مردی بد دل بود و از اعضای کاخ بود و نسبت به آن مرد آسمانی و بزرگ بسیار بدبین و دشمن بود تا آن که روزى پادشاه او را به همراه عدّه اى براى احضار آن مرد آسمانی فرستاد.او می گوید:
پس از آن که وارد شهر مرد آسمانی شدیم، به منزل او رفتیم و پیام پادشاه را به ایشان ابلاغ نمودیم؛ و مرد آسمانی موافقت نمود که به شهر پادشاه سفر کند.
اسباب سفر را فراهم نموده و حرکت کردیم، هوا بسیار گرم و ناراحت کننده بود، و چون موقع حرکت آب و غذا نخورده بودیم، مقدارى راه را که پیمودیم، پیشنهاد دادیم تا اندکى استراحت کنیم و غذا بخوریم؟
مرد آسمانی فرمود: در این جا مناسب نیست، بهتر است که به راه خود ادامه دهیم تا به محلّى مناسب برسیم .
به حرکت خود ادامه دادیم تا این که به بیابانى که هیچ آب و گیاهى در آن یافت نمى شد رسیدیم، گرمى هوا و تشنگى و گرسنگى تمام افراد را بى طاقت کرده بود، مرد آسمانی توجّهى به افراد نمود و اظهار داشت: همین جا اُتراق کنیم.
من به او گفتم چگونه در این دشت بی آب و علف استراحت کنیم؟ او گفت همین جا مناسب است .بنابر این، طبق دستور مرد آسمانی بار انداختیم که ناگهان متوجّه دو درخت بسیار بزرگ با شاخه هاى زیاد در کنارمان شدیم که بر زمین سایه افکنده بودند و کنار یکى از آن ها چشمه اى از آب بسیار سرد و گوارا جریان داشت.
بسیارى از همراهان با حالت تعجّب گفتند: ما چندین مرتبه از این مسیر رفت و آمد کرده ایم؛ ولى هرگز چنین چشمه و درختانى را در این جا ندیده ایم .
و من بسیار در تعجّب فرو رفته بودم با تمام وجود، به مرد آسمانی خیره شده بودم که ناگهان مرد آسمانی تبسّمى نمود؛ و سپس روى مبارک خود را ازمن برگرداند.
من با خود گفتم: این موضوع را باید خوب بررسى کنم؛ لذا از جاى خود برخاستم و شمشیرم را کنار یکی از دو درخت پنهان کردم و دو سنگ به عنوان نشانه روى آن ها نهادم، و بعد از آن آماده نماز شدم
و چون افراد استراحت کردند،حرکت کردیم، بعد از ساعتی من دوباره به آن جا برگشتم؛ ولی هیچ اثرى از درخت و چشمه آب نیافتم و شمشیر خود را برداشتم و به قافله، ملحق شدم و بسیار در فکر فرو رفتم و دست به سمت آسمان بلند کردم و از خداوند خواستم که مرا از دوستان و معتقدان به مرد آسمانی قرار دهد
در همین لحظه، مرد آسمانی متوجّه من شد و فرمود بالا خره کار خود را کردى ؟
عرضه داشتم: بلى،من نسبت به شما مشکوک بودم و الا ن به حقانیّت شما معتقد گشتم و به لطف خداوند منّان هدایت یافتم .
مرد آسمانی فرمود: آرى چنین است، همانا افراد مؤ من و اهل معرفت، کمیاب هستند.«1»
مرد آسمانی «امام هادی علیه السلام» می فرماید:
کسى که تقوى الهى را رعایت نماید و مطیع احکام و مقرّرات الهى باشد، دیگران مطیع او مى شوند.
و هر شخصى که اطاعت از خالق نماید، باکى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت؛ و چنانچه خداى متعال را با معصیت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است که مورد خشم و دشمنى انسان ها قرار گیرد.«2»
منابع:
1:إ ثبات الهداة :ج 3، ص 378، ص 47، به نقل از خرائج راوندى. دشمن مرد آسمانی در این داستان یکی از درباریان متوکل به نام ابولعباس می باشد و مرد آسمانی امام هادی علیه السلام
2: قالَ الا مامُ اءبو الحسن ، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه: مَنِ اتَّقىَ اللّهَ یُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقینَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقینَ