«4»
پس با توجه به مطالب گفته شده اصلا نباید از گرفتاری ها نا امید شویم اگر گرفتاری به خاطر گناه بوده باید توبه کنیم و برگردیم و زندگیمان را اصلاح کنیم و اگر خواست خداوند است صبر داشته باشیم و بدانیم که پاداش شیرینی در انتظار تحمل سختی ها است
2: گناه: گناهان همانند نقطه ای سیاه در روح انسان اثر می گذارند و اگر توبه نشود و روزانه به آن ها افزوده شود باعث می شود که روح انسان کاملا سیاه شود و دیگر رحمت الهی در آن نتابد و این باعث می شود که انسان از خداوند نا امید شود به خاطر همین است که دعا کمیل می خوانیم
خدایا ببخش آن گناهانی را که باعث قطع امیدم از تو می شود «5»
منابع در ادامه مطلب...
اگر کشاورز در فصل پاییز بذر پاشی کرده باشد و دانه ها را در زمین های قابل کشت ریخته باشد و در زمان های مقرر آن ها را آب یاری کرده باشد، و علف های هرز آن را از بین برده باشد، همیشه از لحظه ای که محصولش را برداشت می کند خوشحال است و به آن لحظه امید وار است.ولی کسی که دانه ای نکاشته باشد و زحمتی نکشیده باشد هیچ گونه امیدی هم نباید داشته باشد
با مثالی که عرض کردم معنای امیدواری در زندگی به خوبی مشخص می شود امیدواری یعنی خوشحال بودن جهت فرا رسیدن آن چیزی که دوستش دارد و قبلا مقدمات آن را فراهم نموده است همانند کشاورز که تخم ها را زیر خاک کرده و در زمان مقرر آب یاری کرده است و الان هم امید به برداشت محصول دارد
و شاعر در این زمینه این گونه می سراید:
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
طبیعى است اگر انسان انتظار و امید چیزى را دارد باید خود را براى استقبال از آن آماده کند همان گونه که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند«1»
البته همان گونه که انسان همیشه باید به رحمت و مغفرت الهی امیدوار باشد باید از عذاب و غضب او نیز ترسناک باشد و این دو همانند دو بال کبوتری هستند که جهت پرواز به آن ها نیازمند می باشد همان گونه که لقمان حکیم به فرزندش می فرماید:
فرزندم! اگر دل مؤمن را بشکافند در آن دو نور خواهند یافت؛ یکى نور ترس الهى و دیگرى نور امید و رحمت که هر دو با هم یکسانند«2»
منابع:
1: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً«کهف آیه 110»
2:. تفسیر اثنى عشرى.
در این زمانه که به رسول مهربان ما توهین شده است یادمان باشد که ما از منطق توهین در مقابل آن ها استفاده نکنیم چون خداوند می فرماید:
وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُون
ترجمه:
به معبود کسانى که غیر خدا را مى خوانند دشنام ندهید، مبادا آن ها نیز از روى ظلم و جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین براى هر امّتى عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است و آن ها را از آن چه عمل مى کردند، آگاه مى سازد و پاداش و کیفر مى دهد«1»
پیام های این آیه شریفه در این زمان که به پیامبر مسلمانان جهان اهانت شده است بسیار مهم است:
1:احساسات خود را نسبت به مخالفان کنترل کنیم و از هر گونه بد دهنى و ناسزا بپرهیزیم. «لا تَسُبُّوا»
اسلام به مسلمانان دستور داده است که همیشه روى منطق و استدلال تکیه کنند همان گونه که امام علی علیه السلام در جنگ صفین به جمعى از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام مى دادند مى فرماید:
من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما به جاى دشنام، اعمال آن ها را برشمرید و حالات آن ها را متذکر شوید و روى اعمالشان تجزیه و تحلیل نمائید به حق و راستى نزدیکتر است و براى اتمام حجت بهتر است«2»
2:به بازتاب برخوردهاى خود توجّه کنیم. «لا تَسُبُّوا») ... ( «فَیَسُبُّوا اللَّهَ»
هر ملت و امتی نسبت به عقاید و اعمال خود تعصب دارد و اهانت کردن به عقاید آن ها باعث می شود که آن ها نیز به مقدسات ما توهین و اهانت کنند و حتی به ذات اقدس الهی نیز دشنام دهند
3:با فحش و ناسزا، نمى توان مردم را از مسیر غلط باز داشت. «لا تَسُبُّوا»
در برابر خشونت ها و زشت گوئی ها نباید مقابله به مثل کرد، بلکه باید بدى را با نیکى پاسخ داد که این خود یکى از مؤثرترین روش ها براى بیدار کردن غافلان و فریب خوردگان است همان گونه که خداوند می فرماید:
بدى را به بهترین راه و روش دفع کن و پاسخ بدى را به نیکى ده! ما به آنچه توصیف مى کنند آگاهتریم«3»
4: ناسزاگویى، عامل بروز دشمنى و کینه و ناسزا شنیدن است. «لا تَسُبُّوا») ... ( «فَیَسُبُّوا») ... ( «عَدْواً»
5: دشنام، یا نشانه نداشتن منطق است، یا نداشتن ادب و یا صبر. «مسلمان با پرهیز از ناسزا، باید نشان دهد که صبر و منطق و ادب دارد.» «لا تَسُبُّوا»
6: هر کارى که سبب توهین به مقدّسات شود، حرام است. «فَیَسُبُّوا اللَّهَ»
7: استفاده از حربه دشنام و ناسزا، در نهى از منکر و تبلیغات و مناظرات ممنوع است. «لا تَسُبُّوا»
همه ما مسلمانان در مقابل توهین و اهانتی که به ساحت رسول مهربان و عزیزمان شده است با منطق و ادب از آن حضرت دفاع می کنیم چون اسلام دین منطق و ادب و احترام است.
منابع:
1: انعام آیه 108
2: إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْر«نهج البلاغه ص 323»
3:ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُون« مومنون آیه 96»