در پست های قبلی«آزادی واقعی»مطالبی را جهت رسیدن به آزادی بیان کردم،که برخی از آن راه کارهایی که بیان شد فردی بودند و برخی اجتماعی و در این پسب می خواهم راه کارهای فردی دیگر را بیان کنم که حتما انسان را به سرچشمه آزادی می رساند.
راه کار های فردی جهت رسیدن به آزادی واقعی:
1:تمرین آزاد منشی:یک قهرمان برای این که بتواند بر تمام حریفان خود غلبه کند باید تمرینات سختی را پشت سر بگذارد و هر روزی که تمرین می کند یک پله به قهرمانی نزدیک تر می شود انسان هم در این دنیا به انواع و اقسام مشکلات رو به رو است که غلبه بر این مشکلات انسان را روز به روز به سر چشمه آزادی که نوعی قهرمانی است نزدیک تر می کند همان گونه که از امام صادق علیه السلام روایت شده است که حضرت فرمودند:
آزاد مرد،در همه حالات،آزاد است،اگر به مصیبتى دچار شود صبر می کند،اگر گرفتار انوع بلاها گردد شکست نمی خورد،آزاد مرد اگر اسیر شود،ستم بیند،و آسایش او به سختى تبدیل شود،باز هم آزاد است،چنان که بروح آزاد یوسف صدّیق آسیبى نرسید،با آن که به بردگى رفت،اسیر شد،ستم دید،همچنین تاریکى زندان،وحشت حبس،و مصائب دیگرى که دامن گیر آن مرد الهى شد،ضررى به شخصیت روحى وى نزد،و سرانجام خداوند بر او منت گذارد،و او را به اوج عظمت و اقتدار رسانید و فرمانرواى جبار مصر را،که روزى مالک یوسف صدّیق بود،به بندگى و غلامى وى در آورد.«1»
2:محاسبه نفس:در مکتب مقدّس اسلام عالی ترین هدف و گرانقدر ترین مقصد،نیل به آزادى و نجات از انواع بندگی هاى پنهان و آشکار است.یک فرد مسلمان موظف است همواره مواظب خود باشد تا قدمش در راه یکتاپرستى نلغزد و طوق عبودیت و بندگى غیر خدا را هرگز بگردن نیفکند و آزادى پر ارزش خویش را،حتى براى یک لحظه،از دست ندهد.و این فقط با محاسبه نفس امکان پذیر است همان گونه که از وجود نازنین امام صادق علیه السلام این گونه نَقل شده که حضرت فرمودند:
قبل از آن که بمیرى،جان خود را از آن چه به خیر و سعادت مضرّ است باز دار،همان طور که در طلب معاش خود کوشا هستى در آزادى روان خود از ناپاکی ها نیز کوشش کن،زیرا آزادى جانت،در گرو اعمالى است که مرتکب می شوى«2»
واقعا همین گونه است که حضرت فرموده اند چون هیچ محکمه اى در جهان بقدرت و آزادى محکمه قضائى وجدان نیست،مجرم هر قدر نیرومند و قوى باشد در برابر قاضى وجدان ناتوان و عاجز است و با هیچ وسیله اى نمی تواند خویشتن را از مجازات هاى محکمه وجدان خلاص نماید.
3:قطع وابستگی به دنیا:چرا عدّه اى این گونه دنیاپرست شده اند؟چون دنیاى پر زرق و برق و فریبنده را به درستى نشناخته اند و اگر می دانستد،کسى که خود را به دنیا مى فروشد، اسیر دنیاست.اما کسى که دنیا را مى بخشد،امیر دنیاست،این گونه فریفته دنیا نمی شدند،همان گونه که از امیر المومنین نقل شده است که حضرت فرمودند:
هر که بى رغبت باشد در دنیا آزاد گرداند نفس خود را و راضى گرداند پروردگار خود را.«3»
منابع:
1:عن ابى بصیر قال سمعت ابا عبد اللَّه علیه السّلام یقول: انّ الحرّ حرّ على جمیع احواله، ان نابته نائبة صبر لها، و ان تداکّت علیه المصائب لم تکسره، و ان اسر و قهر او استبدل بالیسر عسرا، کما کان یوسف الصّدّیق الامین صلوات اللَّه علیه لم یضرر حرّیّته ان استعبد و قهر و اسر و لم یضرره ظلمة الجبّ و وحشته و ما ناله ان منّ اللَّه علیه فجعل الجبّار العاتى له عبدا بعد اذ کان له مالکا«کافى جلد 2 صفحه 89»
2:قال ابو عبد اللَّه علیه السّلام: اقصر نفسک عمّا یضرّها من قبل ان تفارقک و اسع فی فکاکها کما تسعى فی طلب معیشتک فانّ نفسک رهینة بعملک«کافى جلد 2 صفحه 455- 45»
3:مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا أَعْتَقَ نَفْسَهُ وَ أَرْضَى رَبَّه«غرر الحکم حدیث شماره 6100»