• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : وصف كبوتران عاشق
  • نظرات : 10 خصوصي ، 78 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    سوال:آيا اسلام با سكولاريزم ( جدائى دين از سياست ) موافق است؟لطفا اياتي از قران در اين مورد بنويسيد؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    سـكـولاريـزم , حـق قـانـونـگـذارى و حاكميت را به غير خدا واگذار مى كند , اما بينش توحيدى مـى گـويـد : مـالكيت و حاكميت حقيقى و اصلى از آن خداست ; و بدون اذن او هيچ انسانى حق ندارد بر ديگرى حكم براند . انـديـشـه سكولاريزم مبتنى بر اختصاص دين به رابطه فردى انسان با خداست ولى وقتى ضرورت ديـن بـه عـنوان مجموعه اى مشتمل بر قوانين اجتماعى براى سعادت مادى و معنوى انسان اثبات شود , گرايش سكولاريزم باطل مى گردد . در اينجا , به بررسى اين مسأله از ديدگاه اسلام مى پردازيم.
    بـر اسـاس بـيـنـش تـوحيدى و اسلامى , قانونگذاران و مسئولين قضايى و مجريان قانون ,بايد به گونه اى از سوى خدا ماذون باشد , در غير اين صورت حق تصدى مقامات مذكوررا ندارد . اسـلام بـراى همه شوون انسانى , چه فردى و چه اجتماعى , قوانين و مقرراتى دارد ودر بردارنده احكام حقوقى نيز هست . آيـات و روايـات فراوانى بر اين مطلب دلالت دارد , كه گزيده اى از آيات را ذكر مى كنيم
    :
    برخى از آيات دال بر ربوبيت تشريعى خدا
    :
    1 - برخى از آيات مى گويد : اختلافات مردم بايد با رجوع به كتاب و احـكام الهى حل شود: «كان الناس امه واحده فبعث اللّه النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه». (1-1
    )
    2 - خـداونـد كسانى را كه احكامى , چه فردى و چه اجتماعى از پيش خود و بدون اذن الهى وضع كردند , مذمت مى كند ; مثلا در آيه اى خطاب به مشركان مى فرمايد: «قل ارايتم ما انزل اللّه لكم من رزق فجعلتم منه حراما و حلالا قل اللّه اذن لكم ام على اللّه تفترون». (1-2
    )
    اگـر چـه ايـن آيه درباره احكام فردى ( خوردنيها و نوشيدنها ) است , ولى معيارمذكور عام است , يعنى در هر مورد كه انسانها از سوى خود حكمى صادر كنند , موردمذمت هستند
    .
    3 - در پـاره اى از آيـات , به پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم موكدا دستور داده شده از وحى الهى پـيـروى كند و از پيروى آراى ديگران شديدا پرهيز نمايد: «و ان احكم بينهم بما انزل اللّه و لا تتبع اهواءهم». (3
    )
    4 - در آياتى نيز كسانى كه بر خلاف آنچه خداوند نازل كرده است حكم كنند , فاسق وظالم و كافر محسوب شده اند: «و من لم يحكم بما انزل اللّه فاولئك هم الكافرون ( الظالمون )( الفاسقون )» (4
    )
    5 - در آيات ديگر , حكم ( قانون و فرمان ) فقط از آن خداوند دانسته شده است . «ان الحكم الا للّه». (5)چـنـان كـه گفته شد , فقط در صورتى اين حق ( حق قانون و فرمان دادن ) به ديگران انتقال مى يابد كه با اذن خدا باشد
    .
    6 - آياتى كه خداوند را رب معرفى مى كند , براى مقصود ما كفايت مى كند ; زيراربوبيت به معناى صاحب اختيار بودن است . رب كسى است كه با اختيار كامل , هرگونه كه بخواهد در مربوب تصرف مى كند . گـاه رب هـر طور كه مى خواهد مربوب راساخته و پرداخته مى كند , و اين تصرف تكوينى است و گاه براى او قانون وضع كرده وامر يا نهى مقرر مى دارد , و اين تصرف تشريعى است . اگـر كـسـى بـراى خـداوند ربوبيت تشريعى قائل نباشد , نخستين مرتبه اسلام را فاقداست , زيرا نصاب توحيد كه براى مسلمان بودن ضرورت دارد , اعتقاد به توحيد درخالقيت و ربوبيت تكوينى و تشريعى است . ابـليس با اين كه خداوند را خالق و رب تكوينى مى دانست و به معاد هم ارتباط داشت , از ديدگاه قرآن كافر است به دليل انكار ربوبيت تشريعى الهى و سرپيچى از فرمان حق تعالى . خداى متعال در قرآن در مقام ملامت يهوديان و مسيحيان مى گويد : «اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربـابـا مـن دون اللّه» (2-1) يـعنى آنان در برابر خدا احبار( دانشمندان ) و راهبان خويش را ارباب گرفته بودند
    .
    شكـى نـيـست كه نه يهود ونه نصارى بزرگان كنيسه و كليسا را خدا و آفريننده و هستى بخش نمى دانستند بلكه آنان را فقط صاحب اختيار در تشريع و قانونگذارى مى دانستند . در واقـع ايـنـان احـبـار و راهـبان را رب تشريعى قلمداد مى كردند يعنى اختيار امر حرام و حلال كارهارا بدست بزرگان كنيسه و كليسا مى دانستند . در جاى ديگر , خداى متعال خطاب به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم مى گويد : اهل كتاب را به امورى فرا بخوان . از جـمـله اينكه : «لا يتخذ بعضنابعضا اربابا من دون اللّه» (2-2) يعنى بعضى از ما ( مسلمين و اهل كتاب ) بعضى ديگر را ارباب در برابر خدا نگيرند . در روايـاتـى اين آيه چنين تفسير شده است كه آنان ( اهل كتاب ) اعتقاد به اطاعت از بزرگانشان داشـتـنـد و بـزرگانشان را صاحب اختيار در امر دين مى شمردند نه اينكه آنان را مبلغ دين خود بدانند . بـر خـلاف ايـن انـديـشه , مسلمانان معتقدند كه همانگونه كه خلقت و تكوين منسوب به خداست تشريع و قانونگذارى هم منتسب به اوست و هيچ كس ديگر را در كنار خدا صاحب حق قانونگذارى نمى شمارند
    .
    بنابراين در نظر مسلمانان هم ربوبيت تكوينى و هم ربوبيت تشريعى منحصرا از آن خداست . بنابر ربوبيت تشريعى الهى همه شوون تدبير واداره جامعه بايد به خدا انتساب يابد . تـنـافـى سـكولاريزم با انديشه ربوبيت تشريعى الهى با توجه به آنچه بيان شد , روشن مى گردد : اسلام در زمينه مسائل اجتماعى - ازكوچكترين آنها گرفته تا مسائل اجتماعى بين المللى - قانون دارد . بـنـابـرايـن چـگونه مى تواند با سكولاريزم كه مبتنى بر تفكيك دين از مسائل جدى زندگى - چه سـيـاسـى و چـه حـقـوقـى , اجـتماعى و خانوادگى - است سازگار باشد ؟ يكى از دلايل ترويج سكولاريزم در غرب اين بود كه آنها مى خواستند تعارضى بين خواسته هاى خدا و خواسته هاى مردم پديد نيايد . از ايـن رو پنداشتند جاى دين فقطكليساست , و دين حق دخالت در مسائل اجتماعى و حقوقى را ندارد . امـا در بـيـنـش اسلامى , بالاترين ارزش اين است كه انسان , تابع اراده خدا و بنده خالص او باشد وهمه چيز را در اختيار او قرار دهد . پس بر اساس اين بينش مسلمان نمى تواند معتقد به آزادى مطلق در مسائل مهم زندگى اش باشد
    .
    پرسشها و پاسخها، مصباح يزدى - محمد تقى 1-1 - بقره , آيه 213 . 1-2 - يونس , آيه 59 . 3 - مائده , آيه 49 . 4 - مائده , آيات 44,45,47 . 5 - انعام , آيه 57 ; يوسف , آيات 40 و 67 . 2-1 - توبه , آيه 31 . 2-2 - آل عمران , آيه 64
    .

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    سوال:خواهش مي كنم كاري كنيد كه ايمان من قوي شود چون به خدا هر چقدر اراده مي كنم در مورد نماز و غيره البته خجالت مي كشم با گفتن اين حرفها ولي باز تست مي شوم و هميشه فردا فردا مي كنم. خواهش مي كنم نجاتم دهيد و بگويد كه خداي توبه مرا بعد از اين همه سال قبول مي كند؟ البته فقط و فقط در مورد نماز و غيبت گناه مي كنم در بقيه چيزها نه


    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    تقويت ايمان و عقيده راههاى متعددى دارد از جمله:
    1- بالا بردن سطح شناخت و آگاهىهاى دينى. در اين زمينه گسترش مطالعات و تحقيقات دينى با برنامهريزىهاى هدايت شده و منظم بسيار ضرورى است
    .
    2- گسترش فعاليتهاى فرهنگى و تبليغاتى با شيوههايى نو و جذاب
    .
    3- تقويت جلسات و برنامه هاى مذهبى و هر چه با شكوهتر و پرمحتواتر برگزار كردن آنها
    .
    براى اين كه انسان اعتقادات خود را مستحكمتر كند، دو حركت لازم است
    :
    الف) حركت علمى؛ يعنى، لازم است در حد توان خود به مطالعه و تحقيق بپردازد و با رجوع به كتابهايى كه در اين زمينه نوشته شده، پاسخ سؤالات خود را دريابد و يا با سؤال كردن از عالمان دينى، ابهامات و شبهاتى كه در ذهنش مطرح مىشود بازگو كند تا با روشن شدن ابهامات، اعتقادات خود را راسخ كند
    .
    علم و ايمان رابطهى طرفينى ندارند و اين طور نيست كه پس از كسب علم ايمان نيز حاصل بشود، چون متعلّق علم و ايمان جداى از هم است، علم به مغز و ايمان به دل تعلّق دارد (چه بسا انسان علمى را كسب كند، ولى بر آن ملتزم نشود) علّت اين امر نيز آن است علم دين اگر براى كسى حاصل شد، حال نوبت دل مىرسد كه با اختيار و قدرت تصميمگيرى آن را به صورت ايمان در خود بپذيرد، اما بسيارى قبل از اين كه دل را جايگاه دين و ايمان بسازند - و در عمل به آن پايبند باشند - دل خود را به دنيا، لذّتهاى نفسانى و هواهاى شيطانى بستهاند، دلبستگى و دلدادگى اين مردم چيزى جداى از مقوله دين و ايمان است. لذا قرآن مىفرمايد: «انَّ فى ذلك لَذكرى لمن كان له قلب»
    حقاً در اين (هلاك پيشينيان) يادآورى است، براى آن كس كه داراى دل باشد (ق، آيهى 37)
    بنابر اين اگر مايل هستيم از علم و معرفت دينى استفاده كنيم مىبايست اول دل داشته باشيم و به فرموده خداوند «لمن كان له قلب» دل را از آلودگىها و تعلّقات بيهوده پيراسته سازيم. تا زمانى كه تمايلات حيوانى بر قلب ما تسلط دارد، جايى براى انگيزههاى متعالى باقى نمىماند. اگر ما بخواهيم به آن چه مىدانيم حقّ است مؤمن و ملتزم شويم، چيزهايى را كه ممكن است ما را از ايمان و پذيرش قلبى باز دارد، بايد از خود دور سازيم، در اين صورت آماده پذيرش و التزام نسبت به حقايقى مىشويم كه حقّانيّت آنها را از راه علم و معرفت كسب كردهايم.
    قرآن شريف در سوره حجرات قضيه عدّهاى اعرابى را تعريف مىكند كه خدمت پيامبر مكرم اسلام آمدند و عرض كردند ما «ايمان» آوردهايم، ولى پيامبر مكرم اسلام به فرمان خداوند به ايشان فرمود: نگوئيد ايمان آوردهايم، بلكه بگوئيد اسلام آوردهايم و هنوز ايمان در قلبهاى شما وارد نشده است: «قالتِ الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لمّا يدخُلِ الايمانُ فى قلوبِكُم»
    ؛ (حجرات، آيهى 14).
    از قسمت بعدى آيه چنين استفاده مىشود كه ايمان زمانى تحقّق پيدا مىكند كه مؤمن حقيقى، از خداوند و رسولش اطاعت و پيروى نمايد «... و ان تطيعُواللّه و رسوله... ان اللّه غفور رحيم» و اگر ايمان به مرحله عمل نرسد، اسلام است و هنوز به مرتبه ايمان راه نيافته، به عبارتى ايمان يك درجه از اسلام برتر است. لذا در حديث مىخوانيم: «الايمان اقرارٌ و عمل و الاسلام اقرارٌ بلاعمل؛ ايمان عبارت است از باور قلبى و عملى به آن (اصول كافى، ج 2، ص 24)
    .
    بنابر اين بر ماست كه براى فراهم آوردن ايمان در دو زمينه تلاش داشته باشيم
    :
    الف) در زمينه تقويت شناخت خويش و دوم در زمينه انگيزش ميل فطرى خويش به آوردن ايمان و انجام كارهاى شايسته. و معلوم مىشود كه راههاى كسب علم از درون انسان شروع مىشود
    :
    1. تفكر و انديشه در كتاب تكوين (طبيعت و جهان آفرينش
    ).
    2. تفكر و تدبر در خلقت خود انسان(مبدأشناسى
    ).
    3. تفكر و تأمل در پايان زندگى انسان (معادشناسى
    ).
    4. مراجعه به كتاب تشريع (قرآن و سيره اهل بيت عليهمالسلام
    ).
    ب) حركت عملى؛ تاكنون دريافتيم كه ايمان مقتضى عمل صالح است، اين واقعيت را در آيه آيه قرآن شريف مىتوانيم به دست آوريم: «والّذين آمنوا و عمِلوا الصّالحاتِ سنُدخِلِهُم جنّاتٍ...»
    ؛ (نساء، آيهى 57 و 122).
    ايمان و عمل در ديدگاه قرآن دو جزء جدانشدنى از هم هستند، در واقع ايمان، شخص را به انجام عمل شايسته وا مىدارد، امّا در همين جا يك نكته دقيقى وجود دارد و آن اين كه ايمان، در صورتى مىتواند منشأ عمل صالح (تقوا) بشود كه زنده و فعّال باشد. به عبارتى آگاهى و تنبه همواره بايد زنده باشد تا منشأ اثر شود. توصيه شده در اين مرحله براى تشخيص كار «خوب» از كار «بد» تا آن چه كه عقل مىفهمد از عقل، و آن چه را نمىفهمد از شرع دريافت كنيم و بدانيم چه كارى را بايد انجام دهيم و چه كارى را بايد ترك كنيم. لذا موضوع انجام واجبات و ترك محرّمات مطرح مىشود
    .
    نكتهى ديگر در سير عملى آن است كه مؤمن پيوسته به عمل صالح و كردار شايسته اهتمام بورزد، هر عمل شايسته، در تقويت ايمان و تقوا نقشى اساسى دارد و متقابلاً ايمان به دست آمده خود منشأ عمل شايستهتر مىشود و اين ارتباط ايمان و عمل صالح به صورت صعودى تحقق مىيابد. «والذين اهتَدوا زادهُم هُدى»
    كسانى كه هدايت الهى را بپذيرند خداوند هدايت آنها را زيادتر مىكند (محمد، آيهى 17)
    نكته بعد اين كه مؤمن در عمل به دين خود مىبايست ارتباطى تنگاتنگ با عالمان دينى داشته باشد تا با استفاده از سيره علمى و عملى ايشان بيش از پيش در مسير هدايت قرار گيرد و از آسيبها و شبهات بركنار و مصون باشد.
    براى آگاهى بيشتر در اين باره به منابع زير مراجعه كنيد
    :
    1. تفسير نمونه، تفسير سوره حجرات
    .
    2. تفسير سوره حجرات، محسن قرائتى
    .
    3. طهارت روح در آثار شهيد مطهرى، عباس عزيزى
    .
    4. نشريه قرآنى «بشارت» كه يك نشريه دو ماهه و ويژه جوانان است.

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 

    سوال:علت بي رقبتي من به عبادت و را بيان فرماييد؟


    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    الف) يكى از علل ادبار قلب و عدم رغبت به عبادت گناه و معصيت است. آن گونه كه در برخى روايات ائمه هدى(ع) به آن عامل اشاره مىكنند. مثلاً مىفرمايند علت عدم موفقيت بر نماز شب دروغگويى است و يا علت عدم توفيق در تشرف به محضر امام زمان(عج) رو راست نبودن يا مردم است و يا علت موعظه نه پذيرفتن از كلام حق، رعايت نكردن حلال و حرام الهى است. پس به منظور توفيق بر عبادت در اولين گام گناه را كنار بگذاريد. تمام گناهان را چه كوچك و چه بزرگ كنار بگذاريد و ترك كنيد.
    ب ) دومين عامل سلب توفيق در عبادت و بندگى دل بستگى به دنياست توجه داريد كه دل بستن به مال حلال گناه نيست ولى مانع انجام عبادت و بندگى است. البته جلوههاى دنياخواهى هميشه مال و متاع دنيا نيست بلكه در دوران جوانى دنيا در شهوت جنسى و تمايل به جنس مخالف تجلى پيدا مىكند و در برخى مقاطع در پول و ثروت و در برخى دوران زندگى نيز در مقامپرستى و پستخواهى نمود دارد. پس به تناسب سن خويش از تمايلات دنيوى مانع بندگى دست بشوييد تا پيمودن ره سعادت براى شما آسان گردد
    .
    ج ) روى ديگر سكه عبادت و بندگى افزايش سطح انگيزش است يعنى افزون بر كنار زدن موانع بايد نيروى فكرى و شناختى و انگيزشى خود را نيز براى انجام كارهاى خوب افزايش دهيد به اين منظور بايد شناخت آميخته با تعقل خود را از حضرت حق و اوصاف او بيشتر كنيد. اگر انسان خود را بشناسد و خداى خود بشناسد و جايگاه خود را در مجموعه نظام هستى درياب هرگز با خود و ديگران نيرنگبازى ندارد و مىبايد كه اگر يك آن عنايت خداوندى از او سلب گردد نيست مىشود و حتى خاكسترى از او باقى نمىماند. براى رسيدن به دو هدف ارتقاى سطح دانش و انگيزش از همنشينى با اهل دل و خواندن كتب آنها و خواندن احاديث اهل بيت(ع) و تفكر در آن و ارتباط صحيح و سالم و خالص با اهلبيت(ع) در قالب دعا، زيارت، نماز و... دريغ ننماييد، لذا مطالعه كتب زير توصيه مىشود
    :
    1- چهل حديث، امام خمينى
    .
    2- جهاد اكبر، امام خمينى
    .
    3- صراط سلوك، آيتالله حسن زاده آملى
    .
    4- معاد و سراى ديگر، شهيد دستغيب
    .
    5- نامههاى عرفانى، مرحوم بيدآبادى

    سلام

    خسته نباشيد . عاشقان واقعي اهل بيت بدنبال بهشت و پاداش

    نيستند . عاشق در پي عشق مي دود

    ممنون از حضورتان

    درود و سپاس گرامي

    بامهر
    سلام . ممنون كه به وبم اومديد . خوشحالم كرديد .
    وبلاگتون واقعا آموزنده است و به همه ي ما مسلمونا كمك ميكنه تا دين و مذهبمونو بيشتر بشناسيم .
    بازم ممنون .

    ممنون كه به قلب من سر زديد

    وبلاگ مفيدي داريد

    عکس حرم امام رضاي عزيز رو ديدم چند بيت از نرگس کاظمي زاده تقديم مي کنم:من رو سياه هستم و در قصه شما/آهو نمي شوم،نه کبوتر نمي شوم/بد هستم و به رغم تمام پرنده ها/در آسمان گنبدتان پر نمي شوم/دارم گره به پنجره فولاد مي زنم/در سرنوشت من گره کور ر اببين / در كوچه هاي شهر هواي تو مانده است/برگرد و حال و روز نشابور را ببين...

    سلام

    وبلاگ خوبي است مي تونه به عنوان مرجع باشه از آشنايي با شما خوشوقتم

    بيشتر سر مي زنم

    ممنونم كه براي شعرم نظر داديد

    عزت زياد

    تزودوا ف ان خير الزاد التقوي

    زيبا بوي ياليتني كنت من القايمين الليل

    آپـــــــــــــــــــــــــــــــــم.بــــــــــــــــــــــيا خوشحال ميــــــــــــــــــــــــشم
    منتظر حضور گرم و پر مهرتون هستم[گل]
    حتما از آپهات با خبرم کن[گل]
    اگر برات ممکنه هر وقت به کلبه درويشي خودت قدم رنجه فرموديد و وبلاگ به دل نازنينت نشست بهم امتياز بديد(هر روز فقط يک امتياز).
    ممنونم و هزاران شاخه گل رز تقديم دوست خوبم"شما"
    [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
    [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
    زندگي مثل بازي شطرنج ميمونه! اگه بلد نباشي همه مي خوان يادت بدن. وقتي هم که ياد گرفتي همه مي خوان شکستت بدن...!
    _______?????_______????_____ [گل][گل][گل]
    _____???????____??????__
    ___????????_?????????___
    __???????????????????___
    __???????????????????____
    __???تقديم به تو که بهتريني ????____ [گل]
    __???????????????????___
    ___??????????????????___
    ____????????????????___به خدا آپ کردم
    ______??????????????___
    ________????????????___ميايي ببيني،
    __________?????????_____
    ___________??????? ______نظر بدي،
    ___________?????? _______
    ____________????_______خوشحالم کني،؟
    ____________???_______
    ___________??________پس زود بيا که خيلي منتظرم (شهرامي!!!!!
    __________?_________
    @...............@..........@............@@@@@.........@ @@..........@@......@.....@......@.........@......@.....@ @.@........@.@....@.........@....@.........@....@.........@ @..@......@..@....@@@@@......@@@@@....@@@@@ @...@....@...@....@.........@...............@....@.........@ @....@..@....@....@.........@...............@....@.........@ @.....@@.....@....@.........@...............@....@.........@ @......@.......@....@.........@................@....@...

    سلام انشالله وبلاگهائي ازاين دست بيشمارشوند

    انشاالله به برکت محمدوال محمدماهم ازاين شيعه باشيم وخداماراازشراسلام فرقه ضاله مصباحيه وانجمن حجتيه درامان دارد وازشر بلعم باعوراي زمانمان شيخ محمديزدي شاهنشاه ايران برهاند وبه فضل وکرمش ازشيعيان امام خميني قراردهد

    اين ها كه گفتين خيلي سخته بعد هم كه نمي شه به صرف ادعاي حب از همه اين نعمات بهره مند بشيم كار خيلي سخت تر از اين حرف هاست متاسفانه

    و امان از اون امتحاناتي که بهش اشاره کردين

     <      1   2   3   4   5    >>    >