• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : سخنان رهبر فرزانه در جمع مردم قم
  • نظرات : 6 خصوصي ، 64 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     

    سلام

    از نظر لطفي که به وبلاگ حقير داديد متشکر

    و شکرا لله که روحانيون با بصيرتي همچون شما اهميت حضور در فضاي سايبر را شناخته و به جد و جهد همتشان را مضاعف کرده اند انشا الله در پناه صاحبمان محفوظ و منصور باشيد

    سلام
    ممنون كه سر زديد،
    من هم اميدوارم تا زنده ايم خدا سايه رهبري رو از سرمون كوتاه نكنه،
    موقع سخنراني ايشون در جمع طلبه ها به اين فكر بودم كه اگه ايشون نباشه، چه كسي به اين درايت و هوشياري جايشون رو مي گيره؟ چه كسي مي تونه به اين شيوايي سخنراني كنه؟ چه كسي به اين درايت در مسائل سياسي و اجتماعي و اقتصادي مي رسد؟ حتي اين تن صداي منحصر به فرد رو در چه كسي مي تونيم بيابيم؟

    سلام حاج آقا

    از اين كه دفتر دلنوشته هاي مرا قابل دونستيد وبه مرا با نظر خوبتان شاد كرديد يك دنيا سپاسگذارم حاج اقا من به شما خيلي زحمت دادم وهميشه مديون شما هستم از راهنمايي هاي شما استفاده كردم والان خيلي بهترم خيلي دلم ميخواد دوست بزرگواري چون شما را هميشه داشته باشم من با معبودم هميشه خودموني حرف ميزنم بعضي ها ميگن با خدا نبايد اينجوري حرف زد ولي من دوست دارم با معبودم خودموني حرف بزنم نظر شما چيه

    اميدوارم هميشه مرا به ياد داشته باشيد

    يا حق

    پاسخ

    سلام عليكم ...ممنون از اين كه به كلبه كوچك ما سري زديد ..شما نوشته ايد كه:من با معبودم هميشه خودموني حرف ميزنم بعضي ها ميگن با خدا نبايد اينجوري حرف زد ولي من دوست دارم با معبودم خودموني حرف بزنم نظر شما چيه
    نظر من:من كه از خودم چيزي ندارم كه بخوام خدمت شما بنويسم و هر چه كه هست از دين و مطالب اسلامي است ما به دو طريق مي توانيم با خداوند صحبت كنيم يكي خاص و يكي عام .خاص يعني روشي كه به ما نشان داده شده است مانند نماز كه از اول تا اخر داري احكامي است كه حتما بايد مراعات شود و اين بهترين نمونه گفتگوي با خداست و ديگري عام كه انسان هر طوري مي تواند با خداي خود وراد گفتگو شود و البته در اين موراد هم بهتر است كه انسان از راه دعاهاي وارد شده اقدام كند چون اهل بيت ما مي دانند كه خداوند دوست دارد چگونه با او ارتباط برقرار شود مانند كتاب شريف صحيفه سجاديه و يا مفاتيح الجنان كه اگر انسان به معاني دعا توجه دشته باشد مي بيند كه همان حرف دل انسان است كه در اين قالب گفته شده و زودتر به اجابت مي رسد اما انچه در دعا و گفتگو مهم مي باشد حضور قلب مي باشد ...
    خدا توفيق روزافزون بهشون بده .ممنون

    معروف است که روزي رسول خدا (ص) در منبر فرمود هر کس اخر ايات سوره زمر را بخواند و بگريد بي شک خدا بيامرزدش و سپس خواند و همه گريستند جز يک جوان که بار دوم پيامبر خواند و او هم گريست . در اخر ان ايات که واقعا دلسوز است به پايان کار و روز حسرت ها اشاره ميکند . اي اهل ايمان حتما بخوانيد و تامل کنيد اميد است متذکر شويد .

    [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

    [لبخند] دوست عزيزم مطلب جديد طبق وعده اپ شده است اگر شما را وقتي بود خوشحال ميشوم به درگاه حقير سري بزنيد . موفق و مويد باشيد عزيز دل [لبخند]

    سااااااااااام عليکممممممممم داداش

    خدا خيره اموات و خودتو و دوستان وفاميلت بده!!!!!!!!!

    خارج از شوخي من خيلي دنبال اين جواب و البته جواب درست ميگشتم.هرچي از معلمام پرسيدم ميپيچوندن و ميگفتن:تا حالا نرفتيم جهنم و با خدا صحبت نکرديم و........

    هربار هم که از 1آخوند ميپرسيدم ميگفت:خواهر شما به دليل ايمان ضعيفتون و بدحجابيتون اين سوالات مياد سراغتون.1کم به خدا بيانديشين تا همه چي حل بشه..اما يکي نبود بگه اگه من نماز نميخونم و به فکر خدا نيستم چرا اين سوالات ميادسراغم...من نماز ميخونم بفکرخدا هم هستم اما خدا خودش ميگه تا درباره چيزي اطلاعات کامل بدست نياورديد نپذيرينش...

    بهرحال مرسي...من کپيش کردم حتما به معلمام نشون ميدم..

    و من التوفيق

    ممنونم.
    سلام
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت آخر پاسخ:
    فـرض كـنـيد استادى از تنبلى و سهل انگارى شاگردى كه وقت گرانبهاى خود را صرف كارهاى بيهوده و احيانا مضر مى نمايد , اطلاع دارد و مى بيند كه دلسوزيها ويادآوريهاى وى در روح و روان او اثـرى نگذارده و همچنان سرگرم اتلاف وقت در مراكزفساد است ; در اين موقع استاد آگاه از وضـع شـاگـرد , چند هفته پيش از آغاز امتحان بخوبى مى تواند آينده شاگرد خود را پيش بينى كـرده و بطور قاطع نظر صائب و صد درصد مطابق واقع بدهد ,

    اكنون بايد ديد عامل شكست وى در امـتـحان چه بوده است ؟آيا اطلاع معلم از وضع وى سبب عدم موفقيت وى گرديده ؟بطورى كـه اگـر معلم با همين وضع بعكس پيش بينى مى كرد , آيا امكان داشت نتيجه غير اين شود و در امـتـحـان پـيروز گردد , يا اين كه شكست وى در امتحان معلول سهل انگارى و تنبلى وى در ايام تـحـصـيـلى بوده كه در طول سال اساسا لاى كتاب را بازنكرده و جز هوسرانى , گرد هيچ كارى نـگـشـتـه است ؟هيچ انسانى نمى تواند پيش بينى و علم استاد دلسوز را موجب شكست وى بداند بلكه بايد تقصير را متوجه خود شاگرد نموده و سهل انگارى او را سبب عدم موفقيتش دانست . در ايـن مـورد اسـتـاد با ذكاوت و دلسوز كه با هوشيارى از سرنوشت شاگرد آگاه گرديده ,
    چه تقصيرى مى تواند داشته باشد ؟آيا حقيقت جز اين است كه محصل سهل انگار با كمال آزادى طراح سـرنـوشـت خـود بـوده است و با اختيار و اراده خويش مقدمات بدبختى و رفوزه شدن خود را فـراهـم سـاخته است ؟گو اين كه معلم نيز از نتيجه كار او آگاه بوده و حتى تذكرات لازم را هم داده است . آرى ميان علم خدا با سرنوشت بندگان و آگاهى استاد از نتيجه امتحان شاگرد ,تفاوتهايى هست و عـلم نامتناهى خدا قابل مقايسه با علم محدود معلم نيست , ولى اين تفاوتها تاثيرى در اين پاسخ ندارد و هيچ يك از اطلاعات پيشين , علت كار مانبوده و موجب سلب اختيار و آزادى از ما نيست . خـلاصـه سـخـن اين كه : خداوند بشر را با يك سلسله مواهب طبيعى آفريده و به او عقل و خرد و اراده و اخـتيار و حريت و آزادى داده و راه سعادت و بدبختى را به او نشان داده است و هر فردى را در انتخاب سرنوشت خود آزاد گذارده است . اين ماهستيم كه از روى اراده و اختيار سرنوشت خود را تعيين كرده و جز ما كسى طراح وسازنده سرنوشت ما نيست و علم و اطلاع او از آينده ما , كوچكترين لطمه اى به اختيار و آزادى ما نمى زند و آنـچـه را كـه در شعر منسوب به خيام دليل تصور شده و علم ازلى خداوند عذر براى گناه و آلودگى معرفى گرديده آنجا كه مى گويد :من مى خورم و هر كه چون من اهل بود مى خوردن مـن بـه نـزد او سـهـل بـودمـى خـوردن من حق ز ازل مى دانست گر مى نخورم علم خدا جهل بـود سـفـسـطـه اى بيش نيست و علت رواج اين مكتب در غرب جز شكستن مرزها و كسب آزادى مطلق در گناه چيزى نيست و در واقع براى فريب دادن وجدان است . مـرحـوم خواجه نصيرالدين طوسى فيلسوف شرق در پاسخ رباعى فوق , رباعى زير را سروده است :آن كس كـه گنه به نزد او سهل بود اين نكته يقين بداند از اهل بود عـلم ازلـى عـلـت عصـيـان بـودن پيش عقلا ز غايت جهـل بـود (1)
    پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مكارم شيرازى - ناصر و جعفر سبحانى 1 - خوانندگان گرامى براى مزيد اطلاع از پاسخ به اين گونه رباعيات منسوب به خيام به كتاب خيام پندارى مراجعه فرمايند .
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت سوم پاسخ:
    2 - علم خداوند همان طور كه بيان شده واقع نماست و سر مويى از واقع تخلف نمى كند , ولى بايد تـوجه كرد كه علم خداوند به چيزى با آن قيد و صفتى كه در خارج دارد و با خصوصيتى كه تحقق پذيرفته است تعلق مى گيرد . تـوضيح اين كه : بشر در طول زندگى مبدا دو نوع كار است
    ; يك دسته از كارها را ازروى اراده و اختيار انجام مى دهد و بارزترين مميز اين قسمت از كارها اين است كه كار اختيارى اوست . دسـته ديگر از كارهاى او افعال غير ارادى و به اصطلاح اضطرارى اومى باشد , مانند گردش خون در رگها و ضربان قلب و فعاليت دستگاه گوارش و ... ومميز روشن اين دسته از كارها اين است كه فعل غير اختيارى اوست . روى اصل مسلمى كه گفته شد
    - علم خدا واقع نماست و سر سوزنى از واقع تخلف نمى كند- هر يك از افعال ما به آن رنگ و خصوصيتى كه در خارج دارند براى خداوند از ازل معلوم بوده است , يـعنى خداوند از نخست مى دانست كه فعل معينى در لحظه خاصى با كمال اختيار و آزادى از ما سر مى زند و همچنين قسمت دوم از افعال ما ,خداوند از ازل مى دانست كه فعل خاصى در يك ساعت معين از روى اضطرار از ماصادر مى گردد . با در نظر گرفتن اين دو مطلب كه اساس پاسخ را تشكيل مى دهند ,
    به توضيح پاسخ ‌توجه فرماييد :مـطـلب اول ثابت نمود كه قسمتى از افعال ما فعل ارادى و اختيارى ماست و در انجام و ترك آنها كمال آزادى را داريم . هـمچنين مطلب دوم اثبات كرد , همان طور كه خداوند از اصل كار ما آگاه است ,همچنين از خـصـوصـيـت و رنـگ و صفت آن كه اختيارى و يا اضطرارى بودن است , آگاه ومطلع است و به عبارت ديگر : فعل ما با آن مشخصات و مميزاتى كه در خارج داردبراى او معلوم مى باشد .
    روى اين دو اصل درباره افعال اختيارى خود چنين نتيجه مى گيريم كه خداوند از ازل مى دانست كه فلانى جانى در ساعت معينى از فلان روز , با كمال آزادى و اختيار باضربه چاقو كسى را از پاى درمى آورد . يـك چـنين علم پيشين ( علم ازلى خدا ) هرگز موجب جبر و سلب آزادى از انسان نمى شود و شـخـص جـنـايتكار حق ندارد علم ازلى خدا را بهانه قرار داده و خود را درانجام جنايت مجبور و مـضـطـر قـلمداد نمايد , زيرا درست است كه خداوند از ازل مى دانست كه جانى دست به جنايت مى زند , ولى او نه تنها از اصل عمل آگاه بود بلكه از اين هم آگاه بود كه آن شخص , اين جنايت را از روى اختيار و با كمال آزادى انجام مى دهد .
    چـنـيـن علمى نه تنها موجب جبر در انسان نيست , بلكه مويد و روشنگر آزاد بودن اوست ; زيرا از آنـجـا كـه علم خدا از هيچ جهت تخلف پذير نيست و از هر نظر واقع نماست , ناچار بايد آن شخص عـمـل خـود را از روى اخـتيار و آزادى انجام دهد و اگرفرض كنيم كه او در انجام آن كار مجبور گـردد و در انـجام آن اختيار و آزادى نداشته باشد , در اين صورت علم خدا بر طبق واقع نبوده , بلكه جهل خواهد شد . بـه عـبـارت ديـگر : اگر ما كار خود را - اعم از نيك و بد - به آزادى انجام دهيم ,علم خدا مطابق واقـع خـواهـد بـود و اگـر در كار خود مجبور باشيم , در اين صورت علم او بر خلاف واقع خواهد گشت . بـيـان سـاده تـر : شايد اين بيان فلسفى براى بعضى سنگين باشد , در اين صورت در رفع اشكال از مـثـال زير كمك مى گيريم :
    كسانى كه علم ازلى خدا را دستاويز جنايت بزهكاران قرار داده و آنـان را در انـواع تعديها و ظلمها و ارتكاب زشتيها و بديهامعذور مى شمارند , آيا حاضرند در مثال زير نيز چنين داورى بنمايند ؟بسيارى از استادان و دبيران بخوبى مى توانند آينده شاگردان خود را پـيـش بـيـنـى كـنـنـد ; معلمى كه از اندازه كار و كوشش و آمادگى شاگردان براى امتحان آگـاهى كامل دارد , مى تواند قبول و يا رفوزه شدن بسيارى از آنها را پيش بينى كرده و نظر قاطع دهد .

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:

    اما پرسش ديگر آن است که آيا بيان اين عذاب ها و نعمت ها اختيار بشري را سلب نمي کند و او را وادار به انتخاب يک مسير مشخص نمي نمايد؟ در پاسخ بايد گفت که بيان عذاب ها و نعمت ها داراي دو حيثيت و دو وجه است و به عبارتي خود داراي دو بار معنايي است.
    نخست: حيثيت اطلاع رساني و خبر دهي از راه هاي پيش رو که اين امر نه تنها باعث سلب اختيار وي نمي شود بلکه نشانگر احترام به عنصر اختيار و انتخاب انسان است زيرا اختيار و انتخاب در صورتي معنا مي يابد که انسان بر سر دو راهي سرنوشت قرار گيرد و با شناخت کافي از هر دو راه و نتايج و فوايد و مضرات آن دو، يکي را برگزيند از اين رو خداي متعال سرانجام انتخاب هر يک از هر دو راه زندگي بشري را بيان کرده تا وي بتواند با آگاهي کامل يکي از اين دو راه را برگزيند.
    دوم؛ حيثيت تشويق و برحذر داشتن تهديد است که باز اين امر نيز باعث سلب اختيار بشري
    نمي شود و اتفاقا اين امر شايسته و بايسته است همانگونه که از يک دوست خوب و ناصح دلسوز شايسته و بايسته است که مسير صحيح را معرفي کرده و ما را نسبت به آن تشويق کند و از قرار گرفتن در مسير ناشايست بر حذر دارد همين امر در مورد خداوند منان که از هر دوستداري نسبت به ما مهربانتر و نزديک تر است به گونه اي پر رنگ تر معنا مي يابد و در عين حال نيز اين امر موجب سلب اختيار بشري نمي گردد، از اين روست که مي بينيم در جهان امروزي بسياري از مردم در عين اطلاع از مسير ناهموار و عاقبت هولناک گناه باز لذات زودگذر آن را بر نعمت هاي جاودان الهي ترجيح داده و اين مسير ناصواب رابرمي گزينند پس روشن است که بيان عذاب و نعمت ها در عين حال که مشوق بشر در انتخاب راه صحيح مي باشد باعث سلب اختيار وي در تعيين سرنوشت نمي باشد.
    اما در مورد علم خداوند به اعمال ما و اين كه برخي خيال مي كنند كه طبق علم خداوند پيش بروند و از خود اختياري نداند
    آنچه در پرسش پيرامون علم خداوند گفته شد كاملا صحيح و منطقى است , يعنى خداونداز ازل از هـمـه چـيز آگاه بوده است ولى نتيجه اى كه از آن گرفته شده ( پس بشر درانجام هر نوع كار خود مجبور است ) صددرصد باطل و بى پايه مى باشد . در ايـنجا براى روشن شدن اين حقيقت بيان دو نكته لازم است:
    1 - آزادى بشر در اراده و انتخاب هر نوع كارى كه مى خواهد انجام دهد , مورداحترام و اتفاق همه خردمندان جهان است حتى آنان كه سنگ مجبور بودن بشر را به سينه مى زنند و بشر را فاعل جبرى مختار نما مى دانند عملا به اين اصل احترام گذارده , خود و ديگران را در قسمتى از كارها فاعل آزاد و صاحب اختيار مى دانند -و لذا - هر موقع از كسى مثلا سخنان توهين آميز بشنوند و يا فرزند خود را درانجام وظايف سست و تنبل مشاهده بنمايند , فورا ناراحت شده و موضوع مجبور بودن توهين كننده يا فرزند را به دست فراموشى سپرده , شروع به داد و فرياد مى كنند ومتخلف را به كيفر كردار خود مى رسانند . بـنـابـر ايـن بـايـد بـپذيريم كه آن فرد جانى كه مثلا با ضربه چاقو انسانى را از پاى درمى آورد و يا مـيـگسارى كه جامها را يكى پس از ديگرى سر مى كشد , با آزادى واختيار , بدون جبر و فشارى از درون خـود يـا خـارج , دست به اين كارها مى زند و هيچ با وجدانى نمى تواند بگويد كه آدمكشى و مـيـگـسارى , براى اين افراد مانند نفس كشيدن و هضم غذا يك امر غير اختيارى و اجتناب ناپذير اسـت و چـنان كه گفته شد , همان افرادى كه روى يك سلسله خيالبافى , اصل آزادى اراده را منكر شده اند ,هنگامى كه خود مورد تعدى و ستم قرار مى گيرند صددرصد تغيير عقيده و روش داده واز مقامات درخواست مى كنند كه ظالم و متعدى را به كيفر اعمال خود برسانند .


    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال:خدا ميگه من دوس ندارم بنده هام گناه کنن.ما ميگيم خدا داناي متلقه.خب،قبل ازگناه آدم و حوا خدا قصد بوجود آوردن جهنم رو داشته؟اگه داشته پس خدا خودش ميخواسته از اول آدما گناه کنن و ميدونسته اگه نه که دانايي خدا ميره زير سوال.حالا جواب چيه؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    دوست گرامي از اين كه سوال خود را با وبلاك راه فضيلت در ميان گذاشتيد بسيار متشكرم ...
    جواب اولين قسمت سوال شما اين است كه خداوند دوست ندارد كه بندگانش گناه كار باشند چون گناه مانند زخم شدن روح است ايا يك مادر دوست دارد كه فرزندش دستش زخم شدود حال خداوند كه از يك مادر بسيار مهربان تر است چگونه دوست دارد كه بنده اش روح زخمي داشته باشد؟؟اصلا حكمت فرستادن اين همه پيامبر اين بوده است كه بندگان را از گناه باز داد اما اين قسمت از سوال شما كه ادم و حوا به اختيار خود از ان شجره ممنوعه خوردند و ...اما در مورد بهشت و جهمنم كه چه حكمتي دارد بايد عرض كنم كه :
    اولا؛ بايد توجه داشت که اختيار تنها گزينه هماهنگ و همخوان با پاداش و بهشت و دوزخ است و ثانيا اين دسته امور به عنوان مشوق و ضمانت اجرايي تکاليف الهي به شمار مي روند و در عين حال به گونه او نيستند که اختيار بشري را سلب نمايند.
    پاسخ تفصيلي: براي روشن شدن زواياي مختلف بحث در گام نخست بايد رابطه وثيق ثواب و عقاب با اختيار بشري بررسي گردد و در قدم بعد به فلسفه وجودي ثواب و عقاب پرداخته شود.
    الف) رابطه وثيق ميان جزا و اختيار بشري:
    بايد توجه داشت که ثواب و عقاب تنها با گزينه اختيار بشري هماهنگ و همنواست و در صورت عدم اختيار بشر نسبت به افعال و سرنوشت خويش، اين مقوله امري بي معنا و خلاف عدالت الهي تلقي خواهد شد زيرا پرواضح است که شخص مجبور و غير مختار همچون دستگاه بي روح و
    بي اختياري است که به صورت اتوماتيک يکسري فرامين و برنامه ها را اجرا مي کند که خود هيچ نقشي نسبت به تصميم گيري آنها نداشته است و از اين رو بازخواست از اين دستگاه و تشويق و تنبيه آن امري بي معنا و مضحک خواهد بود چرا که افعالش در سايه تصميم گيري وي حاصل نشده تا وي در جايگاه پاسخگويي به آنها قرار گيرد.
    پس مقوله جزا تنها با اختيار بشري سازگار و معقول است و حتي خود بهترين دليل بر اختيار بشري است از اين روست که حضرت امام علي(ع) براي رد سخن شخصي که گمان مي کرد قضا و قدر الهي، انسان را از دايره اختيار خراج مي سازد به مقوله ثواب و عقاب اشاره مي کند و
    مي فرمايد: «لوکان کذلک لبطل الثواب والعقاب والامر والنهي...؛ اگر قضا و قدر باعث سلب اختيار بشر گردد مقوله ثواب و عقاب و امر و نهي الهي بي معنا مي شد...» (توحيد، صدوق، باب قضا و قدر، ح 28، ص 280، دارالمعرفه).
    ب) فلسفه وجودي ثواب و عقاب فلسفه بيان آن دو و منافات نداشتن آن با اختيار:
    اينک اين پرسش پيش روي ماست که فلسفه وجودي جزا و ثواب و عقاب چيست و در گام بعد اين که چه نيازي به بيان آنهاست و آيا بيان اين راه ها با اختياري بشري منافات نداشته و باعث سلب اختيار او و قرار گرفتن در مسيري خاص نمي شود؟
    اما فلسفه وجودي دوزخ و بهشت و ثواب و عقاب در پرتو عدالت الهي معنا پيدا مي کند زيرا در اين جهان انسانها در انتخاب و انجام کارهاي خوب و بد آزادند از يک سو کساني يافت مي شوند که تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان مي کنند و در سويي ديگر تبهکاراني هستند که براي رسيدن به هوس هاي شيطاني خود بدترين ستم ها را بر ديگران و خود روا مي دارند اما
    مي بينيم که در اين جهان و نيکوکاران و تبهکاران به پاداش و کيفري که در خور اعمالشان باشد نمي رسند و چه بسا تبهکاراني که از نعمت هاي بيشتري برخوردارند و اساسا زندگي دنيا ظرفيت پاداش و کيفر بسياري از کارها را ندارد مثلا شخصي که هزاران نفر را بي گناه به قتل رسانده است نمي توان او را جز يکبار قصاص کرد و قطعا ساير جناياتش بي کيفر مي ماند در صورتي که مقتضاي عدل الهي اين است که هر کس کوچکترين کار خوب يا بدي انجام دهد به نتيجه آن برسد پس بايد سراي درگيري براي تحقق عيني عدالت الهي باشد(مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، ج 3، ص 39، سازمان تبليغات اسلامي، ج 1، 1370).


    سلام عزيزم

    اميدوارم سالم باشي.اومدم دوباره بهت سربزنم

    [ تمام راه ها را بر خود بسته ديده اي؟ ]

    موفق و سربلند باشي ؛ منتظرت هستم سر بزن.

    [گل]
    [گل][گل]
    [گل][گل][گل]
    [گل][گل][گل][گل]
    [گل][گل][گل][گل][گل]
    ... ... ...


    + مرتضي خليلي 

    سلام از ماست

    بخوان دعاي فرج را اثر دارد[گل]

    دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد[گل]

    خداي را شب يلداي غم سحر دارد[گل]

    بخوان دعاي فرج را که دست مهر خدا[گل]

    حجاب غيبت از آن روي ماه بردارد[گل]

    اللهم عجل لوليک الفرج[گل]

     <      1   2   3   4   5      >