سوال:آيا عدم استجابت دعاي انسان، دليل بر بيمهري خداوند نسبت به او است؟
نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
يکي از عاليترين تعاليم اسلام، مسأله دعاست. حقيقت دعا توجّه به خدا و روي نياز به درگاه او بردن است، به طوري که خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده:«ادعوني استجب لکم؛ مرا بخوانيد تا شما را اجابت کنم». در مورد دعاهائي که به نظر ميرسد به اجابت نرسيده، بايد چنين گفت که يا حقيقتاً انسان دعا نکرده و با توجّه و خلوص از خدا حاجت خويش را نخواسته است، و يا از خداوند چيزي خواسته که به صلاح او نبوده و بلکه براي او زيانبخش نيز بوده است. نکتهاي که شايان توجه است و نبايد آن را از نظر دور داشت، اين است که در مواردي دعاهاي انسان به اجابت نميرسد؛ از اين رو که خداوند دوست دارد بنده به او توجّه نموده و در برابرش نيايش نمايد، و اگر به زودي حاجت او را بدهد، به دنبال کار خويش رفته و آفريدگار خويش را فراموش ميکند؛ از اين جهت خواستها را به زودي برآورده نميسازد. تا بيشتر تضرع و زاري نموده، خداي را بخواند. در احاديث ما موانعي براي اجابت دعا ذکر شده است که بايد آنها را مرتفع نمود؛ مثل تغذيه حرام، ارتکاب ظلم، و عدم توجّه به حکمت خداوندي که به مصالح بندگان اشراف دارد. چطور انسان به منع غذايي يک پزشک شاکي نميشود، اما درباره خداوند که بر ذره ذره هستي آگاه هست اعتراض ميکند؟گذشته از اين، در حديثي از پيامبر اکرم«صلي الله عليه وآله» داريم که دعاها مردود نميشود. مطلوب اجابت ميشود، گاهي به صورت رفع بلا پاسخ ميگيرد، و گاهي ذخيره ميشود، و در قيامت، روز فقر انسان نتيجه ميدهد.در ضمن عواملي براي اجابت دعا هست که بايد مراعات شود، که عبارتند از: بسم الله در اول دعاء ذکر صلوات در ابتدا و انتهاي دعاء تضرع و ندبه، تمجيد نامهاي خداوند توصيف او، اقرار به گناه، همت بلند در عاء کوچک نشمردن مقام دعا و نااميد نبودن استمرار دعاء شفيع قرار دادن اولياي دين، توجه در زمان دعا؛ مثلاً بعد از نمازهاي واجب هنگام باران، يا شکستگي دل و آمدن اشک، که در همه اين حالات و اوقات، دعا مؤثرتر است. در باره همت در دعا در حديث آمده، روزي رسول اکرم«صلي الله عليه وآله» به خادم خويش فرمودند: تو هفت سال است که به ما خدمت ميکني، چيزي بخواه خادم گويد: گفتم قدري فکر کنم. فردا پرسيدند فکر کردي گفتم بله! دعا کنيد در بهشت کنار شما باشم. حضرت«عليه السلام» پرسيدند که به تو ياد داده، گفتم خير، فکر کردم اگر مال بخواهم نابود ميشود، اگر عمر طولاني و فرزند بخواهد، در پيش است. پيامبر«صلي الله عليه وآله» فرمودند: برايت دعا ميکنم، تو هم مرا با زيادي سجده ياري کن.(11) 11) ميزان الحکمة، ج 2. و حال سخن را به اين جهت مي چرخانم که:علت عدم استجابت دعا چه ميباشد؟اين مطلب مكرّراً از ائمّة اطهار(ع) سؤال مي شد و آن بزرگواران نيز متناسب با فهم سؤال كننده جوابهايي به اشخاص گوناگون ميدادند. در بعضي از روايات، براي دعا كننده شرايطي ذكر شده يا براي دعا، آداب يا اوقات خاصّي تعيين گرديده است. آيا اين موارد به معناي مقيّد كردن اطلاق آياتي نظير«ادعوني استجب لكم» است؟ يعني آيا دعاي ما به شرطي مستجاب ميگردد كه در فلان زمان، فلان مكان و فلان حال باشد؟ اگر در غير از اوقات و حالات خاصّي باشد وعدة خداوند تحقّق نخواهد يافت؟ يا اينكه اين روايات معناي ديگري دارد؟ آنچه از ظاهر اين آيه به نظر ميرسد اين است كه اطلاق كلّي دارد و احتمال مقيّد بودن آن بسيار ضعيف است. براي توضيح مطلب، مثالي ذكر ميشود: اگر انسان سخاوتمندي عده اي را به مهماني دعوت نمايد و پس از حضور آنان از اغلب آنها پذيرايي نكند، آيا به او اعتراض نمي كنند كه چرا به وعدةخود عمل نميكني؟ و پاسخ او به آنها كه چون لباسهاي شما كه تميز نيست يا مثلاً چند دقيقه دير آمده ايد قابل قبول نيست؛ چون دعوت او مطلق بوده و چنين شرايطي در آن ذكر نشده بود. پس لازم است او به وعدة خود عمل كند و از همة آنان پذيرايي نمايد، مگر آنكه دليلي قطعي بر تقييد كلام او جود داشته باشد. براي فهم بهتر آية «ادعوني استجب لكم» لازم است دقّت بيشتري بنماييم: «ادعوا» يعني چه؟ با توجه به اينكه الفاظ از ماضي الضمير انسان حكايت ميكنند و خود اصالت ندارد، اين گونه نيست كه الفاظ در حوادث جهان تأثيري داشتن باشد و هر لفظ از زبان هر كس كه ادا شود مؤثّر باشد.بلكه، دعا امري قلبي است و زبان فقط از آنچه در دل حكايت ميكند. پس دعا بايد از روح و دل انسان صادر شود و انسان واقعاً خواستار چيزي باشد. اگر فقط الفاظي را به زبان بياورد و دل توجه نداشته باشد، بطور جدّي درخواست ننموده و در حقيقت دعا نكرده است. دعا بايد مصداق«ادعوني» باشد؛ درخواست فقط از خدا باشد. اگر انسان شرايط مذكور را رعايت كند، ولي دل او متوجه به خدا نباشد واقعاً دعا نكرده است؛ مثلاً ما در درخواست علم ميكنيم، واقعاً هم علم را دوست داريم، در درخواست خود نيز جدي هستيم؛ اما تصور ميكنيم كه عالم شدن به خدا ربطي ندارد و فقط به سعي و كوشش خودمان بستگي دارد. پس آية «ادعوني استجب لكم» شرطي است كه به شكل امر بيان شده و در واقع اين گونه است كه «ان تدعوني استجب لكم». اين شرط در صورتي تحقّق پيدا ميكند كه اولاً، در درخواست خود جدي باشيم و ثانياً، درخواست ما از خدا باشد و او را در تحقّق دعايمان مؤثّر بدانيم. در اين صورت، شرايط استجابت دعا محقّق گرديده است. آيا ميتوان گفت كه چنين دعايي نيز مستجاب نميگردد؟ نكتة ديگري كه در اينجا قابل ذكر است مربوط به لوازم استجابت دعاست. ممكن است از خداوند درخواستي داشته باشيم و صلاح خود را در استجابت آن بپنداريم و آن را براي خود موجب كسب كمالي بدانيم؛ اما در واقع، در تشخيص مصداق دچار اشتباه شده باشيم. نميدانيم كه اگر خواست ما تحقّق پيدا كند چه لوازميدارد، آيا آن لوازم آن نيز به حال ما مفيد است يا نه؟ اگر ما به لوازم آن آگاهي داشتيم، قطعاً دعاي ما به شكل ديگري اظهار ميگرديد. در چنين مواقعي كه ما درخواست يك مصلحت كلّي داريم، ولي در تطبيق مصداق دچار اشتباه شده ايم، ممكن است دعاي ما مستجاب گردد؛ اما بر اساس مصلحت واقعي ما. ممكن است خداي متعال در چنين مواردي از خطاي ما چشم پوشي كند و بر اساس درخواست مصلحت كلّي كه از او داشته ايم دعاي ما را اجابت فرما
سلام عليكم
ممنون از شما
يا الله
باسلام
با مطلب جديد بروزم
شيعه بکشيد تا به بهشت برويد (بزرگترين جنايت وهابيت)
خوشحال ميشم سر بزنيد
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتيهما و محبيهما و اشياعهما و من مال اليهما
يا علي مدد
سوال ديگر يك كاربر:
گفته مي شود كه در آخر الزمان مردم و بطور كلي جهان به فساد كشيده شده و همه جا از ظلم و جور پر خواهدشد و در آن حال خواهد بود كه امام عصر(عج) ظهور خواهند كرد حال اين سؤال مطرح است كه اگر سرانجام و بطور طبيعي به چنين فساد و ظلمي جهان را فرا خواهد گرفت پس چرا بايد به سمت اصلاح خود و جامعه حركت كنيم و موكد در اسلام توصيه شده است كه خود و جامعه تان را به اصلاح در آوريد .آيا عدم حركت ما به سمت اصلاح و در نتيجه به فساد كشيده شدن جامعه منجر به تعجيل در ظهور نمي گردد؟
جواب نويسنده وبلاك راه فضيلت
قسمت دوم جواب:
ب) گروهي ديگر، شاديها و تفريحات را قانونمند ميدانند و در مرز "بايدها" و حلال تفسير ميكنند، هر نوع شادي و تفريحي رامجاز نميشمارند و در يك كلمه "تفريحات سالم" را باور دارند، تا از اين طريق مرز حرمت و آبروي خود و ديگران محفوظ بماند، تاشادي و خنده و تفريحات ما به ديگران صدمهاي وارد نسازد.به نظر اين گروه، خنده و شادي و لذت، خوب است، اما نه با آزار و اذيت ديگران. شادماني خوب است نه با زير پا گذاشتن قوانين و مقررات اجتماعي و الهي.از ديد اين گروه، همان گونه كه "آزادي"، قانونمند و هدفدار نباشد ميتواند جامعه را به هرج و مرج بكشاند، شاديها و تفريحات نيز اين گونهاند.به هر حال، بايد ارزيابي كرد كه كدام نوع از شادي ضرورت دارد؟ كدام تفريح سالم و كدام ناسالم است؟ كدام خنده روا و كدام نارواست؟ كدام لذت مشروع و كدامين نامشروع است؟ و بالاخره كدام يك از انواع شاديها و تفريحات اسلامي است، كدام يك غيراسلامي؟ بنابر اين بايد شاديها و تفريحات را چونان مفهوم "آزادي" قانونمند كرد و در چارچوب احكام الهي قرار داد.فرح و شادي از منظر اسلام: اسلام، دين حيات و زندگي است. دين پيشرفت و ترقي تكامل است. اسلام با برنامههايي كه وضع كرده است تمام جهات زندگي را در نظر گرفته و به همه زواياي زيست انسان كاملاً توجه كرده است.اسلام ديني است كه براي سرگرمي نيامده است، اما نه تنها با تفريح و شادي مخالف نيست، بلكه در مواردي بر آن تأكيد داشته وبراي آن قوانين و مقررات جهتداري را وضع كرده است.به هر حال، اگر در اسلام، كارهايي به عنوان تفريح و تنوع پيشنهاد شده است و نيز اگر از بعضي تفريحات جلوگيري شده وغيرمشروع شناخته شده است، معطوف بر جنبههاي فطري، حياتي و فكري است كه در سايهي آن مصالح فردي و اجتماعي تأمين شود. بنابر اين، در قوانين اسلامي با برخي پديدهها و اعمال مثل موسيقي و رقص و... برخورد شده و از انجام آن كارها منع شده. امانه به خاطر مخالفت با زيبايي و شادي و شادكامي، بلكه به دليل برآيند و پيامدهاي خطرآفرين آنها.در برنامههاي شريعت، به مسأله شادي و نشاط پيروان دين و مسلمانان، توجه و تأكيد فراواني شده است و اصولاً پيشوايان بزرگدين خودشان انسانهاي بانشاط و خوشرويي بوده و ديگران را به اين مسأله دعوت ميكردند. زيرا آنان به خوبي به نيازهاي روح وتفريحات سالم در كنار نيازهاي جسم توجه داشتند. علي(ع) در اين باره ميفرمايد: "اين دلها همانند تنها خسته و افسرده ميشوند، در اين حال نكتههاي زيبا و نشاط انگيز براي آنها انتخاب كنيد"(1)پيشوايان معصوم دين از جمله رسول گرامي(ص) به عنوان الگوي همهي مسلمانان، اصولاً يك انسان شاد بود. به طوري كه هميشه لبخند بر لب داشت و اهل شوخي و مزاح بود. چه اين كه خود ايشان فرمود: انّي لأمزَحُ و لا اَقولُ الاّ حقّاً همانا من از همه بيشترشوخي ميكنم امّا جز حق چيزي نميگويم.(2)البته آن حضرت در عمل هم اين گونه بوده، به طوري كه اگر ميديد يك نفر غمگين و افسرده است وجود مقدّس ايشان يا اهلبيت ايشان(ع) ميفرمودند: چرا غمگين و افسردهاي؟ بايك مطايبه و شوخي و شبيه طنز (نه آن طنزي كه با تخريب فرد يا قوم خاصي، ديگران را بخنداند)، او را از حالت انقباض و گرفتگي دل، درميآورند و يك انبساط خاطر و شرح صدري در وجود او ايجاد ميكردند. (3)رسول گرام اسلام به پيرزني فرمود: چرا اين همه تلاش ميكني؟ پيرزنها به بهشت نميروند و آن زن ناراحت شد و گفت: يارسولالله! من به بهشت نميروم؟ رسول خدا(ص) در حالي كه ميخنديد فرمود هيچ كس به صورت پير وارد بهشت نميشود، همه جوان شده و وارد بهشت ميگردند.(4)عربي خدمت پيامبر(ص)مي رسيد وبراي آن حضرت هديه اي مي آورد و مي گفت بهايش را بدهيد رسول خدا از اين سخن مي خنديد و هرگاه غمگين مي شد سراغ ايشان را مي گرفت ومي فرمود اي كاش نزد ما مي آمد.(5)امام صادق(ع) مي فرمايد: هيچ مومني نيست جز اين كه در او دعابه هست .راوي مي گويدعرض كردم :دعابه چيست؟ فرمود: شوخي.(6)با توجه به اهميت تفريحات سالم و لذتهاي حلال در رشد و ارتقاء كمي و كيفي زندگي يك انسان مسلمان، و براي تقويت جنبههاي روحي و احياناً شكستن بنبستهاي پيشآمده، پيشوايان دين و دنيا، از پيروانشان خواستهاند كه علاوه بر عبادت و كار وتلاش، به لذتها و تفريحات سالم هم در زندگي روزمرّهشان توجه ويژه داشته باشند كه در صورت توجه قانونمند به آن، به نهادينهگي آن تفريحات منتهي خواهد شد. آن جا كه امام علي(ع) فرمود: "مؤمن شبانه روز خود را به سه قسمت تقسيم ميكند:قسمتي را صرف مناجات با پروردگارش مينمايد. قسمت ديگري را در طريق اصلاح معاش و تأمين هزينه زندگياش به كار ميگيردو قسمت سوّم را براي بهرهگيري از لذتهاي حلال و دلپسند ميپردازد و براي شخص عاقل درست نيست كه حركتش جز در يكياز اين سه جهت باشد: براي اصلاح امور زندگي و يا در راه آخرت و يا در لذت غيرحرام..."(7) متأسفانه، برداشت از شادي مثل بسياري از پديدههاي ديگر، در پروسهي افراط و تفريط گرفتار شده است، عدهاي براي آن هيچ محدوديت قانوني و شرعي را برنميتابند وعده كمي هم هستند كه هر گونه شادي و تفريح سالم را بر خود ممنوع كرده و از مواهب الهي پرهيز دارند.اسلام انگشت بر روي شادي معيني نگذاشته و اجازه هر نوع شادي را به اين شرط كه با موازين و احكام الهي منافات نداشته باشد و منجر به گناه و فساد نشود داده است. به عبارت ديگر براي اين كه انسان از سعادت واقعي خود محروم نماند نوعي كنترل بر روي شادي و سرور دارد كه باعث ميشود، شادي موقت و ناپايدار و كوتاهمدت به سعادت ابدي و واقعي او آسيب نرساند. چون انسان در تشخيص مصلحتها و منافع واقعي خود داراي محدوديت است و گاهي اوقات خير و سود حقيقي خود را تشخيص نميدهد. دوست داردبه هر چيزي كه باعث شادماني او شود هر چند روح او را تيره و تار و سعادت او را در خطراندازد اقدام كند. كودكي كه سرماخورده و بستني براي او ضرر دارد، هر چند خوردن بستني او را شاد ميكند و از آن لذت ميبرد ولي چون از تشخيص ضرر آن عاجز است به ناچارمادرش او را از خوردن آن بستني منع ميكند و به گريه و زاري و احساسات بدون منطق و به دور از خردورزي او اعتنايي نميكند و شادي زودگذر و سطحي او را بر غم و اندوه طولاني وي ترجيح نميدهد. استفاده از طبيعت زيبا، ديدن طلوع دلانگيز آفتاب، لذت بردن ازمنظرههاي دلكش و باغهاي مصفا و سير و سفر، ديدار با دوستان و سخن گفتن با آنها،پرداختن به ادبيات و شعر و نمايش و خوشنويسي و نقاشي و ورزش و بازيهاي سالم،استفاده از نعمتهاي خداداد و غذاهاي متنوع و لباسهاي رنگارنگ و صدها امر لذتبخش ديگر كه همگي شاديبخش ميباشند از شاديهاي مجاز و شايسته است. چنانچه لذت بردن از گفتگو با خداوند در حال نماز و مناجات و عبادت و داشتن حال خوش در حال ذكر وتوجه به ذات پاك ربوبي از مقوله لذتهاي معنوي باشند كه گاهي از نظر عمق و كيفيت بسيار والاتر و فراتر از لذتهاي مادي ميباشد.پينوشتها:1. نهج البلاغه، قصار 197.2. جامع السعاده، ج2، ص301.3. سنن النبي، ص60.4. بحار الانوار، ج16، ص295.5. اصول كافي، ج2، ص663.6. همان.7. نهج البلاغه، قصار 390
چرا در دين اسلام از غم و غصه و مرگ صحبت ميشود آيا اين دليل كمرنگ شدن دين نميگردد؟
جواب نويسنده وبلاك راه فضيلت:
قسمت اول جواب:
ب) پيامبران پيشين، بشارت بعثت آن حضرت را داده بودند و گروهي از اهل کتاب، انتظار ظهور او را مي کشيدند و نشانه هاي روشن و گويايي از وي در دست داشتند. حتي به مشرکان عرب مي گفتند که از ميان فرزندان حضرت اسماعيل کسي مبعوث به رسالت خواهد شد که پيامبران پيشين و اديان توحيدي را تصديق خواهد کرد. بعضي از دانشمندان يهود و نصارا، با استناد به پيشگويي ها به حضرت ايمان آوردند. عجيب اين است که در همين تورات و انجيل تحريف شده، با همة تلاش و کوششي که براي محو کردن اين گونه بشارت ها آمده، نکته هايي يافت مي شود که حجت را بر حق جويان تمام مي کند، چنان که بسياري از علماي يهود و نصارا که طالب حق و حقيقت بودند، با استفاده از همين نکات و بشارت ها هدايت شدند و به دين مقدس اسلام ايمان آوردند. از جمله مي توان از "ميرزا محمد رضا" از دانشمندان بزرگ يهود تهران، صاحب کتاب "اقامه الشهود في ردّ اليهود" و پروفسور "عبدالأحد داود" اسقف سابق مسيحي، صاحب کتاب "محمد در تورات و انجيل" ياد کرد.[13]ج) رسول اکرم(ص) معجزه هاي گوناگون براي صدق نبوت خود داشته، ولي قرآن کريم معجزة جاويد خاتم الأنبيا است که در تمام ادوار مي درخشد و در هر عصر و نسلي، بُرهاني قاطع بر نوبت حضرت است. از بدو نزول قرآن در مکه که با سوره هاي کوچک آغاز شد، رسول اکرم(ص) رسماً بر آن تحدّي کرد، يعني مدعي شد که قرآن کار خدا است و از من و هيچ بشر ديگر ساخته نيست که مانند آن را بياورد. اگر باور نداريد، آزمايش کنيد و از هر کسي مي خواهيد کمک بگيريد، ولي بدانيد اگر همه آدميان و جنّيان با يکديگر همکاري کنند، قدرت چنين کاري را نخواهند داشت. نه تنها قدرت برآوردن کتاب کاملي مثل قرآن را ندارند، بلکه ده سوره، حتي يک سوره و يا يک سطري مانند سورة توحيد و سورة کوثر را نخواهند داشت.[14]پس جاي شکي نيست که قرآن ادعاي معجزه بودن خودش را دارد و آورندة اين کتاب آن را به عنوان معجزة جاوداني و دليلي محکم بر پيامبري خود بر همة جهانيان و براي هميشه عرضه داشته است. اکنون بعد از گذشتن بيش از چهارده قرن، اين نداي الهي هر صبح و شام به وسيلة فرستنده هاي دوست و دشمن به گوش جهانيان مي رسد و حجت را برايشان تمام مي کند.مي دانيم که پيامبر اسلام(ص) از نخستين روز اظهار دعوتش با دشمنان سر سخت و کينه توزي مواجه شد که از هيچ گونه کوششي براي مبارزه با اين آيين الهي کوتاهي نکردند و پس از نوميد شدن از تأثير تهديدها و تطميع ها، کمر به قتل حضرت بستند که با تدبير الهي خنثي شد و حضرت به مدينه هجرت کرد و بعد از هجرت هم بقية عمر شريفش را در جنگ هاي متعدد با مشرکان سپري کرد، و از هنگام رحلتش تا امروز هم همواره منافقين داخلي و دشمنان خارجي در صدد خاموش کردن اين نور الهي بوده و هستند و از هيچ کاري در اين راه فروگذار نکرده و نمي کنند. اگر آوردن کتابي مانند قرآن کريم امکان مي داشت، هرگز از آن صرف نظر نمي کردند. دراين عصر هم که همة دولت هاي بزرگ دنيا اسلام را بزرگ ترين دشمن براي سلطة ظالمانه خودشان شناخته و کمر مبارزة جدّي با آن را بسته اند و همه گونه امکانات مالي و عملي و سياسي و تبليغاتي را در اختيار دارند، اگر مي توانستند اقدام به تهيه يک سطر مشابه يکي از سوره هاي کوچک قرآن مي کردندو آن را به وسيلة رسانه هاي گروهي و وسايل تبليغات جهاني عرضه مي داشتند، زيرا اين کار ساده ترين و کم هزينه ترين و مؤثرترين راه براي مبارزه با اسلام و جلوگيري از گسترش آن است.قرآن از جهات مختلف اعجاز دارد، از جمله:1- اعجاز از نظر فصاحت.2- از نظر معارف.3- از نظر طرح مسايل تاريخي.4- از نظر قوانين.5- از نظر علوم روز.6- از نظر اخبار غيبي.7- از نظر عدم اختلاف ميان آيات.قرآن با اين که از حروف الفبايي تشکيل شده، ولي از لحاظ فصاحت و بلاغت و زيبايي و چينش الفاظ معجزه است. حتي سخن فصيح ترين مردم و مأنوس ترين آنان با قرآن يعني پيامبر اسلام(ص) و حضرت علي(ع) از نظر زيبايي و فصاحت، کاملاً با قرآن متفاوت است.سبک قرآن نه شعر است و نه نثر. شعر نيست براي اين که وزن و قافيه ندارد. به علاوه شعر معمولاً با تخيّل شاعرانه همراه است. قوام شعر به مبالغه واغراق است که نوعي کذب است.در قرآن تخيّلات شعري و تشبيه هاي خيالي وجود ندارد. در عين حال نثر معمولي هم نيست. زيرا از نوعي انسجام و آهنگ و موسيقي برخوردار است که در هيچ سخن نثري تا کنون ديده نشده است. مسلمانان همواره قرآن را با آهنگ هاي مخصوص تلاوت کرده و مي کنند که مخصوص قرآن است.هيچ سخن نثري مانند قرآن آهنگ پذير نيست؛ آن هم آهنگ هاي مخصوصي که متناسب با عوالم روحاني است، نه آهنگي مناسب مجالس لهو. پس از اختراع راديو هيچ سخن روحاني نتوانست با قرآن از نظر زيبايي و تحمل آهنگ هاي روحاني برابري کند. علاوه بر کشورهاي اسلامي، کشورهاي غير اسلامي نيز از نظر زيبايي و آهنگ، قرآن را در برنامه هاي راديويي گنجانيدند. هر کس از شنيدن قرآن لذتي مي برد که از هيچ شعر و نثر ديگر عربي آن لذت حاصل نمي شود. از اين رو با آن که تورات و انجيل به عربي ترجمه شده است و پيروان آن ها بسيار مايلند که به جاي قرآن، آن ها با آهنگ خوانده شود، ولي اين کار را نمي کنند، چون مي دانند که موجب تمسخر خواهد بود.عجيب اين است که زيبايي قرآن، زمان و مکان را در نورديده و پشت سرگذاشته است. بسياري از سخنان زيبا مخصوص يک عصر است و با ذائقة عصر ديگر جور در نمي آيد و يا حداقل مخصوص و سليقه يک ملت است که از فرهنگي ويژه برخوردار مي باشند، ولي زيبايي قرآن نه زمان مي شناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص همة مردمي که با زبان قرآن آشنا شدند، آن را با ذائقة خود مناسب يافتند. هر چه زمان مي گذرد و به هراندازه ملت هاي مختلف با قرآن آشنا مي شوند، بيش از پيش مجذوب زيبايي قرآن مي شوند.[15] در زمينه اعجاز قرآن به پيام قرآن، ج 8 از آيت الله مکارم شيرازي مراجعه شود.نتيجه: هر فرد عاقلي که جوياي حقيقت باشد، با توجه به اين نکات يقين خواهد کرد که قرآن کريم کتاب استثنايي و معجزه است. از بزرگترين نعمت هاي الهي بر جامعه همين است که اين کتاب شريف را به گونه اي نازل فرمود که همواره به صورت معجزه اي جاويدان باقي بماند و دليل صدق و صحتش را با خودش داشته باشد.از اين رو بهترين دليل قاطع بر صدق دعوت پيامبر اسلام(ص) و حقانيت اسلام است. چون قرآن و پيامبر آشکار را اعلام کرده اند ديني جز اسلام پذيرفته نيست،[16] باطل بودن اديان ديگر روشن مي شود.ضمناً مي توان با مقايسة احکام و قوانين اسلام با مسايل طرح شده در ساير اديان هم به حقانيت اسلام پي برد.[1] مرتضي مطهري، مجموعة آثار، ج 2، ص 181 و ج 3، ص 154.[2] علامه طباطبايي، خلاصه تعاليم اسلام، ص 22.[3] آل عمران (3) آية 85.[4] مرتضي مطهري، عدل الهي، ص 333.[5] اعراف (7) آية 158.[6] سبا (34) آية 28.[7] توبه (9) آية 33.[8] ر.ک: تورات، سفر پيدايش، باب سوم، شمارة 8 _ 12.[9] همان، باب 6، شمارة 6.[10] همان، باب 32، شمارة 24 - 32.[11] انجيل يوحنا، باب دوم.[12] حجر(15) آية 9.[13] محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، ص 303. براي اطلاع بيشتر به پيام قرآن، ج 8، ص 386 به بعد نوشته آيت الله مکارم شيرازي مراجعه شود.[14] اسراء (17) آية 88؛ هود (11) آية 13؛ يونس (10) آية 38؛ بقره (2) آية 23 - 24.[15] مرتضي مطهري، مجموعة آثار، ج 2، ص 214 (وحي و نبوت).[16] آل عمران (3) آية 85
سوال آن كاربر:دين حق چه ديني است؟
قسمت اول جواب :