در روستایی از روستاهای اصفهان شخصی مریض شد و به حال مرگ افتاد، از عالم و زاهد روستا خواستند، بر سر بالینش بیاید و به او تلقین بگوید.
وقتى که وی برسر بالین محتضر آمد، به او گفت: بگو «لا اله الاّ اللّه»
تا محتضر مى گفت: لا اله الا اللّه «نیست خدائى جز خداى یگانه» از گوشه اتاف صدایى بلند مى شد که مى گفت: صدق عبدى «بنده من راست مى گوید»
تا محتضر مى گفت: یا اللّه از گوشه اتاق صدایى مى آمد، لبیک عبدى.
آن عالم تعجب کرد و گفت: تو کیستى که او «یا اللّه» مى گوید و تو لَبَیک مى گوئى؟
گفت: من خداى او هستم و او بنده خالص من است. و سال ها است که من را اطاعت مى کند و یک عمر است که مرا مى پرستد.
آن عالم گفت: مگر تو کیستى؟
گفت: من شیطان هستم «1»
آرى حقیقت این است که خدای این شخص شیطان بوده است و او یک عمر از صبح تا شب به میل شیطان زبانش، چشمش، دست و پایش و...را حرکت داده است. و در این نَفَسِ آخر پرده عقب رفته و واقعیت روشن شده است
تنها راه مبارزه با شیطان اطاعت و پیروی از خداوند مهربان است همان گونه که خداوند می فرماید:و هر که از یاد خداى رحمان روى گردان شود شیطانى بر او مى گماریم که همراه و دمساز وى گردد. و آن ها «شیاطین»مردم را از راه حقّ باز مى دارند ولى مردم گمان مى کنند که هدایت یافته اند«2»
منابع در
1: به نقل از عالم بزرگوار صاحب منتخب التواریخ مرحوم حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد هاشم خراسانى رضوان اللّه تعالى علیه فرمود و ایشان هم از استادشان مرحوم سید على حائرى در کتاب سلسه داستان های آیه به آیه قران مجید جلد اول داستان های سوره حمد
2: وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ* وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُون«زخرف آیه 36 و 37»
سجاد ::: چهارشنبه 91/6/22::: ساعت 11:12 عصر