زنی عیاش و زانیه و بد کاره بود که در مجالس لهو و لعب شرکت میکرد،یک روز تصمیم گرفت به مسافرت برود همین طور که در حال حرکت به طرف مقصد بود تشنه می شود با زحمت خود را به چاه آبی می رساند به اطراف نگاه می کند که سطلی پیدا کند و از چاه اب بکشد چیزی به دست نمی آورد و مجبور می شود که داخل چاه برود و آب بخورد .وقتی از چاه بیرون می آید سگی را مشاهده می کند که تشنه است و به دنبال آب می گردد .دلش به حال آن سگ می سوزد کفش هایش را بیرون می آورد و آن را سطل قرار می دهد و مقداری از گیسوان خود را هم می برد و از آن طناب درست می کند و به چاه می اندازد و با زحمت زیاد از داخل چاه آب می کشد و سگ را سیرآب می کند بعد می گوید: خدایا سگی را، به سگی ببخش .
چون به یک سگ ترحم می کند و او را سیراب می کند ،خدا هم به او رحم می کند و آب دادن به سگ را وسیله آمرزشش قرار می دهد .بعد زن گریه های زیادی کرده و توبه می کند و این احسان و نیکی در حق سگ سبب توبه و بازگشتش به سوی خدا می شود و با سعادت از دنیا می رود.
امام علی علیه السلام می فرماید:کسی که به زیر دست خود احسان کند،خداوند رحمت خود را شامل حال او می سازد
دوستان احسان به یک حیوان این همه در زندگی تاثیر خوب دارد، حال احسان به بندگان خدا در زندگی چه تاثیری خواهد داشت؟؟؟؟؟
آدرس:قصص التوابین