بسيجي ام شغل شريف بنده
يک کار پر سود و خداپسنده
فروش آدمها به نرخ کاهو
بدون ناخن و به شرط چاقو
زنده قاپان يا حتي شقه شقه
ترازومون خدايي خقه حقه
شکر خدا همه از من راضي اند
مشتري هام افسرند و قاضي اند
يه عده شون اهل کتاب و روضه
قصابي دارن همه شون تو حوزه
يه عده هم آدم عالي مقام
عمده خر گوشت جوانان خام
خلاصه که کاسبيمون براهه
زر ميزنه هر کي ميگه گناهه
کاسبم و يک لقمه نون نيازم
بول ميگيرم تا بخونم نمازم
صبح تا غروب هميشه گرم کارم
کاري بجز معنويت ندارم
شنبه و يکشنبه ها ياي منبر
در ميارم بلند صداي ار ار
دوشنبه شبها توي جمکرانم
نوحه خونه عده اي از خرانم
سه شنبه ها برا يه عده اس خل
حفظي ميخونم دعاي توسل
چهار شنبه ها سيدم و ديوونه
حالم خرابه ميمونم تو خونه
ينج شنبه ها مامور ايست بازرسي
باج ميگيرم از گلوي هر کسي
جمعه ها تو صف نماز جمعه
محافظ چند تا گرد و قلمبه
ضمن تمام کار ها خايمالي
دمر خوابيدن رو گلهاي قالي
بسيجي ام شغل شريف بنده
فقط گوزيدن براي خنده