• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : هفت آسمان هدايت
  • نظرات : 6 خصوصي ، 46 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     

    سلام

    خوبين؟

    مرسي.. جالب بود ..

    ولي كار سختيه اين امر به معروف..

    اونم تو اين دوره زمونه ! نه؟!

    ولي بازم مرسي ...

    سلام

    خدا قوت.

    حجاب محدوديّت نيست مصونيت است. شهيد مطهري

    با مطلبي با عنوان گل نشگفته به روزم و منتظر قدوم سبز و نظرات سازنده شما.

    يا علي.

    منتظرم....

    باسلام:

    همه واجبات در سايه اين دو واجب تحقق ژيدا مي كند .

    آقا سجاد چند روز پيش يه سئوال از شما پرسيدم.

    جوابش را نداديد.

    نكنه اصلا نخونديدش؟

    با درود فراوان بر شما

    من نيز چون شما با امر به معروف و نهي از منكر موافقم و در جامعه اي كه احساس مسئوليت و شهروند محوري نباشد سايه امر به معروف و نهي از منكر كمرنگ خواهد بود ....اما اصولي بايد باشد بدور خشونت و دهن كجي ...... امر به معروف و نهي از منكر ما ميبايست قانون باشد و مرجع همه ما قانون .......شاد باشيد و از بهار عمرتان لذت ببريد

    با سلام

    شهادت جانسوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را به شما تسليت عرض مي کنم

    با مطلب دموکراسي به دنبال سعادت نوع بشر، باور کن!!!! به روزم و منتظر نظرات سازنده شما

    مطلبي رو كه نوشتي بايد مي گفتي 7 توصيه مولاي متقيان در مورد امر به معروف و نهي از منكر

    سلام بردوستان گلم
    اميدوارم حالتون خوب باشه
    ببخشيد چند هفته اي بود به شما سرنزدم

    بله امربه معروف ازواجبات ديني هست اما كمي سخت هست زيرا حضرت علي(ع)ميفرماييد خدا لعنت كند امر كنندگان به نيكي درحالي كه خود به ان عمل نميكنند ولعنت كند خدانهي كنندگان ازمنكر درحالي كه خود به ان عمل ميكنند
    منتظر شما هستم با يه آپ جديد
    يا علي مدد

    سلام

    به نظر من توي اين دوره و زمونه ديگه نميشه امر به معروف و نهي از منكر كرد چون مسخرت ميكنن و مي گن جو گير شدي

    سلا م دوست عزيز . . .

    حتما شما هم وقتي به واژه هايي از قبيل : کوچه ، در خانه ، مسمار ، تازيانه ، طناب ، دستهاي بسته ، پهلوي شکسته ، بازوي کبود ، سيلي و صورت نيلي برخورد مي کنيد ، ناخواسته مطالبي رو در ذهن خود مرور مي کنيد ؛ پس : بدينوسيله از شما عزيز بزرگوار دعوت مي شود ، در حسينيه « چتر خيس » مهمان شويد و با دلمويه ها ي خود دررثاي بانوي دوعالم ، حضرت زهرا سلام الله عليها ، گلبرگهاي حسينيه کوچک ما رو عطر آگين کنيد . . .

    خواهش مي کنم براي بال و پر دادن به گلبرگهاي حسينيه اين پيام رو به دوستان خود ارسال کنيد .

    آدرس حسينيه « چتر خيس » : chatrekhiss.blogfa.com

    يا علي مدد . . .

    بهتون تبريك ميگم لباس زيباي روحانيت برازنده ي شماست
    + مرصادپسر شيدا 

    سلام آپ جديدمو ببين.

    ميخام اونچيزي که تو دلتو رو بريزي رو کاغذ. ميخام دستات رُسِّ احساستو بنويسه.

    خوشحال ميشم تو وبم ببينمت.
    قربانت... مرصاد

    سلام

    سلام

    سلام

    سلام سجاد جان

    يه چند تا سوال تو زهنم بود

    به جوابشون نرسيدم ميتوني کمکم کني؟

    سوالا رو تو وبم گذاشتم ممنون ميشم جواباش رو از زبون شما بشنوم

    منتظرتون هستم

    پاسخ

    سلام علكم .شما در وب خودتون سوال كرده بوديد كه عشق يعني چه كه من ان را به صورت ديگري مطرح ميكنم .چرا خداوند عشق را آفريد؟در جواب سوال شما به چند مسئله اشاره مي شود:1. در ابتدا ببينيم معناي عشق چيست ؟معناي عشق : واژه ((عشق )) مشتق از ((عشقه )) به معناي ميل و کشش افراطي است . ((عشقه )) گياهي است که هرگاه به دور درخت مي پيچد آب آن را مي خورد. در نتيجه درخت زرد شده ، کم کم مي خشکد، (1).اما در اصطلاح ، ((عشق )) عبارت است از: ((محبت شديد و قوي )). به عبارت ديگر، عشق مرتبه عالي محبت است ، (2).حقيقت آن است که تعريف حقيقي اين واژه ، ممکن نيست .حکيم محي الدين ابن عربي گويد: «هر کس عشق را تعريف کند، آن را نشناخته و کسي که از جام آن جرعه اي نچشيده باشد ، آن را نشناخته و کسي که گويد من از آن جام سيراب شدم ، آن را نشناخته که عشق شرابي است که کسي را سيراب نکند»، (3).«لويي ماسينيون » مي گويد: نخستين عارفان ، واژه عشق را به کار نمي بردند؛ شايد از عشق زميني و جسماني هراس داشتند و از اين رو، بيش تر از محبت ياد مي کردند، (4).عطار گفته است : پرسي تو ز من که عاشقي چيست ؟ روزي که چو من شوي ، بدانيعشق قابل تعريف علمي نيست ؛ زيرا نه محسوس است و نه معقول . در حالي که در دو قلمرو حس و عقل تاثير دارد.اگر تعريف کننده ، خود عشق مي ورزد، مسلما" تعريف او صحيح نخواهد بود؛ زيرا اين پديده غير عادي به تمام انديشه و مشاعر او مسلط مي شود . مثلا" اگر عاشق بخواهد عشق را تعريف کند ، مفاهيم موجود در تعريف ، با وضع رواني عاشق رنگ آميزي مي شود و به اصطلاح «مولوي »، تعريفش بوي عشق مي دهد، (5).هر چه گويم عشق را شرح و بيان چون به عشق آيم خجل باشم از آنگر چه تفسير زبان روشن گر است ليک عشق بي زبان روشن تر استچون قلم اندر نوشتن مي شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافتعقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقي هم عشق گفتآفتاب آمد دليل آفتاب گر دليلت بايد از وي رو متاب . (6)همان گونه که از سخنان عارفان روشن است ، مقصودشان از عشق ، نوع حقيقي آن است .2. مبدأ عشق :اساس آفرينش جهان ، عشق حق به جمال و جلوه خويش است ؛ زيرا، دوستي ذات خود ، يکي از اسباب عشق است . خداوند نيز به عنوان برترين موجود، به دليل عشق به ذات و جلوه جمالش ، جهان را پديد آورد: «کنت کنزا" مخفيا" فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکي اعرف ؛ گنج پنهاني بودم که دوست داشتم شناخته شوم ، پس آفريدگان را آفريدم تا شناخته شوم »، (7).گنج مخفي بد ز پرتي چاک کرد خاک را روشن تر از افلاک کردبنابراين نخستين کسي که عشق ورزيد، خداي تعالي بود، (8).خداوند متعال بر اساس همين عشق به خويش است که مخلوقاتش را نيز دوست مي دارد، (9).عارف عين القضات همداني مي گويد: «دريغا به جان مصطفي ، اي شنونده اين کلمات ! که خلق پنداشته اند که انعام و محبت او با خلق از براي خلق است ، نه از براي خلق نيست ؛ بلکه از براي خود مي کند که عاشق ، چون عطايي دهد به معشوق و با وي لطفي کند. آن لطف نه به معشوق مي کند که آن با عشق خود مي کند. دريغا از دست اين کلمه ! تو پنداري که محبت خدا با مصطفي ، از براي مصطفي است ؟ اين محبت او از بهر خود است »، (10).چنان که مبدا عالم ،خداوند متعال است ، مبدأعشق نيز اوست . عشق مانند وجود، از ذات حق به عالم سرايت کرده است . عشق انسان زاييده عشق خداست .توبه کردم و عشق همچون اژدها توبه وصف خلق و آن وصف خداعشق ز اوصاف خداي بي نياز عاشقي بر غير او باشد مجاز. (11).3. اسباب عشق : براي عشق اسبابي چند مطرح کرده اند که از همه مهم تر کمال جويي است.همه هستي ميل به کمال دارد؛ کمال طلبي آميخته با حب بقا است که هر دو تبلور محبت به ذاتند. همه موجودات در پي آنند که چيزهايي را به دست آورند و بهره وجودي شان را بيش تر کنند. هر موجودي در پي کمال متناسب با خود است . دانه گندمي که روي زمين قرار گرفته و با شرايط مساعدي شکافته شده ، به تدريج مي رويد، بي شک متوجه آخرين مرحله (بوته گندم ) است که رشد خود را تکميل کند، سنبل دهد و دانه هاي زيادي بار آورد. انسان نيز مي خواهد سعه وجودي بيش تري بيابد و علم ، قدرت ، اراده و حياتش نا محدود و مطلق باشد. حضرت امام خميني (رض ) مي فرمايد: « اگر کسي قدرت مطلق جهان باشد و عالم را در اختيار داشته باشد و به او بگويند که جهان ديگري هم هست . فطرتا" مايل است آن جهان را در اختيار داشته باشد. يا مثلا" هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگري هم هست فطرتا" مايل است آن علوم را هم بياموزد.»، (12). دستگاه آفرينش با تربيت تکويني خود کمال خواه و کمال جوست و به همين سبب است که با وجود تمام سختي ها و موانع ،عاشق کمال است و براي رسيدن به آن ، از هيچ کوشش و تلاشي فروگذار نمي کند؛ به بيان ديگر اين فطرت کمال خواهي است که موجودات را عاشق ساخته است ، (13).4. سريان و عموميت عشق :از آن جا که همه هستي داراي حيات و شعور و کمال جو است ، عشق در تمام عالم وجود سريان دارد. اين عشق در انسان که داراي حيات و شعور برتر مي باشد، از شدت بيش تري برخوردار است ؛ ولي بر اساس ارتباط معرفت و عشق و اسباب عشق ، عشق در همه عالم جريان دارد، (14).آتش ني ، جوشش مي ، بدايع طبيعت ، کشش اجزاي هم جنس به يک ديگر و پيوند و ترکيب اضداد ، از جلوه هاي عشق است ؛ جاذبه اي که جزء را به سوي کل مي راند و ميان اشيا و پديده ها، تناسب ، سنخيت و انضمام مي آفريند:عشق جوشد بحر را مانند ديگ عشق سايد کوه را مانند ريگعشق بشکافد فلک را صد شکاف عشق لرزاند زمين را از گزاف (15)5. انسان و عشق : داستان عشق انسان ، داستان ديگري است ؛ زيرا علي رغم ژرفا و گستردگي ادراکش ، انگيزه هاي خيالي و وهمي او همواره با عقل و ذات او درگيرند و مزاحماني از قواي شهواني و غضبي بر سر راه اوست . بايد دستي از غيب برون آيد و عشق انسان را هدايت کند و راه وصول عشق را به او بنماياند. فرستادن پيامبران و نازل کردن کتاب هاي آسماني براي همين جهت است تا عشق حقيقي و راستين را از عشق مجازي و دروغين باز شناساند و آدمي را در عشق و عاشقي اش مدد رساند، (16).کلام پيامبران ، بوي گلي است که انسان را به سمت گلستان مي برد.اين سخن هايي که از عقل کل است بوي گلزار و سرو و سنبل استبوي گل ديدي که آن جا گل نبود جوش مل ديدي که آن جا مل نبود؟(17)6. عشق حقيقي :از منظر دين خداوند کمال محض ، جمال مطلق ، داراي برترين وصف ها، مبدأ

    به من نگاه كن
    درست به چشم هايم
    مي دانم كه تازه از زير چتر برگشته اي
    مي دانم كه وقت نمي كني دلت برايم تنگ شود
    ولي من از دلتنگي تمام وقت ها برگشته ام

    ........................................

    سلام دوست گلم آپ جديد گذاشتم ...

    منتظر احساس قشنگتم ...

    [قلب][لبخند][گل]

    سلام
    خدا قوت از مطالبت استفاد نمودم

    اگر نمي تواني به کسي اميد بدهي نااميدش نکن.

    اگر شنونده خوبي هستي ، رازدار خوبي هم باش.

    اگر نمي تواني زخمي را مرهم باشي ، نمک هم مپا ش.

    اگر خواستي کسي را سير کني ، ماهي به اونده،

    ماهيگيري يادش بده.

    زندگي گرمي دلهاي به هم پيوسته است



    تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
     <      1   2   3   4      >