• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : خلوت!!! ...فراموش نكن خدا و اوليا مي بينند
  • نظرات : 26 خصوصي ، 217 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15      >
     
    كاش به پروردگارمان واينكه دستوراتش به نفع ماست اعتماد داشتيم. ما به خداوند سوء ظن داريم!!!!
    + عسل چشم 

    اشتباه نكنيد حاج آقا

    من در هيچ كجاي مطلبم نعوذ بالله حرفي از مذكر يا مونث بودن خدا نزدم . من گفتم تمام وعده هاي زيبا و دوست داشتني آخرت به مردان داده شده است حتي حوريان بهشتي ! گويا زن جز وسيله اي براي آسايش و راحتي مرد نيست !

    گاهي با خود مي انديشم : كاش پيامبر اسلام ايراني بود و زبانش پارسي شيرين ، آنوقت ديگر مشكل مونث و مذكر بودن افعال و ضماير وجود نداشت ! اينطور نيست ؟!

    قبول كنيد بيشتر احكام اسلام به جانبداري مرد مي پردازند و اينكه بگويم صلاح زن در اين است به نظرم كمي توجيح است !

    پاسخ

    سلام عليكم ...براي ديدن جواب سوالتان به قسمت نظرات لينك زير مراجعه فرماييد من فرمايشات شما را به صورت اي سوال مطرح كرده ام و به ان پاسخ داده ام :وضيعت خانم ها در بهشت چگونه است؟لطفا جواب اين سوال را در قسمت نظرات لينك زير مطالعه فرماييد.
    http://tavasool.parsiblog.com/1555448.htm
    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:خداوند در همه جاي قرآن ضماير خود را به صورت مذكر آورده است در صورتي كه ما مي گوييم گرفتن خدا به عنوان يك جنس مذكر كفر است من هميشه فكر مي كنم اگر خداوند واقعا مي خواست عدالت در بين مونث و مذكر رعايت شود در همان آغاز كه زبان عربي اختراع شد خدا مي بايد براي خودش يك ضمير ديگر انتخاب مي كرد. ضميري كه نه مذكر باشد نه مونث چون خدا مي دانست قرار است قرآن به عربي به امت ارائه شود ولي خدا در همه جا از ضمير مذكر استفاده كرده است؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    نخست بايد دانست که خداوند آفريننده موجودات مادي و غير مادي است. لذا نه مذکر و نه مؤنث است و هيچ چيز همانند او نيست «ليس کمثله شيء» (شورا، آيه 11).
    ولي در قالب الفاظ و در هنگام گفت و گو چاره اي نيست جز آن که از نام ها و ضماير استفاده کرد و اما درباره چرايي ترجيح ضماير مذکر بايد گفت؛ در همه زبان ها و نزد همه قانون گذاران، آن گاه که مي خواهند قوانين عمومي وضع کنند از لفظ و ضمير مذکر استفاده مي کنند، زيرا:
    1. ادبيات تمام زبان هاي اصيل آميخته با نوعي متانت و رعايت حريم هاست، لذا به جز در برخي شعرها و تمثيلات در اکثر متون از به کارگيري نام ها و ضماير مؤنث خودداري مي شود و اين گونه ادبيات برخاسته از عفت کلام و رعايت حرمت زنان مي باشد و نبايد از آن به عنوان بي احترامي به جامعه زنان برداشت شود.
    2. وقتي کتابي آسماني به زبان قومي خاص نازل مي شود لامحاله بايد قواعد و ادبيات فصيح آن زبان رعايت گردد.
    3. عدالت خداوند را از احکام و قوانين ديني بايد فهميد نه از ضمير مؤنث و مذکر.
    ضمنا زبان عربي اختراع دين اسلام نيست و حتي مشرکان و ملحدان قبل از اسلام بسياري عرب بوده اند در نتيجه اين انتظار که خداوند ضميري را مخصوص خود اختراع مي کرد که نه مذکر باشد و نه مؤنث انتظار به جايي نيست.

    + جوب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال: اگرمردي با زن خوداز پشت نزديكي كند،حكم آن چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    اكثر مجتهدان عقيده دارند كه نزديكي با زن از دُبُر (عقب) كراهت شديد دارد.(1) برخي از مراجع ديگر بنابر احتياط واجب وَطي (نزديكي) با زن از دُبُر را جايز ندانسته‏اند.

    بعضي از فتاوا چنين است:

    اراكي: در دُبُر زن حائض، وطي كردن، محل اشكال است.

    خوئي: بنابر احتياط لازم وطي زن در دُبُر، چه حائض باشد و چه نباشد، حرام است.

    سيستاني: بنابر احتياط ، وطي زن در دُبُر اگر راضي نباشد، چه حائض باشد و چه نباشد جايز نيست.(3) درهر صورت كفاره ندارد .


    و بنا بر فتواي آيت الله خامنه اي اين عمل كراهت شديده دارد و احتياط در ترك آن است مخصوصا اگر زن راضي نباشد و در صورتي كه موجب اذيت او شود حرام است .4

    بنابر فتواي آيت الله تبريزي آميزش با همسر از عقب بنابر احتياط واجب جائز نيست.(5)
    پي‏نوشت‏ها:



    1 - توضيح‏المسائل مراجع، ج‏1، ص 276.



    2 - همان.



    3 - همان.

    + جوب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال: آيا در دين اسلام رواست بعضي از آقايان بدون دليل و از روي خوشگذراني ازدواج موقت انجام دهند، با توجه به اين كه در قانون است كه اگر مرد بدون اجازه همسرش ازدواج كند، خانم مي‌تواند طلاق بگيرد، ولي در عمل غير از اين است! مجازات خداوند در اين مورد چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:


    ازدواج قراردادي است كه دو نفر زن و مرد با هم مي‌بندند و متعهد مي‌شوند كه در كنار هم زندگي كنند و نيازهاي جنسي و روحي و رواني همديگر را برآورده سازند. در اين قرارداد هر دو محتاج يكديگرند و از همديگر بهره مي‌برند و بايد به همديگر بهره برسانند. در ضمن نسل جديد هم توليد مي‌شود و تربيت مي‌گردد:

    «ومِن آياتهِ أنْ خلَقَ لكُم مِنْ أنفسكُم أزواجاً لتسكُنوا إليها؛(1) از نشانه‌هاي خداوند اين كه از جنس شما برايتان همسران و جفت‌هايي آفريد تا در كنار آنها آرامش بيابيد».

    «هُنّ لباسٌ لكُم وأنتُم لباسٌ لهنّ؛(2) زنان لباس شما و شما لباس آنانيد».

    اين لباس، پوشانندة عيب‌ها سبب زينت و آرامش بودن، زماني وجود پيدا خواهد كرد كه زن و مرد به هم متعهد باشند و مهر و محبت و علاقه خود را نثار يكديگر كنند و براي آسايش و آرامش همديگر فداكاري نمايند اما ازدواج موقت يا تعدد زوجات حرام نشده، به عنوان راهكاري براي موقع غير عادي قرار دادهشد، هم‌چنان كه طلاق حرام نشده و براي مواقع غير عادي قرار داده شده است.

    خداوند مردان و زنان هوسباز را (كه به زنان و مردان ديگر هستند و بدون دليل به طلاق و ازدواج‌هاي مكرر و موقت اقدام مي‌كنند) دوست نمي‌دارد و آنان را لعن مي‌كند.(3)

    در روايات هم ازدواج موقت و چند همسري تشويق نشده است. اگر در مواردي نسبت به متعه تشويق شده به جهت مبارزه با بدعتي بود كه افرادي گذاردند و حلال خدا را حرام شمردند.(4) و گرنه ازدواج موقت به خودي خود مورد تشويق نيست، بلكه در رواياتي از ازدواج موقت بدون لزوم و ضرورت نهي شده است.

    امام رضا فرمود: «ازدواج موقت براي افرادي كه همسر دائم ندارند [و نمي‌توانند همسر دائم بگيرند] و نياز آنان به همسر دائم برطرف نشده، حلال و مباح است اما كساني كه همسر دائم دارند، فقط زماني كه [به علت مسافرت يا جهات ديگر] از همسرشان دور هستند، به ازدواج موقت اقدام كنند».(5)

    در روايت ديگر ضمن نهي از ازدواج موقت غير ضروري مي‌فرمايد: «بر ازدواج موقت اصرار نداشته باشيد. بر شما لازم است بر ازدواج دائم، به عنوان سنت رسول خدا؛ پس با مشغول شدن به ازدواج موقت، از همسران خود غافل نگرديد كه آنان كافر شوند و از اين حلال و حكم خداوند بيزاري بجويند و اجازه دهندة آن (بعضي ما امامان) را نفرين كنند و دشنام دهند».(6)

    اما اگر مرد بدون اجازه زن ازدواج كند زن هم حق دارد تقاضاي طلاق كند و مرد موظف است با پرداخت حقوق وي را طلاق دهد. هم‌چنان كه ازدواج دوم براي مردم جايز است، تقاضاي طلاق هم براي زن جايز است مرد نمي‌تواند او را به ماندن و تحمّل وا دارد و بايد با پرداخت حقوق قانوني و شرعي او را رها كند. زن‌ها بايد براي گرفتن اين حق خود در صورت لزوم جديت داشته باشند.

    مجازات مردان هوسبازي كه همسر خود را فداي هوسبازي مي‌كنند و در زجر و شكنجه نگاه مي‌دارند يا بدون دليل موجه و بدون پرداخت حقوق شرعي و قانوني طلاق مي‌دهند تا به خوشگذراني خود برسند، بسيار سنگين است هم‌چنان كه اين مجازات در انتظار زنان هوسباز است. كم نيستند زنان هوسبازي كه با ديدن يك مرد خوش اندام و ثروتمند و...، دل بدو سپرده، براي رسيدن به هوا و هوس خود از شوهر زحمتكش و پر تلاش و وفادار خود و بچه‌هاي معصوم خويش چشم مي‌پوشد و طلاق مي‌گيرند تا به دلخواه خود برسند! چنين اقدام‌هاي ناجوانمردانه‌اي (چه از زن يا مرد) ناپسند است و قهر خشم خدا را در پي دارد.

    اميد است همة ما متوجه شويم و بهشت را در زندگي زناشويي كه داريم بيابيم كه كار سختي هم نيست.

    پي‌نوشت‌ها:

    1. روم (31) آيه 30.

    2. بقره (2) آيه 187.

    3. وسايل الشيعه، ج 7، ص 267 ـ 268.

    4. نظام حقوق زن در اسلام، ص 82.

    5. وسايل، ج 21، ص 32.

    6. همان، ص 23.

    + جوب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:به چه علت خود ارضاعي حرام است؟ وقتي دختري يا هر كسي شرايط ازدواج موقت يا دائم را ندارد و نمي خواهد خود فروشي كند و در عين حال نياز جنسي دارد، چه بايد بكند ؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    قوانين اسلام از طرف خداوند«حكيم» است. «حكيم» بودن خداوند اين پيام را دارد كه هيچ فرمان و حكمي را بدون«حكمت»و دليل و برهان صادر نمي كند.

    بنا براين هر چيزي را كه «ممنوع و حرام»اعلام كرده، قطعاً انجام آن مفاسد و ضرر و خسارت هاي جسمي، روحي، فردي يا اجتماعي ويژه اي دارد اما هر چيزي را «واجب»دانسته، حتماً انجام آن در بردارنده رشد روحي و رواني، جسمي و معنوي، مادي و فردي و يا اجتماعي است، كه ناديده گرفتن آن، اثرات تخريبي و منفي شكننده اي در كوتاه مدت يا دراز مدت خواهد داشت.

    خود ارضاعي نيز يكي از موضوعاتي است كه اسلام آن را مجاز ندانسته، حكم«حرام» بر آن نهاده است، چون انجام آن آثار منفي و شكننده اي بر جسم و روح و روان، مرتكبان آن مي گذارد كه در ذيل به برخي از آن پيامدها اشاره مي شود.

    اگر بخواهيم زيان‏هاي استمناء را به طور خلاصه ذكر كنيم، فهرست‏وار بهزيان‏هايي كه در كتاب بلوغ آمده، بسنده مي‏كنيم و اگر به جاي ده ضرري كه برخواهيم شمرد،يكي از آن‏ها هم وجود داشته باشد، كافي است كه دين آن را حرام كند و انسان هم مرتكب آننشود. اين زيان‏ها عبارتند از:

    1ـ تحريك زياد هيپوتالاموس و در نتيجه تحريك افراطي غدد جنسي كه سبب پركاري و نامتناسب آن‏هامي‏شود، بلوغ زودرس را به دنبال دارد.

    2ـ كاهش و تخليه مكرر قواي جسمي و روحي به ضعف عمومي بدن و بالاخره پيري زودرس مي‏انجامد.

    3ـ به علت افزايش جريان خون در اعضاي تناسي، مغز و مراكز حساس، پيوسته دچار كاهش نسبي جريان خون مي‏شود،همچنين تخليه‏هاي مكرر عصبي و عدم ارضاي روحي در دراز مدت، موجب ضعف عصبي و عوارض روحيمي‏گردد.

    4ـ ركود فكري، اختلاف و ضعف حافظه، كاهش اراده در كساني كه استمنا مي‏كنند، ديده مي‏شود.

    5ـ ضعف بينايي و بي‏اشتهايي، و در صورت افراط، ضعف استخواني و ناراحتي مفصلي در اين افراد شايعاست.

    6ـ فرد از نظر فكري نوعي توجه نسبتاً مداوم به موضوع‏هاي جنسي پيدا مي‏كند كه اين امر مانع تفكر آزاد مي‏شودو بنابر اين، از عوامل ركود فكري به حساب مي‏آيد.

    7ـ در مراحل افراطي به ضعف جنسي و انزال زودرس منجر مي‏شود.

    8ـ به علت ارضاي ناقص و غيرطبيعي و اختلال‏هاي حاصله، بعد از ازدواج غالباً امور زناشويي به طور طبيعيصورت نمي‏گيرد و گاه شخص در روابط زناشويي شكست خواهد خورد.

    9ـ گوشه‏گيري، يأس و بي‏تفاوتي نسبت به مسائل مهم حياتي، غم و كدورت رواني و عوارض ديگر آن است.

    10ـ در موارد شديد آزارطلبي يا خودآزاري ديده مي‏شود.

    هر چند بين روان‏پزشكان و روان‏شناسان و پزشكان درباره داشتن ضرر جسمي و روانياين عمل توافقي وجود ندارد و به يك نظر قطعي نرسيده‏اند و هر كدام براي خود شواهد ودلايل خود را اقامه مي‏كنند. ولي اولاً در كتب معتبر علمي مثل مجموعه‏ي DSM كهاختلال‏هاي رواني را موراد بحث و بررسي قرار مي‏دهد، اين عمل (خودارضايي) را ازجمله‏ي اختلال‏ها شمرده‏اند و دستورالعمل‏هايي براي پيشگيري و يا حذف آن در رفتاركودك و نوجوان بيان داشته‏اند.

    ثانياً در بسياري از موارد، علم و تجربه علي‏رغم تمام پيشرفت‏هايي كه داشته و داردنتوانسته‏اند علت ممنوعيت و يا لزوم برخي اعمال و اشياء و آن چه مربوط به انسان است،درك كند و بفهمد. چرا كه هنوز دانش بشر به اندازه‏اي رشد نكرده است كه به تمام مصالح ومفاسد فوائد و ضررهاي استمناء و اعمال مربوط به انسان را درك كند و بشناسد.

    ولي دين اسلام و خداوند متعال كه انسان را خلق كرده به تمام زير و بم و ويژگي‏هايانسان آگاهي كامل دارد و لذا برخي امور را لازم و ضروري دانسته و برخي اشياء و اعمال راحرام و ممنوع دانسته است.


    براي ديدن راه كنترل شهوت در صورت نبودن شرايط ارضاي شهوت به قسمت نظرات لينك زير مراجعه فرماييد:
    http://tavasool.parsiblog.com/1625443.htm

    اينبار تمام پرسشها و پاسخها را در قسمت نظرات خواندم .

    اما با عرض معذرت بايد بگويم : در اكثر موارد پاسخها بيشتر جنبه توجيح دارد . گاهي فكرمي كنم اسلام دين مرد سالار است ! آنقدر كه به نيازهاي مرد به خصوص نيازهاي جنسي اش اهميت داده است به نيازهاي زن توجهي نشده است . گويا زن آفريده شده است براي لذت و رفع نيازهاي گوناگون مرد ! حتي در قرآن نيز بارها و بارها مردها را به حوريان زيباي بهشتي وعده داده است .(نگوييد اين امر دو طرفه است چرا كه در هيچ كجا از ضمير و فعل مونث استفاده نشده است)

    راستش سعي مي كنم فقط بي چون و چرا مسائل را بپذيرم چرا كه فكر كردن به اين مسائل بيشتر از آنكه به سوالهايم پاسخ گويد سردرگمم مي كند .

    ممنون كه به من سرمي زنيد

    ********

    من خدا و يكتايي او را پذيرفته ام .

    او را تنها حامي و تنها همدم خويش يافته ام .

    دوستش دارم و همين كافي ست !

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:دين مقدس اسلام ازدواج موقت را براي مردان در شرايط خاص جايز دانسته است با توجه به اينکه دين اسلام دين کاملي است چه راهي را براي زنان در نظر گرفته است ؟
    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    هر چند اسلام جهت تأمين غرايز جنسى مردان، آنها را به ازدواج موقت فرا خوانده، اما اين رويكرد،نبايد جانب‏دارى يك طرفه آن هم به منفعت مردان تلقى و تفسير نشود، بلکه در واقع با تجويز اين عمل ابتدا مسير خدمت به زنان و بالتبع چاره جويي براي مردان را مد نظر داشته است چرا كه:
    1- ساختار ازدواج موقت، يک ساختار دو سويه است و لزوما هر دو سوى آن که زن و مرد هستند سود مي برند . به همين جهت اختصاص به مردان ندارد بلکه حتى زنان بى‏شوهر نيز مى‏توانند همسر موقت مردان بى‏همسر باشند. تنها نكته‏اى كه باقى مى‏ماند اين است كه به نظر اكثر مراجع تقليد، چنانچه دختر باكره اي ( که تاکنون سابقه‏ى ازدواج با همسري را نداشته است ) بخواهد به عقد موقت پاسخ مثبت دهد، بايستى از پدر، يا جد پدرى كسب اجازه نموده و پس از جلب رضايت وى، نسبت به پذيرفتن عقد موقت ( ازدواج كوتاه‏مدت - موقت) اقدام كند. به هر روى، با در ازدواج موقت، موازنه‏ى دوطرفه برقرار گشته و همچنان كه مردان عَزَب مى‏توانند چنين ازدواجى انجام دهند هيچ مانعى بر سر راه زنان نيز وجود ندارد. البته نياز به توضيح ندارد كه شرط كسب اجازه از پدر دختر، (توسط دختر يا پسر) به منزله‏ى روشى جهت حفظ امنيت روحى - جسمى دختر مى‏باشد. چه اين كه، شناخت پسران و انگيزه‏هاى آنها، نياز به پختگى خاصى داشته كه غالبا پدران از شناخت آنها و درك مصلحت دختر برمى‏آيند.
    2- گزينه اول از ديدگاه اسلام، ازدواج دائم است و ازدواج موقت ، انتخاب دوم، و علاج واقعه در ظرف اضطرار است که بايد تنها در تحت شرايط خاص به سراغ آن رفت . اسلام با توصيه به تسهيل ازدواج و زدودن موانع و تشريفاتى زن و مرد هر دو را با يک زبان به ازدواج دائم تشويق كرده است . هر دو را به يک ميزان به فراهم‏سازى مقدمات لازم جهت ازدواج دائم دختران سفارش نموده. به اين ترتيب اسلام از دو ناحيه به پشتيبانى دختران اقدام کرده:
    در موضع اول، به صورت غيرمستقيم و از طريق توصيه پسران به تسريع در ازدواج و سفارش عمومى بر زدودن تشريفات اين اقدام تا پسران زودتر به انتخاب همسر بپردازند.
    در موضع دوم، در احاديث متعدد تأكيد نموده كه سعادت پدر و دختر در آن است كه به محض فراهم شدن آمادگى‏هاى جسمى و روحى دختران، هر چه زودتر نسبت به شوهر دادنشان اقدام گردد.
    3- رويكرد همگانى اسلام در مورد ازدواج اين است كه پسران و دختران با رعايت عفاف و دور نگهداشتن خود از عوامل تحريك‏زا، منتظر فرصت تحقق ازدواج باشند و اگر فعلاً عملى‏سازى اين پيوند برايشان ميسر نيست، تنها راه چاره در حفظ و حفاظت خود از دام‏هاى شيطان است.
    4- چنانچه در قرآن يا اكثر روايات مشاهده مى‏شود كه روى سخن با پسران است تا دختران، بدين علت است كه پسر، مظهر نياز است و دختر، نمايانگر ناز و اين پسر است كه بايد اقدام به خواستگارى كند و عموما دختران پاك‏دامن و عفيف از تظاهر اين‏گونه‏ خواسته ها پرهيز ‏كنند. پس، هر چند خطاب‏ها، يك طرفه است اما:
    اولاً، جهت مراعات احساسات دختران و حفظ حجب و حياء آنهاست.
    ثانيا، مفهوم اين عبارات از گستردگى و شمول برخوردار بوده و انحصار به جنس مرد ندارد.
    ثالثا، وقتى به مردان توصيه شود كه زودتر ازدواج كنيد و به خانواده‏ها هم توصيه گرديده كه مسائلى از قبيل ادامه تحصيل، سربازى، اشتغال، سن و... را مانع و بهانه قرار ندهيد و به پدر دختران هم سفارش کرده هر چند دخترتان در اين باره چيزى نمى‏گويد ولى در فكر آينده‏اش باشيد ديگر چيزى تحت عنوان بى‏توجهى به دختران باقى نخواهد ماند و چنانچه پدر دختر به او اجازه دهد كه در قالب ازدواج موقت، با پسرى ازدواج كند، بهره‏مندى دختر از چنين نكاحى تضمين گشته است. همچنان كه دختران با سابقه شوهردارى كه به نحوى از شوهر جدا شده‏اند نيز مى‏توانند بدون اجازه پدر، ازدواج موقت نمايند.

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:براي من توجيه كنيد كه فرق بين زنا و ازدواج موقت چيست آيا فقط به اينكه يك جمله را ذكر كنيد زن ومرد به يكديگر حلال مي شوند؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    متعه (صيغه ) با زنا فرق دارد. چون در زنا نه عده اي وجود دارد و نه از نظر شرعي طرفين حقي بر گردن هم دارند و نيز اگر فرزندي از زنا متولد شد حرام زاده است و ارث نيز نمي برد. ولي متعه در حقيقت يك نوع ازدواج محدود است و داراي ضوابط و حقوق مشخص شده براي زوجين است . هم چنين در زمان عقد و يا عده , زن حق هيچ گونه مباشرتي يا ازدواج با شخص ديگر ندارد. پس ازدواج موقت مانند ازدواج دائم داراي عده - تعيين مهريه - اجراي عقد و صيغه - اذن پدر در صورت باکره بودن و بسياري از شرايط ديگر است و حکم فرزندان متولد از اين ازدواج نيز کاملا مشخص است فقط در زمان محدود مي باشد.
    در مورد اجراي صيغه عقد; با قصد انشائ و توجه به معاني كلمات عقد, طرفين مي توانند صيغه عقد را اجرا نمايند.
    در مورد سؤال دوم شما که آيا با يک جمله زن و مرد با هم حلال مي شوند در جواب مي گوييم. بلي، در صورتي که شرايط موجود باشد و با قصد ازدواج موقت صيغه آن خوانده شود با هم حلال
    مي شوند و اين حکم تعبدي است که از طرف شارع مقدس اين حليت حاصل مي شود. در ساير نظام هاي حقوقي نيز همين اعتبارات که در قالب عقود و ايقاعات و قرادادها صورت مي پذيرد منشا اثر است.

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:آيا اسلام اجازه نمي دهد شأن و منزلت مرد و زن در حد يک کالاي جنسي پايين بيايد اگر اين طور است چرا يک زن بعد از اتمام عده در ازدواج موقت مي توان به عقد يک مرد ديگر درآيد. يا اينکه مردان هر چقدر که دلشان خواست ازدواج موقت کنند. ممکن است شما بگوييد حديث داريم که خداوند مرد و زن تنوع طلب را دوست ندارد در جواب مي گويم موعظه اخلاقي فايده ندارد اگر دين به کرامت انساني اهميت مي دهد بايد حرام شرعي بکند؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    بنياد حقوق در جهان بيني اسلامي، با توجه به علم و قدرت و حکمت الهي مبتني بر مصالح و مفاسد است. ازدواج موقت يا متعدد بنا به شرايط مختلف افراد و جامعه يک ضرورت اجتماعي است. اين که اين حق براي مردان است و بهره مندي جنسي دو طرفه است ليکن بنا به دلايل خاصي برخي تفاوت ها وجود دارد آن دلايل خاص هم ريشه در بيولوژيک زنان ومردان دارد و هم در روح و روان آنان و هم متأثر از بازتاب اجتماعي.
    براي مثال اگر براي زنان تعدد همسر (به طور همزمان) جايز بود، آيا مسأله انتساب و هويت نسلي فرزندان چه مي شد؟ علاوه بر روحيه غيرت که در مردان نکوست و در زنان ناپسنديده. چه اين که غيرت مرد ناشي از عفت او از يک طرف و علاقه به همسرش از سوي ديگر است، اگر کسي به همسرش علاقه اي نداشته باشد يا چشم و دلش پاک نباشد و از راه هاي ديگر ارتزاق نشود، از نگاه ديگران به همسرش ناراحت مي شود اما غيرت زن به همسرش ناشي از تنگ نظري و خودپسندي است.
    البته اشتباه نشود ما منکر اين نيستيم که برخي از مردان نه تنها به دليل نياز جسمي و روحي بلکه به دليل آلودگي و هرزگي و به تعبير روايات دل بودن (ذواق) به اين کار مبادرت مي ورزند که هم از جهت اخلاقي نکوهش شده است و هم زنان (وقتي اوضاع و احوال اجتماعي را بررسي کرد و چنين فرهنگ و با روحياتي را حاکم بر مردان جامعه مي بينند مي توانند با شرط ضمن عقد به شکل قانوني جلوي اين سوء استفاده را بگيرند و هم حکومت اسلامي مي تواند و در شرايط خاص موظف است با ابزارهاي قانوني مانع سوء استفاده گردد. به هر صورت در نگاه اسلام به مسايل جنسي بايد به نکات ذيل توجه داشت:
    1- انسان موجودي است آميخته با انواع تمايلات و غرايز يکي از آن غرايز، غريزه جنسي است که مي توان گفت نيرومندترين غريزه اي که حتي مي تواند به تنهايي با تمام غرايز برابري کند غريزه جنسي است. از اين رو بايد گفت که سرپوش گذاشتن روي اين غريزه و تعطيل کردن آن ارمغاني جز تباهي نخواهد داشت. در برخورد با چنين غريزه اي سه نظريه وجود دارد: نخست آن که سدي محکم جلوي آن به وجود آورند و اساسا در صدد از بين بردن آن برآييم به اين معنا که ازدواج و روابط زناشويي زن و مرد را تحريم نماييم. اين نظريه به حدي پيش رفته بود که حتي برخي از طرفداران آن به اربابان کليساها فشار مي آوردند تا ازدواج را تحريم نمايند. البته اگر چه اين نظريه دوامي نيافت اما هنوز هم اربابان کليساها و کشيش ها ازدواج نمي کنند زيرا ازدواج و روابط جنسي زن و مرد را منافي زهد و کمال مي پندارند. اين نظريه اگر چه در ابتداي امر طرفداراني پيدا کرد اما در عمل با مشکل مواجه شد زيرا منع چنين غريزه اي آن چنان طغياني در افراد به وجود آورد که در خفا تن به هر عمل زشتي مي دادند و امروزه شاهديم که هر از گاهي حتي برخي از کشيش ها نيز به چنين اعمالي تن در مي دهند.
    2- کساني قائل شدند که بايد جلوي اين غريزه را بازگذاشت و در واقع ولنگاري جنسي را ترويج مي کردند. اين عده معتقد بودند که براي آنکه مشکلات نظريه اول به وجود نيايد بايد تمام راه هاي ارضاي غريزه جنسي را باز گذاشت و براي انسان ها هيچ منعي قائل نشد. آنان بر اين تصور بودند که چنين کاري مي تواند جلوي طغيان گري هاي جنسي را گرفته و آمار تجاوزات به عنف را پايين آورد. اما غافل از اين که غريزه جنسي از غرايزي است که فقط مربوط به جسم باشد نيست بلکه جنبه روحي نيز دارد و علت سيري ناپذيري انسان از آن نيز به همين دليل مي باشد. به هر حال امروزه شاهديم که افراد و جوامعي که به ولنگاري جنسي و لجام گسيختگي در آن روي آورده اند نه تنها غريزه جنسي آنان اشباع نشده است بلکه از جنس مخالف به جنس موافق و حتي به حيوانات روي آورده اند و به انواع آلودگي ها و انحرافات آلوده شده اند.
    3- نظريه سوم، نظريه اسلام است. اسلام نه مانع روابط جنسي زن و مرد شده است و نه آن را رها و آزاد گذاشته است بلکه اسلام به روابط زن و مرد در چارچوب قانون و شرع پاي بند است. از اين رو پيامبر(ص) رهبانيت را در اسلام نفي مي کردند و قائل بودند که من که پيامبر شما هستم ازدواج مي کنم و با همسرانم همبستر مي شوم. از سويي ديگر اسلام شديدا مخالف تجاوز به حريم ديگران است و براي کساني که به روابط غير مشروع و غير قانوني تن در دهند مجازات سختي در نظر گرفته است. اسلام با اين شيوه خواسته است اين غريزه نيرومند را مهار نمايد و آن را در مسير صحيح به کار گيرد. لذا اسلام همواره به ازدواج بهنگام توصيه مي کند. اما گاهي اوقات عواملي چون فقر، بيکاري، تحصيل، طلاق، مرگ و مير و.. موجب مي شود تا عده اي زنان و مردان از نعمت داشتن همسر محروم بمانند لذا براي آن که چنين افرادي بتوانند مشکلات ناشي از غريزه جنسي و نيز بي ساماني را مرتفع نمايند، اسلام تعدد زوجات و نيز ازدواج موقت را به رسميت شناخته است. بنابراين ازدواج موقت به معناي پايين آوردن شأن و منزلت زن در حد يک کالاي جنسي نيست بلکه اين راهي است معقول و مشروع و متناسب با خواسته هاي طبيعي انسان و نيز جلوگيري از انواع انحرافات جنسي.
    نکته دوم اين است که دين و خداوند بيش از هر چيز و هر کسي به کرامت انسان مي انديشند بنابراين اگر ما با روحيات خاص خويش در پذيرش حکمي ديني، مشکل داشتيم دليل بر اين نيست که آن حکم با کرامت انساني منافات دارد. آنچه که مهم است اين که مسائل اطراف خويش را به صورت واقع گرايانه ببينيم و به بررسي آنها بپردازيم. بحث ازدواج موقت تنها در کشورهاي اسلامي به عنوان راه حل به حساب نمي آيد بلکه برخي از کشورهاي غربي مانند فرانسه نيز با تأسي از احکام اسلام چنين برنامه هايي را به اجرا درآورده اند و بدان عمل مي کنن
    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:در كشور اسلامي ما چرا اين قدر بي عدالتي وجود دارد؟ مگر اسلام دين عدالت نيست و اكثر مردم كشور ما مسلمان نيستند؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    معناي اسلامي بودن يك كشور و مسلمان بودن افراد، اين نيست كه در آن جامعه همه شاخصه هاي عدالت رعايت شود. در جامعه اي كه در صدد تشكيل جامعة آرماني است و رهبر آن را انسان هاي غير معصوم بر عهده دارند، نبايد انتظار داشت كه در آن حقوق همة انسان ها به صورت كامل و تمام رعايت شود و هيچ ظلمي در آن وجود نداشته باشد؛ زيرا براي از بين بردن ظلم و ايجاد عدالت ـ در ابعاد گسترده آن، بايد زمينه ها به وجود آمده و موانع رفع گردد. همه انبيا و رهبران الهي در صدد تشكيل مدينه فاضله بودند، ولي عملاً موفق نشدند، زيرا عدالت ستيزان نگذاشتند كه قسط و عدالت به وجود آيد. از سوي ديگر مردم نيز از نظر فكري به آن حد نرسيده بودند كه خود به گسترش عدالت پرداخته و با ستمگران و ناهنجاري ها مبارزه همه جانبه داشته باشند.
    بي ترديد امام علي(ع) طلايه دار و منادي عدالت بود، ولي وي نيز نتوانست عدالت همه جانبه را به وجود بياورد؛ زيرا افكار عمومي آمادگي پذيرش عدالت امام را نداشته و سياست هاي عادلانه امام را دشمنان وي و حتي مردم عادي و در برخي موارد ياران او بر نمي تابيدند.
    البته اين مطلب را نبايد از نظر دور داشت كه در جامعه اسلامي ايران بايد عدالت بيشتر از اين رعايت شود و جامعه ما بهتر از اين كه است، بايد باشد، زيرا در جامعه اي كه بر اساس قانون اسلامي اداره مي شود و مردم آن را مسلمانان تشكيل مي دهند، انتظار مي رود كه در آن عدالت بيشتر رعايت شود. بر اساس ضرورت حاكميت عدالت است كه بارها مقام معظم رهبري، مسئولان نظام را به برقراري عدالت و تبعيض زدايي فرا خواند. رسيدن به مهم ترين و اصلي ترين نياز جامعه و انسان ها يا حتي نزديك شدن به آن (كه هدف از بعثت پيامبران در قرآن برقراري قسط و عدل شناخته شده) تلاش همه جانبه اي را هم از طرف مردم مسلمان و هم از طرف مسئولان و حاكمان مي طلبد.
    دولتمردان بايد سعي كنند كه در تصميم گيري ها و تعريف سياست ها به گونه اي عمل كنند كه زمينه هاي بي عدالتي از بين برود. مردم نيز بايد با رعايت حقوق يكديگر و پرهيز از زياده خواهي و زياده طلبي با عوامل بي عدالتي مبارزه كرده و عوامل و زمينه هاي گسترش عدالت را فراهم نمايند؛ زيرا حكومت و مردم مكمل يكديگر در ايجاد و گسترش عدالت هستند.
    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:اسلام براي مرد در سفر و دور از همسرش راه حلّ صيغه را آورده، براي زني كه مدتها از همسرش دور بوده و اجازة صيغه ندارد آيا نوعي تضييع حق نشده است؟ تكليف اين زنان چيست؟ آيا اين امر با عدالت سازگار است؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    در اسلام هيچ گونه بن بستي وجود ندارد و راه قانوني براي رهايي از مشكلات احتمالي در ازدواج وجود دارد. البته اين مطلب احتياج به شناخت و آگاهي از مسائلي است كه در قوانين اسلامي وجود دارد، مثلاً دختر يا زني كه مي خواهد با مردي ازدواج كند، مي تواند از ابتدا با ضميمه كردن شرايطي جلوي تضييع احتمالي حقوقش را بگيرد. همين طور مرد مي تواند براي جلوگيري از تضييع حقوق خويش با ضميمه كردن شرايطي جلوي مشكلات احتمالي را بگيرد. بدون ضمّ شرايط، مرد به خاطر وظايف جهاد و دفاع و تهيه رزق و روزي گاهي مجبور مي شود براي مدّت ها از زن دور بماند، ولي اگر زن هنگام ازدواج پيش بيني هاي لازم را كرده باشد، با اين مشكل روبه رو نمي شود، مثلا‍ً ضمن عقد شرط كرده باشد هر كجا شوهرم برود، بايد مرا همراه خود ببرد يا حق نداشته باشد به سفرهاي طولاني برود، يا ضمن عقد ازدواج، وكالت در طلاق دادن خودش را گرفته باشد. عقد ازدواج مانند بقية عقد ها از قبيل بيع و اجاره و مضاربه است كه با محكم كاري و دقت لازم مي توان جلوي سوء استفاده هاي احتمالي را گرفت.

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:آيا اگر مرد ازدواج موقت كند و ارامش خانمش به هم بخوره بازم اين كار خوبي هست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    روايات وارد شده در مورد ازدواج موقت (متعه) كه براي افرادي منع شده، بسيار است. با توجه به اينكه اين روايات در موارد اصل ازدواج مي‌باشد و مفهوم آنها كلي است و علت منع از ازدواج، در مورد ازدواج مجدد است، پس شامل هر دو مورد (ازدواج دائم و موقت) مي‌شود. چند روايت را ذكر مي‌كنيم.

    1ـ عن علي بن يقطين قال سألت أبا الحسن(ع) عن المتعة، فقال: ما أنتَ وذاك قد أغناك الله عنها، فقلتُ: إنّما أردتُ أنْ أعلمها(1)؛ علي بن يقطين مي‌گويد: از امام كاظم(ع) درباره ازدواج متعه پرسيدم، در حالي كه همسر داشتم، حضرت در پاسخ فرمود: تو را به اين كار چه كار؟! در حالي كه همسر داري! به واسطه همسرت، تو را از ازدواج مجدد بي‌نياز كرده است. علي بن يقطين در جواب گفت: فقط خواستم اين مسئله را بپرسم، نه اينكه آن را انجام دهم.

    حديث دوم:‌عن المفضل قال سمعتُ ابا عبدالله(ع) يقول في المتعة: دعوها أَمَا يستحي أحدكم أنْ يري في موضع العورة فيحمل ذلك علي صالحي اخوانه وأصحابه(2)؛ مفضل (راوي) مي‌گويد: از امام صادق شنيدم كه فرمود: متعه را در حالي كه زن سالمي داريد، ترك كنيد! آيا شرم و حيا نمي‌كنيد در اينكه به اين گونه كارها مشهور شويد و آبروي برادران خودتان را ببريد و درباره شما بگويند كه اين شخص دنبال شهوت و اين كارها است؟!

    حديث سوم: عن محمد بن الحسن بن شمعون قال: كتب ابوالحسن(ع) إلي بعض مواليه: لا تلحّوا علي المتعة إنّما عليكم إقامة السنّة فلا تشتغلوا بها عن فرشكم وحرائركم فيكفرن ويتبرّين ويدعين علي الآمر بذلك ويلعنونا(1)؛ محمد بن حسن شمعون (راوي حديث) مي‌گويد: امام كاظم(ع) در نامه‌اي براي وكلا و نماينده‌هاي خود در شهرها نوشت: بر ازدواج متعه اصرار وهمّت نكنيد و از آن پرهيز نماييد، چون ازدواج مجدد شما را از زن اصلي‌تان و از زندگي طبيعي و معمولي باز مي‌دارد. ديگر اينكه زن‌هاي شما به واسطه اين كار نسبت به خدا كافر مي‌شوند و نسبت به ما (امامان معصوم) نيز بيزاري مي‌جويند و ما را لعنت و نفرين مي‌كنند(3).

    همان طور كه از روايات پيدا است، گرچه اينها در مورد ازدواج موقت (متعه) است،‌ولي از مضمون آنها استفاده مي‌شود اگر ازدواج مجدد باعث از هم‌پاشيدن نظام خانواده گردد و يا باعث بدبيني بشود، بايد از آن پرهيز كرد، مخصوصاً كه رعايت عدالت (شرط قرآن براي چند همسري) بسيار مشكل است.

    پي‌نوشت‌ها:

    1ـ وسائل الشيعه، ج 14، ص 450، باب 5، حديث 1.

    1ـ همان، حديث 3.

    1ـ همان، ص 450، ح 4.

    + جواب نويسنده به يك كاربر محترم 
    سوال:با توجه به اين كه زنان جامعه امروز از لحاظ اقتصادي و اجتماعي خيلي شكوفا و در سطح بالايي هستند باز هم اين اشكال نمي‌باشد كه مردان بتوانند چند همسر داشته باشند؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    اسلام تعدد زوجات را بدون قيد و شرط و نامحدود قبول ندارد. با بررسي وضع محيط هاي مختلف قبل از اسلام به اين نتيجه مي‏رسيم كه تعدد زوجات به طور نامحدود، امر عادي بوده و قبل از اسلام جريان داشته؛ تعدد زوجات از ابتكارات اسلام نيست، بلكه دين آن را در چارچوب ضرورت‏هاي زندگي انسان محدود ساخته و براي آن قيد و شرايط سنگين قرار داده است.

    قوانين اسلام براساس نيازهاي واقعي بشراست، نه احساسات، زيرا ممكن است هر زني از آمدن رقيب (در زندگي ناراحت بشود، ولي وقتي مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به كنار بگذاريم، فلسفه تعدد زوجات روشن مي‏شود. هيچ كس نمي‏تواند انكار كند كه مردان در حوادث گوناگون زندگي، بيش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ‏ها و حوادث ديگر، قربانيان اصلي را آن‏ها تشكيل مي‏دهند.

    نيز نمي‏توان انكار كرد كه بقاي غريزه جنسي مردان از زنان طولاني‏تر است، زيرا زنان در سن معيني، آمادگي جنسي خود را از دست مي‏دهند، در حالي كه در مردان چنين نيست.

    هم چنين زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتي از دوران حاملگي، عملاً ممنوعيت آميزش دارند، در حالي كه در مردان اين ممنوعيت وجود ندارد.

    از همه گذشته زناني هستند كه به علل گوناگوني همسران خود را از دست مي‏دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آن‏ها بايد براي هميشه بدون همسر باقي بمانند.

    با درنظر گرفتن اين واقعيت‏ها در اين گونه موارد (كه تعادل ميان مرد و زن به هم مي‏خورد) ناچاريم يكي از سه راه ذيل را انتخاب كنيم.

    أ) مردان تنها به يك همسر در همه موارد قناعت كنند و زنان بيوه تا پايان عمر بدون همسر باقي بمانند و تمام نيازهاي فطري و خواسته‏هاي دروني و احساسي خود را سركوب كنند.

    ب) مردان فقط داراي يك همسر قانوني باشند، ولي روابط آزاد و نامشروع جنسي را با زناني كه بي شوهر مانده‏اند، به شكل معشوقه برقرار سازند.

    ج) كساني كه قدرت دارند بيش از يك همسر را اداره كنندو از نظر جسمي و مالي و اخلاقي مشكلي براي آن‏ها ايجاد نمي‏شود، نيز قدرت بر اجراي كامل عدالت ميان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود كه بيش از يك همسر انتخاب كنند.

    حال اگر بخواهيم راه اول را انتخاب كنيم، بايد گذشته از مشكلات اجتماعي كه به وجود مي‏آيد، با فطرت و غرائز و نيازهاي روحي و جسمي بشر به مبارزه برخيزيم. هم چنين عواطف و احساسات اين گونه زنان را ناديده بگيريم اما اين مبارزه‏اي است كه پيروزي در آن نيست. به فرض كه اين طرح عملي بشود، جنبه‏هاي غير انساني آن بر هيچ كس پوشيده نيست.

    تعدد همسر را در موارد ضرورت نبايد تنها از دريچه چشم همسر اول مورد بررسي قرار داد، بلكه از دريچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضيات اجتماعي بايد مورد مطالعه قرار داد. آن‏ها كه مشكلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان مي‏كنند، كساني هستند كه يك مسئله سه زاويه‏اي را تنها از يك زاويه نگاه مي‏كنند، زيرا تعدد همسر هم از زاويه ديد مرد و هم از زاويه ديدهمسر اول، نيز از زاويه ديد همسر دوم بايد مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در اين باره قضاوت كنيم.

    اگر راه دوم را انتخاب كنيم، بايد فحشا را به رسميت بشناسيم. تازه زناني كه به عنوان معشوقه مورد بهره برداري جنسي قرار مي‏گيرند، نه تأمين دارند و نه آينده‏اي. چنان كه شخصيت آن‏ها پايمال شده است. اين‏ها اموري نيست كه انسان آگاه آن را تجويز كند.

    بنابراين تنها راه سوم مي‏ماند كه هم به خواسته‏هاي فطري و نيازهاي غريزي زنان پاسخ مثبت داد و هم از عواقب شوم فحشا و نابساماني زندگي اين دسته از زنان بركنار ماند و جامعه را از گرداب گناه بيرون برد.

    در واقع قانون تعدد زوجات از يك طرف از رابطه بي حد و حصر و بدون ضابطه مردان و زنان جلوگيري مي كند و مرد را ملزم مي سازد كه تنها در صورت وجود شرايط خاص به ازدواج مجدد روي آورد و در ضمن او را ملزم مي سازد كه حقوق زن را رعايت نموده ونمي تواند ارتباط آزاد با يك زن داشته باشد، مگر آنكه حقوق و مزاياي آن زن را به عنوان يك همسر قانوني و شرعي در نظر داشته يا پرداخت نمايد.

    و از طرف ديگر براي زنان اين فرصت را فراهم مي آورد كه در صورت برتري جمعيت آنان نسبت به مردان ، امكان ازدواج براي همه فراهم باشدو تن به روابط آزاد و بي حد و حصر و.. ندهند ، يا در صورت وجود همسري كه متناسب با شرايط او است و زن هم دارد ، با او ازدواج نمايد.

    در پايان دو نكته را ذكر مي‏كنيم:

    1 - جواز تعدد زوجات با اين كه در بعضي موارد يك ضرورت اجتماعي است و از احكام مسلم اسلام محسوب مي‏شود، اما شرايط آن با گذشته تفاوت بسيار كرده است، زيرا زندگي درگذشته، يك شكل ساده داشت و رعايت عدالت بين زنان آسان بود و از عهده غالب افراد برمي‏آمد، ولي در زمان ما بايد كساني كه مي‏خواهند از اين قانون استفاده كنند، مراقب عدالت همه جانبه باشند. اگر قدرت بر اين كار دارند، چنين اقدامي بنمايند. اساساً اقدام به اين كار از روي هوي و هوس نبايد باشد.

    2 - تمايل پاره‏اي از مردان را به تعدد همسر نمي‏توان انكار كرد. اين تمايل اگر جنبه هوس داشته باشد، مورد تأييد نيست، اما گاه عقيم بودن زن و علاقه شديد مرد به داشتن فرزند، اين تمايل را منطقي مي‏كند، يا گاهي بر اثر تمايلات شديد جنسي و عدم توانايي همسر اول براي برآوردن خواسته عزيزي، مرد خود را ناچار به ازدواج دوم مي‏بيند. حتي اگر از طريق مشروع انجام نشود، از طريق نامشروع اقدام مي‏كند. در اين گونه موارد نمي‏توان منطقي بودن خواسته مرد را انكار كرد.(1)

    نكته ديگر آنكه دين اسلامقانون تعدد زوجات را به طور وجوب وضع نكرده است. در واقع تعدد زوجات در اسلام يك قاعده نيست، بلكه يك استثنا است و تنها حكم به جواز داده شده، نه الزام؛ يعني براي برخي كه مشكلاتي پيش آمده و مجبور به ازدواج مجدد هستند، اجازه داده شده است، چنان كه براي آن شرطي گذاشته شده و آن اطمينان مرد به اين است كه مي‏تواند ميان زنان به عدالت عمل كند، اما اگر مرداني باشند كه بدون توجه به اين شرط و بدون توجه به سعادت خود و خانواده و فرزندان، در پي ازدواج مجدد باشند ازدواج دوم روا نيست، مثلاً هدفشان شهوت باشد و زن در نظرشان مفهومي جز موجودي كه براي لذت و شهوت آفريده شده نباشد. اسلام با اين افراد كاري ندارد و ازدواج بيش از يك زن را به آن‏ها اجازه نمي‏دهد.(2)

    پي‌نوشت‌ها:
    1. تفسير نمونه، ج‏3، ص 256 - 260؛ مجموعه آثار، مطهري، ج‏19، ص 357 - 361.
    2. الميزان، ج‏4، ص 319.

    سلام
    ممنونم از حضور شما/و به روزم با روزهاي روشن!
    موفق باشيد هميشه
     <    <<    11   12   13   14   15      >