سوال:
خدا ميگه من دوس ندارم بنده هام گناه کنن.ما ميگيم خدا داناي متلقه.خب،قبل ازگناه آدم و حوا خدا قصد بوجود آوردن جهنم رو داشته؟اگه داشته پس خدا خودش ميخواسته از اول آدما گناه کنن و ميدونسته اگه نه که دانايي خدا ميره زير سوال.حالا جواب چيه؟نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:قسمت اول پاسخ:دوست گرامي از اين كه سوال خود را با وبلاك راه فضيلت در ميان گذاشتيد بسيار متشكرم ...
جواب اولين قسمت سوال شما اين است كه خداوند دوست ندارد كه بندگانش گناه كار باشند چون گناه مانند زخم شدن روح است ايا يك مادر دوست دارد كه فرزندش دستش زخم شدود حال خداوند كه از يك مادر بسيار مهربان تر است چگونه دوست دارد كه بنده اش روح زخمي داشته باشد؟؟اصلا حكمت فرستادن اين همه پيامبر اين بوده است كه بندگان را از گناه باز داد اما اين قسمت از سوال شما كه ادم و حوا به اختيار خود از ان شجره ممنوعه خوردند و ...اما در مورد بهشت و جهمنم كه چه حكمتي دارد بايد عرض كنم كه :
اولا؛ بايد توجه داشت که اختيار تنها گزينه هماهنگ و همخوان با پاداش و
بهشت و دوزخ است و ثانيا اين دسته امور به عنوان مشوق و ضمانت اجرايي
تکاليف الهي به شمار مي روند و در عين حال به گونه او نيستند که اختيار
بشري را سلب نمايند.
پاسخ تفصيلي: براي روشن شدن زواياي مختلف
بحث در گام نخست بايد رابطه وثيق ثواب و عقاب با اختيار بشري بررسي گردد و
در قدم بعد به فلسفه وجودي ثواب و عقاب پرداخته شود.
الف) رابطه وثيق ميان جزا و اختيار بشري:
بايد
توجه داشت که ثواب و عقاب تنها با گزينه اختيار بشري هماهنگ و همنواست و
در صورت عدم اختيار بشر نسبت به افعال و سرنوشت خويش، اين مقوله امري بي
معنا و خلاف عدالت الهي تلقي خواهد شد زيرا پرواضح است که شخص مجبور و غير
مختار همچون دستگاه بي روح و
بي اختياري است که به صورت
اتوماتيک يکسري فرامين و برنامه ها را اجرا مي کند که خود هيچ نقشي نسبت
به تصميم گيري آنها نداشته است و از اين رو بازخواست از اين دستگاه و
تشويق و تنبيه آن امري بي معنا و مضحک خواهد بود چرا که افعالش در سايه
تصميم گيري وي حاصل نشده تا وي در جايگاه پاسخگويي به آنها قرار گيرد.
پس
مقوله جزا تنها با اختيار بشري سازگار و معقول است و حتي خود بهترين دليل
بر اختيار بشري است از اين روست که حضرت امام علي(ع) براي رد سخن شخصي که
گمان مي کرد قضا و قدر الهي، انسان را از دايره اختيار خراج مي سازد به
مقوله ثواب و عقاب اشاره مي کند و
مي فرمايد: «لوکان کذلک لبطل
الثواب والعقاب والامر والنهي...؛ اگر قضا و قدر باعث سلب اختيار بشر گردد
مقوله ثواب و عقاب و امر و نهي الهي بي معنا مي شد...»
(توحيد، صدوق، باب قضا و قدر، ح 28، ص 280، دارالمعرفه). ب) فلسفه وجودي ثواب و عقاب فلسفه بيان آن دو و منافات نداشتن آن با اختيار:
اينک
اين پرسش پيش روي ماست که فلسفه وجودي جزا و ثواب و عقاب چيست و در گام
بعد اين که چه نيازي به بيان آنهاست و آيا بيان اين راه ها با اختياري
بشري منافات نداشته و باعث سلب اختيار او و قرار گرفتن در مسيري خاص نمي
شود؟
اما فلسفه وجودي دوزخ و بهشت و ثواب و عقاب در پرتو عدالت
الهي معنا پيدا مي کند زيرا در اين جهان انسانها در انتخاب و انجام کارهاي
خوب و بد آزادند از يک سو کساني يافت مي شوند که تمام عمر خود را صرف
عبادت خدا و خدمت به بندگان مي کنند و در سويي ديگر تبهکاراني هستند که
براي رسيدن به هوس هاي شيطاني خود بدترين ستم ها را بر ديگران و خود روا
مي دارند اما
مي بينيم که در اين جهان و نيکوکاران و تبهکاران
به پاداش و کيفري که در خور اعمالشان باشد نمي رسند و چه بسا تبهکاراني که
از نعمت هاي بيشتري برخوردارند و اساسا زندگي دنيا ظرفيت پاداش و کيفر
بسياري از کارها را ندارد مثلا شخصي که هزاران نفر را بي گناه به قتل
رسانده است نمي توان او را جز يکبار قصاص کرد و قطعا ساير جناياتش بي کيفر
مي ماند در صورتي که مقتضاي عدل الهي اين است که هر کس کوچکترين کار خوب
يا بدي انجام دهد به نتيجه آن برسد پس بايد سراي درگيري براي تحقق عيني
عدالت الهي باشد
(مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، ج 3، ص 39، سازمان تبليغات اسلامي، ج 1، 1370).