• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : مردم قم در انتظار طلوع خورشيد
  • نظرات : 5 خصوصي ، 101 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام ممنون بخاطر حضورتون و خوشحالم از آشنايي با وبتون .منم ميلاد امام هشتممون امام رضا (ع) رو به شما و همه خوانندگانتون تبريک ميگم . موفق باشيد

    سلام ممنونم از حضور شما
    + يلدا فرهمند 

    سلام خوبي موفق باشي و سربلند عيدتم مبارک دلم تنگ شد اومدم

    رهبر مثل خورشيده دوره از من ولي گرماش برام هست همچنين براي همه نور و گرماش براي همه هست بعضي ها فکرميکنن که رهبر خوب نيست برار نباشه اگه همه چي از هم نپاشيد عادت کردن به اين نور و گرما و انرژي نميدوننم از کجاست

    ياصاحب الزمان/از پشت نقابمان عيان کن مارا/آيينه عبرت جهان کن مارا/اينک همه ادعاي ياري دارند/اين جمعه بياو امتحان کن مارا/

    + جواب نويسنده به يک کاربر گرامي 
    سوال:براى كسب سعه صدر و افزايش تحمل و صبر، چه توصيه‏اى داريد؟
    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاک راه فضيلت:
    از اين که سوال خود را با وبلاک راه فضيلت در ميان گذاشتيد بسيار متشکرم....
    منظور تحصيل سعه صدر و افزايش تحمل و صبر خويش بايد همانند ديگر برنامه‏هاى تغيير رفتار بصورت جدى، دقيق و كامل به دستوالعمل‏هاى زير عمل كنيد تا بتوانيد بر نيروى غضب خود غلبه پيدا كرده و آن را تحت كنترل خويش در آوريد والا بدون رعايت اين امور تحصيل آن مقصود ناممكن است بهرحال توصيه‏هاى مؤكد ما در اين باره به قرار زير مى‏باشند:
    1- هميشه فضاى ذهنى و روانى خود را براى شنيدن و دريافت رفتارهاى نابجا و خلاف انتظار آماده سازيد وبه اين معنا كه هميشه اين انتظار را داشته باشيد تا ديگران با شما به بدترين شكل برخورد داشته باشند و خود را براى تحمل آن آماده كنيد.
    2- قبل از مواجه با برخوردهاى نابجا ديگران پاسخ خود و عكس‏العمل خوب خود را براى مواجه با رفتارهاى خلاف انتظار ديگران در ذهن خويش مرور كنيد و با طرح ذهنى آماده شده با رفتارهاى بى‏مورد ديگران برخورد كنيد مثلاً با خود بگوييد اگر فلان شخص به من ناسزا بگويد به حرف او توجه نمى‏كنم همچنان دوستش دارم چون گناهان من را پاك كرده و اين صبر سبب تعالى روحى من مى‏شود و به هر حال با اين كلمات و تلقينها هميشه آمادگى ذهنى و روانى خود را براى عملكردهاى خلاف انتظار مردم فراهم سازيد.
    3- با خود شرط و عهد ببنديد كه هيچگاه و در هيچ شرايطى اقدام به حرفهاى نابجا و برخورد تند و تصميم‏گيرى عجولانه نخواهيدكرد و براى تخلافات خود نيز جريمه مناسب كه تنبيه كننده است در نظر بگيريد.
    4- اگر برخى موادر سريع سخن گفتيد و عجولانه تصميم گرفتيد و رفتار نابجا از شما سرزد سريع خود را سرزنش و حتى در لفظ اظهار پشيمانى نماييد و وعده‏ها و قولى كه با خود داشتيد را در ذهن خويش حاضر سازيد.
    5- از خود ارزندگيهاى نابجا و پفكى و شخصيت قائل شدن بيش از اندازه براى خود اجتناب ورزيد و تنها هنجارها را رعايت كنيد و لذا به سراغ رفتارهاى متواضعانه همانند تقدم در سلام، همنشينى مناسب با افراد پايين‏تر، ابراز اردت به كوچكترها، مصافحه و احوالپرسى با ديگران به خصوص طبقه پايين‏تر، تفريح و صحبت با ديگران اقدام كنيد.
    6- ذكر«لا حول و لا قوة الا بالله» را زياد بر زبان جارى سازيد و سوره والعصر را زياد بخوانيد.
    7- به هنگام احساس عصبانيت، سريع تغيير وضعيت و موقعيت دهيد و از آن محيط دور شويد مثلاً اگر در منزل اين حادثه رخ داد لباس پوشيده و منزل را ترك كنيد.
    8- در هنگام عصبانيت اگر ايستاده‏ايد بنشينيد و اگر نشسته هستيد بخوابيد.
    9- وقتى كه با امور عصبانيت آفرين مواجه هستيد براى مدتى (حدود 10تا 15 دقيقه) راه دريافتهاى حسى خود را سد سازيد مثلاً جلوى گوش خود را بگيريد و چشمان خود را ببنديد و سر خود را پايين اندازيد تا دريافت‏هاى عصبانيت را تحت كنترل شما در آيند و موجب تحريك بيشتر شما نشوند.
    10- اگر رفتار و يا صفتى كه در شخصى هست موجب عصبانيت شما شده است آن رفتار شوخى تلقى كرده و به شكلى خود را از تيررس آنها دور در نظر بگيريد يعنى به گونه‏اى از مخاطب در نظر گرفتن خويش در برابر رفتارهاى ديگران پرهيز كنيد مثلاً از مشاهده كسى كه فحش مى‏دهد با خود بگوييد مخاطب او من نيستم و در اين هنگام از صحنه دور شده و راه دريافت‏هاى حسى را سد سازيد تا بيشتر مورد هجوم قرار نگيريد.
    11- براى توجيه رفتارهاى خلاف انتظارى كه از ديگران سر مى‏زند توجيه مناسب داشته باشيد و آنها را مقصر تلقى نكنيد تا موجب شود به خود اجازه عكس العمل بدهيد مثلاً بگوييد خودم از اين فرد بدتر رفتار مى‏كنم او اشتباه گرفته مقصر نيست اشتباه من باعث رفتار نامناسب او شده است.
    12- به نظرات و عقايد ديگران احترام قائل شويد و به ديده احترام به آنها بنگريد و حتى محترمانه با آنها رفتار كنيد.
    13- به منظور تقويت اراده و حفظ سعه صدر از تفريحاتى همانند صحرانوردى، كوهنوردى، شنا، اسب سوارى، پياده روى در صبح زود بهره گيريد.
    14- در برخى كارهاى مهم با مشورت خواستن از ديگران تصميمات خود را استحكام بخشيد و از اقدامات عجولانه و خام بپرهيزيد.
    15- بيشتر با افراد حليم صبور و غير عصبى معاشرت كنيد و از دوستى و حرف شنوى افراد تند مزاج پرهيز كنيد.
    16- هميشه خودتان و رفتارتان را دوست و صحيح تلقى نكنيد و احتمال خطا در كارهاى خود را بدهيد.
    17- سعى كنيد به عنوان تمرين گاهگاهى با افرادى كه سليقه آنها را نمى‏پسنديد برخورد كوتاه مدت داشته باشيد و با صاحبان ديگر انتظار مراوده كوتاه مدت داشته باشيد.
    18- موارد فوق را در برنامه‏اى منظم با درج موارد آن در يك جدول و نمره دادن به عملكرد خود و رعايت اين امور سعى در تقليل موارد تخلف داشته و همت خود به افزايش صبر و تحصيل سعه صدر معطوف بداريد.

    + جواب نويسنده به يک کاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:

    ب. جذابيت: در برنامه‏ريزى به كيفيت بيش از كميت بايد اهتمام داشت؛ مثلاً به جاى اينكه انسان تصميم بگيرد هر روز صبحگاهان يك جزء قرآن بخواند، مى‏تواند آن را حتّى به يك صفحه تقليل دهد؛ ولى كوشش كند تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجه كامل و تدبر و ژرف انديشى در معانى باشد. همچنين بكوشد نمازهايش را با حضور قلب و توجه بخواند.
    ج. تدريج: از حداقل شروع كنيد؛ ولى در انديشه افزون سازى آهسته باشيد؛ مثلاً اگر از اول خواندن نماز شب بر او سخت است، بنا داشته باشد كه فقط يك ركعت وتر بخواند. پس از يك هفته دو ركعت شفع را هم اضافه كند و پس از مدتى هشت ركعت ديگر نافله شب را.
    د. رعايت مراتب حال: در روند خودسازى بايد مرحله به مرحله پيش رفت و از اول نمى‏توان تمام مدارج كمال را يك مرتبه سپرى نمود؛ مثلاً بهتر است انسان ابتدا از انجام واجبات و تحفّظ بر شرايط و جزئيات آنها شروع كند و در كنار آنها به ترك محرمات بپردازد و همواره كوشش نمايد و بر نيفتادن در دام‏هاى شيطان و هواى نفس جديت به خرج دهد و پس از مدتى كه سراسر وجودش تسليم شد و ايمان را در روح و جسم غلبه داد، به انجام دادن مستحبات و ترك محرمات بپردازد. از اين مرحله به بعد، عنايات ربوبى رهرو و سالك را راهنمايى خواهد كرد ان شاء الله: «و الّذين جاهدوا فينالنهدينّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين ؛ و آنان كه در راه ما به جان و مال جهد و كوشش كردند محقّقا آنها را به راه خويش هدايت مى‏كنيم و هميشه خدا يار نكوكاران است.» (عنكبوت (29)، آيه آخر.)
    ه. عزم و استوارى: پس از تنظيم برنامه، با اراده قاطع بر انجام آنها ايستادگى كند و نفس خود را از طفره رفتن و كسالت ورزيدن، با جديت تمام باز دارد.
    و. استعانت و توسّل: براى موفقيت در امر جهاد اكبر از خداوند بزرگ، استمرار جويد و به ائمه اطهار متوسل شود.
    ز. پيوسته از طريق اركان چهارگانه سلوك با خداوند مرتبط باشد (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه).
    ح. پيروى از الگوهاى راستين، ائمه اطهار و بزرگان اخلاق.
    براى آگاهى بيشتر ر.ك: ملكى تبريزى، ميرزا جواد آقا، لقاء الله و اسرار الصلوه و المراقبات.
    داشتن استاد اخلاق در پيشبرد انسان به قله معرفت و معنويت نقش ويژه اي دارد ولي بايد کمال توجه را داشت که انسان در دام مدعيان عرفان و کمال نيفتد و گول کساني را که با ادعاي عرفان و تصوف، بويي از معرفت و کمال نبرده و جوانان پاک دل و خداجو را به انحراف مي کشانند، نخورد. استاد اخلاق بايد شناخته شده و مورد اعتماد باشد و بايد از افراد خبره و مورد اطمينان سراغ او را گرفت. البته در صورت نبودن يا نيافتن چنين استادي از چند طريق مي توان جايگزين مناسبي براي آن بيابيد:
    1. توسل دائم به ائمه(ع) به ويژه ولي عصر(عج) که هر هدايتي از مجراي ايشان انجام مي گيرد و هر لطفي به برکت ايشان شامل حال انسان مي گردد.

    2. انس فراوان با قرآن کريم و تلاوت آن و آشنايي با ترجمه قرآن و تفسير آن و تدبر و انديشه در معاني عميق آن.
    3. ارتباط پيوسته و ناگسستني با دعاهايي که مشتمل بر بلندترين معارف عاليه و بيانگر فضايل والاي اخلاقي مي باشد به ويژه دعاهايي مانند مکارم الاخلاق، دعاي خمسه عشر، کميل، مناجات شعبانيه و امثال اينها.
    4. ارتباط و رفت و آمد با پاکان و انسان هاي باتقوا و خودساخته و علماي برجسته.
    5. داشتن حالت مراقبه و محاسبه اعمال هنگام خواب که اين دو امر در راه کمال و بندگي خداوند داراي نقش کليدي مي باشند.
    نکته مهمي که لازم به تذکر است اين است که در اعمال بايد توجه به کيفيت و اخلاص اعمال داشت نه کميت آن. مهم اين است که انسان در ميان جامعه و در عين اشتغال به کار و برنامه و مسؤوليت خود، به ياد خداوند باشد و از توجه به او غفلت نورزد وگرنه پناه بردن به غار و جنگل و گوشه نشيني و فاصله گرفتن از مردم و مسؤوليت ها کار دشواري نمي باشد. اين شيوه پيامبران(ع) و به ويژه پيامبر خاتم(ص) و خاندان پاک و گرامي اوست که در عين بودن با مردم و رسيدگي به امور و انجام وظايف شخصي و اجتماعي کمال توجه به خداوند را داشتند و دمي از ياد او غافل نبودند و پيروان خود را نيز به همين روش و سنت دعوت کرده اند.


    + جواب نويسنده به يک کاربر گرامي 
    سوال:حالا شما بگيد شما را به خدا چه راهي براي خودسازي وصبور شدن ونجات پيدا كردن از اين بحرانها را به من پيشنهاد ميكنيد من چه كنم كه ادم با شخصيتي بشم كمكم كنيد التماس ميكنم:

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاک راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    انسان بايد از خود شروع كند و تكليف را بايد با خود يكسره سازد؛ ازاين‏رو ابتدا تعابير «خودسازى را تا حدودى دوست دارم»، «دچار روز مرگى هستم» را تجزيه و تحليل و اصلاح نماييم.
    من نمى‏گويم كه عاقل باش يا ديوانه باش‏

    چون به جانان آشنايى از جهان بيگانه باش‏


    طبق روايات، عاقل كسى است كه آخرت را بر دنيا ترجيح دهد و بر عكس ديوانه كسى است كه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد. پس «رهرو» نيتش خداوند است و بس و پروردگارش را بر همه چيز ترجيح مى‏دهد.
    گر سر مقصود دارى مو به مو جوينده شو

    گر وصال گنج خواهى سر به سر ويرانه باش‏


    انسان بايد درون خود را نظاره كند، جهت دل را بنگرد، تمايلات و علاقه‏هاى روحى و جسمى خود را بررسى كند. ببيند آهنگِ كجا دارد و به كجا ره مى‏پويد؟ اعضا و جوارح خود را در راه چه اهدافى به كار مى‏گيرد؟ تمايلات و كشش‏هاى گوناگون، برآيند مستقيم نخواهد داشت! افتان و خيزان رفتن شخص را به مقصد نمى‏رساند! اگر مقصود خودسازى شد، با اين هدف نمى‏رسد. اگر طبيعت ما جوينده آب و نان است و ما را وادار به تهيه آن مى‏نمايد، روح كه اشرف از جسم است، خواهان راه‏يابى به معنا و حقيقت عالم است و حقيقت عالم فقط «لقاء الله» است (رسيدن به مقصود واقعى و محبوب حقيقى).
    گر مقام خوشدلى مى‏جوئى از جام سپهر

    شام در مستى سحر در نعره‏ى مستانه باش‏


    بعد از قصد و اراده نوبت به عمل مى‏رسد. محبوب و مقصود (ذات اقدس الهى(، دو چيز را در رأس امور انسان قرار داد:
    1. عبادت خدا
    2. عدم پيروى از شيطان؛ « الَم اَعهد اليكم يا بنى آدم أن لا تعبدوا الشّيطان انّه لكم عدو مبين * و أن اعبدونى هذا صراط مستقيم ؛ ‏اى آدم‏زادگان آيا با شما عهده نبستم كه شيطان را نپرستيد، زيرا روشن است كه او دشمن بزرگ شما است و مرا پرستش كنيد كه اين راه مستقيم است؟!» (يس (36)، آيه 60 و 61.)
    گر شبى در منزل جانانه مهمانت كنند

    گول نعمت را مخور مشغول صاحبخانه باش‏


    انسان در دنيا هر شأن و مقام، هر عنوان و اعتبار، هر كار و پيشه اي كه دارد، بايد بداند كه در مهمان‏خانه و سراى عاريتى است و بايد از آن كوچ كند و آنچه به آن تعلّق دارد بگذارد و برود! پس سنگينى چيزى كه نتوان برد. نبايد بر خود بنهد؛ بلكه خود را سبكبال سازد.
    يا مسلمان باش يا كافر دو رنگى تا به كى‏

    يا مقيم كعبه شو يا ساكن بتخانه باش‏


    خودسازى موفق‏
    براى خودسازى موفق به چند نكته بايد توجه داشت:
    1. خودشناسى درست؛ بايد استعدادها، قابليت‏ها و توانمندى‏هاى خود را به خوبى شناخت و بر اساس اين شناخت به يك برنامه‏ريزى اصولى رسيد.
    2. برنامه‏ريزى دقيق بر اساس خودشناسى؛ در برنامه‏ريزى نيز بايد به امور زير توجه نمود:
    الف. واقع‏گرايى: سالك و رهرو توان واقعى خود را مى‏سنجد و حال و روز خود را مى‏نگرد و بر اساس آن به تنظيم برنامه خودسازى مى‏پردازد. انسان‏ها داراى تفاوت‏هاى فردى روحى و جسمى هستند و هر يك بايد براى خود - به تناسب حال - برنامه‏اى بر‏گزينند كه سنگين و طاقت‏فرسا نباشد؛ بلكه پيوسته حال و نشاط ايشان در طول برنامه محفوظ بماند و به عنوان يك دستور العمل كلى بايد حال نشاط را پيوسته در خود نگه داشت و از اجبار و اكراه بايد در مراحل ابتدايى پرهيز كرد.


    + جواب نويسنده به يک کاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:


    1- خودكشى نافرمانى و سرپيچى از دستور خدا است و كسى كه دستور خدا را ناديده انگارد و سرپيچى كند مستحق عذاب مى‏گردد.
    2- خودكشى دليل بر عدم ايمان و ياس و نا اميد شدن از خدا مى‏باشد و ياس و نااميدى از خداوند از بزرگ‏ترين گناهان است كه گاهى در رتبه شرك و كفر قرار مي گيرد.
    3- كسى كه دست به خودكشى زده همانند كسى كه ديگرى را كشته انسان و انسانيت در نظر او بى‏ارزش شده است. از اين جهت بين خودكشى يا كشتن ديگران فرقى نيست و همان‏گونه كه هر كس ديگرى را كشت مستحق عقوبت و عذاب مى‏گردد انسانى كه خودكشى كرده نيز مستحق عقوبت و عذاب الهى مى‏گردد و اين با عدالت خدا هيچگونه منافاتى ندارد.
    ب. به عنوان يك دوست دلسوز و علاقه‏مند به شما تا زمانى كه نامه بعدي تان را براي ما ارسال خواهيد كرد به نكات و توصيه‏هاى مشفقانه ما توجه كرده و سعى كنيد آنها را رعايت فرماييد:
    1- هرگز در طول شبانه‏روز بيكار و تنها نباشيد.
    2- براى تمام اوقات شبانه‏روز برنامه منظم ريخته و هيچ‏زمانى بيكار نباشيد و اوقات فراغت خود را با كارهاى مختلف ورزشى، علمى، هنرى، كمك به ديگران و ديد و بازديدها و... پر كنيد.
    3- در فعاليت‏هاى دسته‏جمعى اردوها، تجمع‏هاى دوستانه، ورزش دسته‏جمعى و... شركت فعال داشته باشيد.
    4- هرگاه چنين افكارى به ذهنتان خطور كرد با افكار جايگزين از آن رهايى يابيد.
    5- هميشه موضوع يا موضوعات مختلف براى فكر كردن درباره آنها براى خود آماده داشته باشيد.
    6- توانايى‏ها، موفقيت‏ها، نعمت‏هاى خدادادى را روى كاغذى يادداشت نموده و هر روز و هنگام هجوم افكار منفى، آن را بخوانيد.

    ج. مطمئن باشيد اگر مرغي از قفس پريده است، مرغ هاي شايسته تر و بهتري هنوز در قفس هستند و چه بسا آن فرد مورد نظر شايسته همسري با شما نبوده است هر چند به او دل بسته بوديد. ولي بدانيد پس از چندي اين افكار و انديشه ها افول خواهد كرد و به طريق معقول و پسنديده اي حل مي شود آنچه در زمان خاصي لازم و ضروري است همان صبر و مقاومت و تحمل كوتاه مدت است كه خوشي و خرمي درازمدت آينده را به دنبال خواهد داشت.
    + جواب نويسنده به يک کاربر محترم 
    سوال: از دست خودم خيلي دلگيرم ودلم ميخواد خودم رو نابود كنم ..راه مقابله با اين افکار چيست ؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاک راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    از اين که سوال خود را با ما مطرح کرديد کمال تشکر و قدر داني را داريم به نظر من راه مقابله با نفس خو کشي نيست بلکه راه کارهاي زياد وجود دراد و اصلا خود کشي گناه بزرگي است که من به مباني دين در مورد اين موضوع با شما صحبت مي کنم:
    الف. از ديدگاه اسلام مالك همه چيز از جمله انسان، خداوند است و اوست كه حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آن جا كه او رخصت دهد، مجاز و جايى كه او اذن ندهد، غيرمجاز است. از جمله موارد، كشتن انسان است. در اين موضوع هيچ تفاوتى بين انتحار و ديگر كشى نيست، چرا كه اين كار سلب حق حيات از خود و يا ديگرى است. خداى سبحان انسان را از اين امر برحذر داشته، مى‏فرمايد: «من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض و فكانما قتل الناس جميعا؛ و آن كس كه انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد گويا همه مردم را كشته است»، (مائده، آيه 32).
    مرگ و حيات يك نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، اما شباهتى به آن دارد، ازاين‏رو در جايى كه اذن خداوند نيست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
    در نگرش الهى، از آن جا كه خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هيچ كسى نه حق كشتن ديگرى را دارد و نه حق كشتن خود را. اين بدان جهت است كه از ديدگاه اسلام و همه مكاتب الهى، حيات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. از اين ‏رو هرگاه اين حق وسيله‏اى براى قتل نفوس ديگر يا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شايسته حاكم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآيند، اين حق به نفع ديگران سلب مى‏شود، (ر.ك: آيات 32 و 33 مائده - 178 و 179 و 217 بقره).
    در نگرش الهى «حق حيات» عطاى الهى است كه مسؤولانه به انسان عطا شده است. پس بايد اولاً در حفظ آن مراقب بود؛ چه اين كه «حيات» فقط «حق» افراد نيست بلكه حفظ آن، «تكليف» آنان نيز مى‏باشد.
    ثانيا: چون مالك اصلى اين حق خداوند متعال است و در مواردى كه اين عطاى الهى، باعث سوء استفاده افرادى واقع شود، از آنان سلب مى‏شود (مانند حكم قصاص، رجم يا اعدام كه خشونت‏هاى قانونى مى‏باشند). هم او كه «حيات» را داده است مى‏گويد: در اين موارد «بايد سلب نمود».
    امام باقر(ع) نيز فرموده‏اند: «مؤمن به هر بلايى مبتلا مى‏شود و با هر نوعى مرگ مى‏ميرد ولى خودكشى نمى‏كند» «ان المؤمن يبتلى بكل بلية و يموت بكل ميتة الا انه لايقتل نفسه» ؛ (همان).
    همان طور كه گفته شد قرآن كريم در مورد قتل نفس فرموده است : «انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا؛ هر كس نفسى را بدون قصاص و يا فساد در زمين كشت مثل اينست كه همه مردم را كشته است». بعضى از مفسران در توجيه اين آيه گفته‏اند: كسى كه حاضر است شخصى را به ناحق بكشد انسان و انسانيت در نزد او بى‏ارزش است و اگر يك نفر را كشت مثل اين است كه همه انسان‏ها را كشته است. همه مفاسد و زيان‏هايى كه در كشتن ديگران هست در خودكشى نيز وجود دارد از جمله:
    + جواب نويسنده به يک کاربر گرامي 
    سوال:راه هاي تزكيه نفس و دور شدن از عشق زميني و رسيدن به عشق الهي، چيست؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاک راه فضيلت:

    گذر از عشق زمينى و وصول به عشق الهى به دو طريق بنيادين و روبنائى ممكن است. طريق بنيادين، اصلاح انديشه و نوع نگاه به زندگى و جهان است و طريق روبنائى، اصلاح و كنترل رفتار بر اساس همان انديشه‏هاى بنيادين مى‏باشد. زيرا مى‏دانيم كه هر عملى از انديشه‏اى بر مى‏خيزد پس چون انديشه و نگاه آدمى اصلاح شود، اخلاق و عمل او نيز به تبع آن در طريق اصلاح قرار مى‏گيرد و بالعكس.
    در واقع تمامى اخلاق، رفتار، حالات، تمايلات، احساسات و عواطف انسان تحت تأثير نوع جهان‏بينى و عينكى كه براى نگاه به هستى و انسان براى چشم خويش ساخته است، متفاوت خواهد بود.
    عينكى كه عرفان، قرآن كريم و به طور كلى اسلام براى نگاه انسان ساخته است، عينك توحيد است؛ وقتى انسان از پشت اين عينك به زندگى و جهان مى‏نگرد چيزى جز حق تعالى نمى‏بيند. اگر انسان موفق شود متن هستى را مشاهده نمايد، هستى‏اى كه تمام عوالم وجود را پرساخته است، در حقيقت ذات حق را ديده است و چنانچه صفات و كمالات منتشر در پديده‏هاى جهان را ادراك نمايد، صفات و كمالات حق تعالى را ادراك نموده است و در صورتى كه به تماشاى طبيعت و اشياء و مخلوقات الهى بنشيند، مظاهر؛ يعنى محل ظهور حق تعالى را مشاهده نموده است و در نهايت، چيزى جز حق تعالى را نديده است. به طور اصولى، جز حق تعالى ديدنى نيست؛ چون هستى منحصر به اوست و «غير از او» چيزى نيست كه ديدنى باشد، فرق عارف و غيرعارف هم تنها در اين است كه عارف مى‏داند جز حق را نمى‏بيند و غيرعارف نمى‏داند و گرنه هر دو دو مشاهده حق تعالى ثبوتا مساوى‏اند. انسان عارف قبل و بعد از آنكه كسى و چيزى را ببيند، حق را مشاهده مى‏نمايد و جز او چيزى نمى‏بيند، اگر هم دوست بدارد و عاشق شود كه مى‏شود نيز تنها عاشق جمال مطلق حق تعالى مى‏شود و اسير عشق مقيد و زيبائى محدود هيچ پديده‏اى نمى‏گردد. بنابراين، در بُعد انديشه، انسان بايد بداند كه هر شخص و هر جمالى كه هست، مظهر خداى متعال است. تمامى زيبائى‏هائى كه در اشخاص و اشياء عالم وجود دارد، تنها شعاع بسيار ناچيزى از جمال نامحدود خداوندى است و چه خوب است آدمى نگاه خويش را آنچنان تقويت نمايد كه بتواند همواره از مظاهر عبور نموده و در پس پرده اشياء عالم، منبع جمال و كمال بى‏نهايت را مشاهده نمايد و تنها عاشق حق تعالى گردد. در بُعد عمل برنامه‏هاى عملى اسلام شامل اوامر و عباداتى؛ همچون نماز، روزه، حج، دعا و مناجات، تلاوت قرآن، ذكر و زيارت و امثال آنها همه برنامه‏هاى كاربردى تقويت رابطه عاشقانه با معبود و معشوق هستى است و محدوديت‏ها كه شامل نهى‏هائى از قبيل نهى از حب دنيا عشق و علاقه مفرط به مظاهر طبيعى، نگاه به نامحرم و ساير محدوديت‏هاى اخلاقى، رفتارى و معاشرتى مى‏باشد، اغلب به منظور كنترل زمينه‏هاى علاقه و عشق‏هاى زمينى پست، برنامه‏ريزى شده‏اند؛ عشق و
    علاقه‏هائى كه انسان را از عشق و علاقه و پرستش توحيدى ذات بارى تعالى باز مى‏دارند. در زمينه علاج عشق‏هاى زمينى، 1ـ توجه به آثار و عواقب وخيم آن، يكى از راههاى آگاهى‏بخش بسيار مؤثر است.
    مهمترين اثر منفى اخلاقى عشق زمينى اين است كه انسان را هر چه بيشتر طبيعى، دنيوى و زمين‏گير مى‏كند و از حيات معقول و معنوى باز مى‏دارد. تمام تلاش اسلام و ساير اديان توحيدى اين بود كه آدميان را از وابستگى به طبيعت، منجلاب دنيا و خاك‏نشينى نجات داده، با نمودن راه حيات معقول و معنوى و خصوصا زندگى توحيدى به انسان، او را در مسير فتح قله‏هاى انسانيت و رسيدن به اوج كمال و سعادت قرار دهند؛ در حالى كه عشق زمينى و حب دنيا، دقيقا در مقابل اين تلاش، تأثير مهم‏اش اين است كه آدمى را هر چه بيشتر متوجه طبيعت و وابسته به زيبائى‏هاى دنيوى مى‏نمايد و راه حيات معقول و معنوى را به روى او مى‏بندد و انسان را به عشق و پرستش مشركانه مى‏كشاند.
    2ـ به خوبى نگاه‏هاى خود را در اختيار گيريد زيرا آدمى با نگاهى ممكن است كه به وادى عشق مفرط زمينى كشيده شود و در اثر آن قدرت محاسبه و تشخيص عقلانى خويش را از دست بدهد؛ يعنى حالتى به او دست دهد كه زشتى‏هاى معشوق خويش را زيبا ببيند بدى‏هاى او را نيكى تلقى نمايد و آگاهى و آزادى انسانى كه ملاك ارزش اخلاقى اعمال و انتخابها است را در پاى اين عشق قربانى نمايد.
    3ـ اگر احيانا مبتلا به اين عشق شده‏ايد خود را شكست خورده نپنداريد جلو ضرر را از هر كجا كه بگيريد منفعت است. شكست خوردن در اين عشق ممكن است به قيمت از دست دادن جان انسان تمام شود و يا حداقل به از دست دادن سلامتى و نشاط جسم و روان آدمى بيانجامد. بسيارى از كسانى كه تعادل روانى خويش را از دست داده‏اند، در اثر عشق و علاقه مفرط زمينى، به چنين عارضه‏اى مبتلا گشته‏اند.
    اين در حالى است كه عشق به حق تعالى، نه تنها از چنين عوارضى پاك و مبرى است، بلكه در هر آنى موجبات سلامتى بيشتر، حيات قوى‏تر و زندگى سعادتمندانه‏ترى را براى انسان فراهم مى‏آورد و باعث كمال و قرب بيشتر به حقيقت مى‏شود. على(ع) در خطبه‏اى از نهج‏البلاغه و در بيان آثار زيان‏بار عشق دنيوى فرموده است: اگر كسى عاشق چيزى شود، بينائى‏اش را ضعيف و قلبش را مريض ساخته است، او با چشمى مى‏نگرد كه صحت و سلامت ندارد و با گوشى مى‏شنوند كه قدرت شنوائى ندارد، شهوات عقلش را زايل ساخته و حب دنيا دل‏اش را مى‏رانده است. نفس‏اش سرگرم معشوق شده و بنده و اسير او گرديده است. (نهج‏البلاغه، ص 160، خ 109).

    سلام

    چه خوب كه افرادي مي تونن بيان و از شما راهنمايي بخوان .

    منم اگر روزي كمك بخوام حتما بهتون مي گم .

    ضمنا شور و شوق مردم قم را از سفر رهبر به شهرشون از طريق رسانه ها ديدم.

    واي خبرگزاري فارس استان قم يه يادداشت در اينمورد نوشته بود كه خيلي به دلم نشست

    شاد و پيروز باشيد.

    + جواب نويسنده يه يک کاربر محترم 
    سوال:خيلي احساساتي هستم وبر روي احساسات خودم استوار نيستم و خيلي زود دلبسته ميشم وهميشه از اين جنبه شكست ميخورم لطفا راهنمايي کنيد؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاک راه فضيلت:

    از اين که وبلاک راه فضيلت را براي مطرح کردن سوال خود انتخاب کرديد کمال تشکر و قدر داني را دارم اميدورم که جواب ما براي شما کار گشا باشد...
    نيازهاى عاطفى و غرايز ديگر در ايام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزيدن» سوق مى‏دهد كه البته اين يك امر طبيعى و غريزى است و كمتر مى‏توان راهى براى گريز از آن پيدا كرد.
    آنچه در اين مقوله اهميت دارد، كنترل عقلايى بر احساسات و پرهيز از مخاطراتى است كه ممكن است فرد را به گرفتارى‏هاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد.
    اگر جوان کنترلي بر اين احساسات نداشته باشد گرفتار عشقي ناخواسته و آزار دهنده مي شود. عشق زماني سازنده و نشاط آور است که بعد از ازدواج يا حداکثر در آستانه ازدواج و عقد شرعي به وجود آيد. اما اگر بر اثر بي بند و باري و عدم رعايت آداب و رسوم شرعي و عرفي به وجود آمد، جز دردسر و ناراحتي نتيجه ديگري نخواهد داشت. حال اگر کسي مراقب خود نبود و گرفتار شد بايد راه کارهاي زير را مد نظر بگيرد تا به تدريج بتواند خود را از اين گرفتاري نجات دهد:
    1. بايد به طور جدي تصميم بگيرد هيچگونه ارتباطي با طرف مقابل برقرار نکند، حتي بايد از مکان ها و زمان هايي که احتمال مي دهد ممکن است به صورت غير منتظره ملاقات يا ديداري بين آنها اتفاق افتد پرهيز کند. همچنين از تمام چيزهايي که ياد و خاطره او را برايش زنده مي کند دوري کند، مثل عکس و دفترچه خاطرات يا گذر کردن از کنار منزل يا محل درس يا کار او. اگر مدتي به اين ترتيب سپري کند و همراه با آن صبر و تحمل به خرج دهد پس از گذشت زمان و به تدريج اين مشکل برطرف مي شود.
    2. در حديثي آمده است که عشق هاي باطل و حرام به اين خاطر در قلب انسان مي آيد که محبت و عشق الهي در آن نيست. اگر انساني در قلبش عشق به معنويات و خدا باشد و لذت عبادت و مناجات با خدا را درک کند، هرگز گرفتار عشق هاي دنيايي نمي شود. بنابراين توصيه ما اين است که سعي کنيد با توجه دادن خود به معنويات و برقرار کردن ارتباط قلبي با خداي مهربان و شرکت کردن در مجالس دعا و موعظه، قلب خود را متوجه عالم آخرت کنيد و به اين وسيله عشق هاي مجازي را از آن خارج سازيد.
    3. اگر برايتان امکان پذير است، هر چه زودتر مقدمات ازدواج خود را فراهم کنيد و با انتخاب همسري خوب و مؤمن و جاري کردن صيغه عقد شرعي، عشق و محبت به يکديگر را در قلبتان جاي دهيد و به اين ترتيب عشق هاي مزاحم را از خود دور سازيد. براي يک جوان در سن شما ازدواج بهترين نسخه است که هم نيمي از ايمانتان کامل شود و هم افکارتان از درگيري هاي بي مورد خلاصي ياب

    + جواب نويسنده به يک کاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    اما نكته‏اى كه بايد در مسئله ازدواج بخاطر اهميت و نقش مهم آن در زندگى مد نظر قرار دهيم انتخاب صحيح و مناسب لازمه‏ى اين است كه انسان بتواند از قدرت انتخاب بخوبى استفاده كند نبايد قبل از انتخاب علاقه‏ى افراطى به كسى پيدا كند چه اين كه اين علاقه‏هاى افراطى و معمولاً از روى احساسات و بر اساس تحريكات شهوانى و امور ظاهرى است و باعث مى‏شود كه نكات مهمى كه در ازدواج و انتخاب همسر بايد رعايت كرد مورد غفلت قرار گيرد و بعد از فروكش نمودن آتش شهوات و افول احساسات مشكلات يكى پس از ديگرى زندگى را به ميدان درگيرى و كشمكش و برخوردهاى ناصواب و بالاخره ناهنجارى‏ها و ناسازگارى‏ها و نهايتا منجر به جدايى و طلاق مى‏شود و اين سخن حكيمانه‏اى كه پيامبر اكرم(ص) فرمودند: كه بزرگان گفته‏اند «حبّ الشى يعمى و يصم؛ دوست داشتن چيزى باعث مى‏شود كه ما كور و كر شويم». به عبارت ديگر علاقه افراطى به كسى يا چيزى باعث مى‏شود كه عيوب آن چيز را نبينيم و بدون بصيرت اقدام كنيم وطبيعى است كه هر چه قدرت شناخت انسان كمتر باشد ميدان انتخاب ضيق‏تر خواهد شد و ما با دست خودمان محدوده‏ى انتخاب خود را آن قدر تنگ كرده‏ايم كه حتى تبديل به يك نفر مى‏شود كه در اينجا بايد بگويم اين ديگر انتخاب نيست بلكه تسليم شدن در برابر خواست شهوت است.
    شما دل به فردى بسته‏ايد كه اصلاً معلوم نيست كه او به شما ذرّه‏اى توجه داشته باشد و اين علاقه‏هاست كه وقتى جنبه‏ى افراطى پيدا كرد بر همه‏ى ابعاد ديگر زندگى انسان سايه مى‏افكند و باعث افت تحصيلى عدم تمركز حواس، مشكلات اخلاقى و حتى باعث تصميم‏گيرى‏هاى صد در صد غيرمنطقى و نامعقول مى‏شود و زندگى و حيات انسان را تهديد مى‏كند براى نجات از اين گرداب مهلك كه برخى آثار مخرب آن را به خوبى مى‏بينيد رعايت راهكارهاى زير ضرورى است:
    1. هرگونه ارتباط را با فرد مذكور قطع كنيد (تلفنى، مكاتبه‏اى و ملاقات‏هاى رو در رو).
    2. از نگاه كردن به او يا حرف زدن با او جدّا قطع كنيد باز هم تذكر مى‏دهيم نگاه خود را كنترل كنيد اگر ما فقط به يك آيه قرآن، «قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم...»، (نور، آيه 30) كه زنان و مردان را از نگاه كردن به يكديگر نهى مى‏كند عمل مى‏كرديم هرگز اسير اين مشكلات نمى‏شديم.
    3. از فكر كردن به او و ازدواج تخيّلى با او اجتناب كنيد و هرگاه فكر او به ذهن شما خطور كرد بلا فاصله خود را به فكر ديگرى و كار ديگرى مشغول كنيد.
    4. سعى كنيد از قرار گرفتن در تنهايى اجتناب كنيد مگر در مواقع ضرورى.
    5. از بيكارى اجتناب كنيد و براى اوقات شبانه‏روزى و بخصوص براى واحدهاى درسى برنامه‏ريزى كنيد و همه‏ى اوقات خود را طبق برنامه پر كنيد.
    6. سعى كنيد حساسيت مثبت خود را نسبت به او از بين ببريد و به خود تلقين كنيد كسى كه مرا دوست ندارد و نمى‏خواهد با من زندگى كند پس چرا من او را دوست بدارم و خودم را فداى او كنم» يا «او نمى‏تواند همسر مناسبى براى من باشد زيرا مرا دوست ندارد» «من هم او را دوست ندارم» و هر وقت فكر او به ذهنتان خطور كرد اين جملات را تكرار كنيد.
    7. هرگاه فكر او به ذهنتان آمد، موضوع يا موضوعات مختلفى را در ذهن يا در دفترچه يادداشت خود داشته باشيد و به سراغ آن‏ها برويد و درباره‏ى آن‏ها فكر كنيد.
    8. هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به آن مشغول شده است به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است» و آهسته مشت خودتان را روى ميز يا زمين بزنيد. بدين ترتيب تغيير حالت به وجود آمده، فضاى ذهنى‏تان را تغيير خواهد داد.
    9. احتمالاً چند نكته يا ويژگى منفى هم در او يافته‏ايد يا مشاهده كرده‏ايد، بنابر اين هرگاه ذهنتان به سوى او معطوف شد بلافاصله به ويژگى‏هاى منفى او فكر كنيد و به خود بگوئيد او به خاطر اين اوصاف مناسب و شايسته‏ى من نيست.
    10. به خود چنين بگوئيد كه مطمئناً براى هر «به»اى، بهترى وجود دارد. اگر او خوب است مى‏توانم براى آينده‏ام شريك بهترى پيدا كنم.

     <      1   2   3   4   5    >>    >