سلام.مدتي است با دوستان سراين داستان زنا بحث داريم>:ايا بچه که از دختري با کره که صغيه محرميت نخواند(چه به زور ياغير)زنا غير محسنه کرده حلال زاده است يا خير.2اگر بعد زنا صغيه محرميت بخوانند ان بجه زنا حلال زاده يا حروم زاده است. (لطفا جوابي ساده ودلنشين بدهيدکه بتوانم قانع کنم..
***در تمام سختي ها طفل رباب (س) است مشکل گشاست***
حاج آقا دو تا سوال ديگه هم دارم که با اجازه مطرحش ميکنم
راستش رو بخويد گاهي توي دلم يه جور حس خود برتر بيني ميکنم ، اينکه بايد همه بهترينها براي من باشه ، وقتي براي يکي اتفاق خوبي ميافته ميگم براي من هم بايد بيفته ، البته در ظاهر خوش حال ميشم ولي باطنن نه ، ناراحت ميشم ، البته با هيچ کس در ميان نميگذارم و همه فکر ميکن من خيلي خوش حال شدم ، که بازم حس ميکنم دارم تظاهر ميکنم
چه طور اين مساله رو برا خودم حل کنم ؟ چه کار کنم که واقعا هم ظاهراً هم باطنن خوش حال بشم ؟ چه کاري انجام بدم که يار و ياور مردم باشم ؟
راستش رو بخويد همين الانم که دارم براتون مينيويسم احساس ميکنم دارم تظاهر ميکنم که شما فکر کني من آدم خيلي خوبي هستم ، دائم عذاب وجدان و شرمندگي دارم در محضر خدا ، تو رو خدا راهنمايم کنيد که از کار خوبم لذت ببرم نه از عذاب وجدان غرور و تظاهر حتي تو دلمم با خودم درگير باشم
مورد ديگه اينکه آدم خيلي بيخيالي هستم ، يعني وقتي از يه چيزي ناراحت ميشم خيلي زود يادم ميره ، همه بهم ميگن بيخيالم ، به نظرتون خوبه يا بد ؟
سلام حاج آقا راستش يه سوال دارم و نميدونم که در کدوم قسمت بايد مطرحش کنم
لذا با اجازه اينجا قرارش ميدم
راستش رو بخويد آدم بي ايماني نيستم ، لا عقل خودم چنين فکر ميکنم ، خدا رو باور دارم، به وجود پيامبر و امامان ايمان دارم ، قرآن رو قبول دارم ، نماز ميخونم و روزه ميگيرم ، و تا حد توان سعي ميکنم غيبت نکنم ، بد گويي نکنم ، حسادت نکنم و مواردي که الان به خاطر ندارم ، ولي راستش رو بخويد حاج آقا احساس ميکنم اينها باعث ايجاد يه جور غرور در من شده ، نميدونم راستش ، احساس ميکنم وقتي اين صفت رو براي خودم ياد آوري ميکنم احساس شادي و غرور بهم دست ميده، يا ميدونيد مثلا وقتي مادر و خواهرم غيبت ميکن و من نهيشون ميکنم ، خواهرم ميگه ادا در نيار ، احساس ميکنم همه اين کارها از روي تظاهر هستش و باور واقعي خودم نيست و براي اينکه باقي فکر کنن من آدم خوبي هستم دارم اين کارها رو انجام ميدم ،
راستش حاج آقا احساس ميکنم با ياد آوري اين صفت برا خودم شيطون داره تو دلم ميخنده و ميگه ادا در نيار. براي خدا نيست براي اينکه خودت رو به باقي نشون بدي
حس خيلي بديه لطفا کمکم کنيد چه طور باهاش کنار بيام