• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : ايمان
  • نظرات : 12 خصوصي ، 80 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    1. يكي از دو روايت متعارض , جعلي باشد. فقيه , در جست و جوي روايات صحيح , ملاك هايي را رعايت مي كند كه در علم رجال به آن پرداخته مي شود. سند بعضي از روايات موجود در منابع روايي , صحيح نيستند و به عنوان روايات ضعيف , كنار گذاشته مي شوند; ليكن غير فقيه به بررسي هاي سندي نمي پردازد و با همسان انگاري همه روايات , آن ها را متعارض مي پندارد.
    2. در بين رواياتي كه واجد شرايط اعتبار سندند تعارض پيش مي آيد. در اين صورت احتمال دارد يكي از دو روايت در واقع جعلي بوده است , ولي نشانه هاي جعلي بودن آن از بين رفته است . در چنين مواقعي فقيه با قراين ديگري , صحيح را از سقيم باز مي شناسد.
    3. يكي از دو روايت متعارض , بر اثر ‹‹تقيه›› صادر شده باشد. جو اختناق خفقان حاكم در زمان امامان معصوم (ع ), گاه آنان را مجبور مي ساخت كه سخني را مطابق يكي از مذاهب اهل سنت بگويند. اين حالت كه به آن ‹‹تقيه›› گفته مي شود, يا براي حفظ جان مخاطب بوده است و يا براي خطري كه خود امام را تهديد مي كرده است . قطعا" وقتي اين روايت , در كنار روايتي كه بدون حالت تقيه صادر شده است , قرار گيرد, با آن متعارض مي شود. بازشناسي موارد از وظايف فقيه است .
    4. اشتباه در استنساخ روايت. گاه روايتي داراي سند صحيحي است و از روي تقيه نيز صادر نشده است؛ اما در ثبت آن اشتباهي رخ داده است كه معناي روايت را عوض مي كند و آن را با روايت ديگري متعارض مي كند. در اين موارد نيز قواعدي وجود دارد كه بر اساس آن ها فقيه بايد با ظرافت و دقت ويژه اي مشكل را حل كند.
    5. مفقود شدن بخشي از روايت . گاه بخشي از روايت , كه مي تواند مفسر بخش ديگر آن باشد, به عللي در گذر تاريخ به دست ما نرسيده است و اين باعث مي شود كه معناي ناقص و ناصحيحي از بخش باقي مانده به دست آيد و با روايات ديگر متعارض شود. از جمله عواملي كه در مفقود شدن بخشي از قرائن روايات دخيل است مي توان به امور زير اشاره كرد:
    الف . اعتماد راوي بر قراين حالي و فضاي فكري زمان خود و ذكر نكردن آن ها در روايت و از بين رفتن آن قراين در زمان ما.
    ب . فراموشي يا خطاي راوي در نقل قراين .
    ج . از بين رفتن بخشي از روايات بر اثر آتش سوزي , مخفي نمودن به خاطر ترس از حكام جور و سپس اندراس آن كه قرينه روايات ديگر بودند.
    مطلب سوم - علاج روايات متعارض : از آن جا كه در زمان حيات معصومين (ع ) بسياري از اين عوامل باعث پيدايش روايات متعارض شده است , خود آنان راه علاج روايات متعارض را آموزش داده اند. راهي كه مي تواند فقيه را در شناخت رأي صحيح امام معصوم (ع ) ياري كند. بنابراين , وجود روايات متعارض , نشانه تعارض در دين يا عدم عصمت ائمه اطهار(ع ) نيست . روايات متعارض گرچه فهم احكام ديني را براي فقيه دشوار مي كند, خود دين راه علاج آن را آموزش داده است و با رعايت قواعد آن , اين مشكل برطرف مي شود, يا به حداقل مي رسد. براي شناخت كامل ديدگاه دين در يك مسئله , نمي توان تنها به يك روايت بسنده كرد, بلكه بايد همه آيات و روايات و دلايل عقلي مربوط به آن مسئله را به دقت بررسي كرد.
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال:در مورد كتب حديث مانند بحارالانوار يا اصول كافي احاديث بسيار ضعيفي در اين كتب به چشم مي خورد كه نه با ظاهر آيات و نه با عقل نمي خواند آيا نبايد اين كتب را از وجود اين احاديث ضعيف و احياناً جعلي پيراست؟ و اصولاً آيا كتاب .... مي شود كه حديث مجعول يا ضعيف در آن راه يافته باشد؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    دوست خوبم ممنون كه سوال خود را با اين وبلاك در ميان گذاشتيد
    علامه مجلسي (ره ) و كساني كه همانند ايشان بوده و هستند, داراي دو گونه كار در زمينه احاديث اند: 1- گردآوري و طبقه بندي , 2- نقد و بررسي .
    كسي كه اندك اطلاعي در مورد آثار علامه مجلسي (ره ) داشته باشد به آساني در مي يابد كه روش آن مرحوم در بحارالانوار گردآوري و طبقه بندي بوده است . كاري كه هر محققي در آغاز كار تحقيق بايد به آن بپردازد. كار علامه مجلسي در زمان خود كار بسيار لازم و ضروري بوده است ; چرا كه شيعه قرن ها در تحت فشار دستگاه هاي حكومتي بوده و از همين رو بسياري از احاديث و آثار آن نابود شده بود و يا در خطر نابودي قرار داشت . بقاي كتاب و حديث نيز در آن زمان به نوشتن و انتشار دستي وابسته بوده است . از اين رو اگر كتابي نوشته نمي شد واز روي آن نسخه هاي متعدد منتشر نمي گرديد, از بين مي رفت ; چنان كه آثار فراواني از بزرگان عالم اسلام به همين دليل و به دليل حوادث و پيشامدها, از بين رفته است . علامه مجلسي (ره) در روزگار كوتاهي كه فرصتي براي شيعه پديد آمده بود (نسبت به تاريخ اسلام ) همت نهاد و كتاب هاي رو به نابودي شيعه را از اقصي نقاط عالم اسلام گردآوري و به طبقه بندي احاديث و تبويب آنها همت گماشت , حاصل اين كار مجموعه گران قدر ‹‹بحارالانوار›› و نيز ‹‹عوالم بحراني ›› است .
    شأن محقق در مرحله تتبع تنها گردآوري است ; اما علامه مجلسي (ره) چهره ديگري دارد كه آن چهره نقد و بررسي است . كتاب شريف ‹‹مرآه العقول ›› -كه شرح و نقد علمي ودقيق كتاب گران قدر كافي است - اين جايگاه علامه را به روشني آشكار مي سازد. متأسفانه برخي كه از وادي تحقيق دورند, تنها يك چهره كار را ديده اند; گرچه آن نيز در جاي خود كاري لازم و ضروري بوده است (گردآوري ) و اگر بنا باشد محدث رواياتي را كه فقط به نظر او صحيح مي رسد گردآوري كند, اين كار عوارض بسيار نامطلوبي را در پي خواهد داشت : اولا", بسياري از احاديث به دليل عدم نقل (به ويژه در گذشته ها) متروك و محجور مي ماند و كم كم از بين مي رفت . ثانيا", نظر محدث نوعا" نظري است اجتهادي كه بر طبق مباني خود آن را برمي گزيند. چه بسيار مواردي كه محدثي حديثي را صحيح مي داند ولي محدث ديگر بر طبق ادله آن را رد مي كند و برعكس . بنابراين حذف روايات , بستن راه تحقيق به روي ديگران است . چه بسا امروز حديثي فهميده نشود; ولي فردا همان حديث راه گشاي آيندگان باشد و... و يا با نقطه نظرهاي اجتهادي تازه , راه براي اثبات صحت سند آن فراهم گردد.
    مطلب اول- توضيحي درباره روايات متعارض : بسياري از رواياتي كه به ظاهر متعارض مي نمايند, در واقع متعارض نيستند; بلكه مكمل و قرينه همديگرند. توهم تعارض در اين گونه روايات , از نگاه ابتدايي و بدون تأمل ناشي مي شود, در حالي كه با تأمل , مي توان اين روايات به ظاهر متعارض را جمع كرد. گاه روايتي حكمي عمومي را بيان مي كند و روايت ديگر, مواردي خاص را از شمول حكم خارج مي نمايد, يا روايتي حكمي را با اطلاق بيان مي كند و روايت ديگر قيدهاي آن حكم را مشخص مي نمايد; مثلا" روايتي مي گويد: ‹‹ربا حرام است›› و روايتي ديگر مي گويد: ‹‹رباي بين پدر و فرزند اشكال ندارد›› وقتي مردم در برابر اين دو سخن قرار مي گيرند مي فهمند كه مقصود واقعي متكلم اين است كه ربا براي غير پدر و فرزند حرام است . يا روايتي مي گويد: ‹‹همه مردم بر اموال خود مسلطند›› و روايتي ديگر مي گويد: ‹‹تصرفات مالي مريض در مرض موت , منوط به اذن وارث است ›› و روايتي ديگر مي گويد: ‹‹سفيه , حق تصرف در اموال خود را ندارد››. از اين سخنان فهميده مي شود كه مراد گوينده از سخن اول , همه انسان ها غير از سفها و غير از مريض نزديك به مرگ است . اين شيوه , در زبان قانونگذاري بشري و هم در زبان عرفي متداول است .
    مطلب دوم- عوامل پيدايش تعارض در روايات : مهم ترين عواملي كه باعث تعارض در روايات مي شود, به شرح زير مي باشد:

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت پنجم پاسخ:

    تا رسيدن به مقصود دست از مجاهده و كنترل خويش برنداريد و در اين راستا، اگر خداى ناكرده گاهى مغلوب شيطان شديد، نااميد نشويد ؛زيرا خداوند توبه پذير، بخشنده ، مهربان و بسيار سريع‏الرضا است.
    موارد ياد شده عبارتند از:
    1- هيچ گناهى كوچك نشماريد هرچند به نظر صغيره باشد،
    2- عزم و تصميم جدى و آهنين بر ترك معصيت و مراقبت جدى و دائمى نسبت به آن بسيار لازم است،
    3- از خداوند در اين راه كمك و استعانت بجوييد ؛ زيرا بدون كمك او، هيچ تصميمي نهايي نخواهد شد و هيج عملي به بار نخواهد نشست.
    4- سعى كنيد هيچ وقت تنها نباشيد و به هيچ وجه فكر گناهان جنسى را به ذهن خويش راه ندهيد، زيرا اين دو امر از مهمترين مقدمات ابتلاء به گناه و فوران شهوت مى‏باشد . اين كار در واقع دفع دشمن شيطان نفس از همان خاكريز اول است. قرآن مجيد در وصف پارسايان مى‏فرمايد: إِنَّ اَلَّذِينَ اِتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ اَلشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ پرهيزگاران چون گرفتار وسوسه شيطان شوند هماندم متذكر )ياد خدا( شده وبصيرت يابند«،( نور، آيه 33)،
    5- با مطالعه و تفكر پيرامون عواقب سوء و وخيم گناه و چهره كريه و زشت واقعى سيئات ، اطلاعات خود را در اين زمينه گسترش دهيد. در اين رابطه مطالعه كتابهايي پيرامون گناه ، آثار سوء آن و تجسم اعمال در قيامت بسيار نافع و لازم است،
    6- خود را همواره در محضر حق تعالى ببينيد و خداي متعال را به يقين در همه حال مراقب و بيناى به افعال خود بدانيد،
    7- براى ترك معاصى لازم است دربسيارى از موارد انسان از مكروهات و چه بسا از برخى مباحات نيز چشم پوشد تا او را به انجام زشتى ها نزديك نسازند،
    8- تامي توانيد از مكان‏ها و شرايطى كه آدمى را به گناه ترغيب مى‏نمايد، دوري گزينيد .
    9- اراده خويش را با برنامه ريزي و پايبندي به آن ، تقويت نماييد.
    10- از روش مرابطه با نفس ( مشارطه ، مراقبه ، محاسبه ، معاقبه ) كه به صورت مفصل در كتب اخلاق بيان شده است ، استفاده نماييد اين روش توسط تمامي اساتيد اخلاق توصيه مي شود.
    11- مطالعه پيرامون زندگى،معصومان، پارسايان و كتب اخلاقى بسيار مفيد است.
    12- در هنگام ارتباط با جنس مخالف از نگاه تيز خود داري نماييد، البته نگاه بدون ريبه به صورت و دو دست مانع ندارد و كنترل چشم نيز تابعى از روح تقوا است كه اگر در آدمى پديدار شد به تبع آن كنترل چشم نيز به دنبال آن خواهد آمد.
    13- با دوستان پاك و با تقوا رفاقت كنيدو از دوستانى كه حريم حدود الهى را مى‏شكنند به شدت پرهيز كنيد.
    14- درمجالس دعا و محافل موعظه و نماز جماعت شركت كنيد.
    15- پر خورى نكنيد و نيز از خوردن غذاهاى چرب و پرانرژى و تحريك كننده پرهيز كنيد.
    16- از مشاهده صحنه‏هاى مهيج و تحريك كننده بشدت دورى كنيد.
    17- ورزش را در برنامه منظم و روزانه خود قرار دهيد.
    18- از لباس‏هاى تنگ و چسبنده استفاده نكنيد.
    با برنامه منظم مطالعاتى سعى كنيد فرصت‏هاى خود را با تفكر و مطالعه مناسب پر نماييد.
    لازم است در همين‏جا عشق و محبت شما به رشد و كمال و معنويت را ستايش كنيم و براى حفظ اين روحيه و گسترش آن بين تمام جوانان و دانشجويان از خداوند متعال طلب كمك و يارى كنيم
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت چهار پاسخ:
    نقش تقوي
    بيشترين آسيبي كه به نفس انسان مي رسد ازناحيه گناه است. گناه منبع ظلمت و منبت آلودگي در قلب و روح آدمي است.
    و تقوي كه به معني پرهيز از گناهان است، بهترين وسيله پاكسازي دل از ظلمت گناهان و جلب نور اطاعت و بندگي است.
    در آموزه هاي اسلامي به حقيقت فراوان اشاره شده است. در روايتي از امير مومنان علي(ع) آمده است : إن التقوى عصمة لك في حياتك ، وزلفى لك بعد مماتك بدرستيكه تقوي و پرهيزكاري ،تو را از آفات زندگي محافظت مي نمايد و پس از مرگ نيز باعث نزديكي تو به خداي خواهد شد ميزان الحكمة ج 3 ص 1997 :
    و نيز آن حضرت فرمود : إن تقوى الله دواء داء قلوبكم . . . وطهور دنس أنفسكم بدرستيكه تقوي دواء مرض قلبهاي شما و باعث پاكي نفسهاي شما مي شود ميزان الحكمة ج 2 ص 1747 :
    رسول خدا ( صلى الله عليه وآله ) نيز فرمود : أكثر ما تلج به امتي الجنة : تقوى الله وحسن الخلق اكثر كساني كه از امت من به بهشت مي روند در اثر رعايت تقوي الهي و اخلاق نيكو است. ميزان الحكمه ج 1 ص 426 :
    نقش آگاهي
    دين، عبادت، اخلاق، تقوي و خلاصه همه چيز در اين عرصه از آگاهي آغاز مي شود . انسان در اين مسير بدون علم و آگاهي حتي قادر نيست قدمي به سمت جلو حركت نمايد . در روايت است كه اول الدين معرفه الجبار دين با آگاهي و معرفت خداي آغاز مي گردد و من عرف نفسه عرف ربه و معرفت النفس انفع المعارف كسي كه خويش را بشناسد، قادر به شناسايي پروردگار مي گردد و معرفت نفس نافع ترين شناختها است. اگر كسي بدون علم و آگاهي قدم در اين مسير نهد ، با هر قدمي كه برمي دارد ، يك قدم از مقصد دور مي شود.
    در روايتي از پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) آمده است: إذا أراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين ، وزهده في الدنيا وبصره بعيوب نفسه اگر خداي بخواهد كه به بنده خويش خيري رساند ، او را فقيه در دين نمايد ، نسبت به دنيا، بي رغبت و نسبت به عيبهاي خويش، بينايش گرداند. ميزان الحكمة ج 1 ص 842
    به هر مقدار كه انسان به خود و خداي خود ، جهان هستي ، دين ، روش و هدف زندگي و معاد ؛يعني سرنوشت نهايي خويش آگاه مي شود، به همان ميزان نيرو و توانش براي مقابله با آفات زندگي بالا مي رود و در نتيجه سالم تر خواهد ماند.
    توصيه هاي كمكي
    در حاشيه مطالبي كه گفته شد ، مواردي نيز به عنوان توصيه عملي تقديم مي شود. اين موارد در حقيقت نكات قابل توجهي هستند كه كمك شايان توجهي در جهت حفظ و حراست از نفس در بحبوحه هيجانهاي دوران جواني و تهديد هاي اخلاقي و اجتماعي به ما خواهد نمود.
    قبل از بيان اين موارد ، تذكر يك نكته لازم و ضرورى است و آن اين كه غريزه جنسى، يكى از خواص طبيعى انسان است. انسانى كه از نظر جسمى و روحى سالم باشد، داراى چنين كششى مى‏باشد و اين خود يكى از نعمت‏هاى خدادادى به بشر است.
    آن چه در اين زمينه مقدور است، كنترل و استفاده صحيح و معقول از اين ميل غريزي است .اگر انتظار داشته باشيم كه با رعايت نكات اخلاقى و عرفانى كه پيشنهاد مي شود، به كلى نسبت به اين مسأله بى‏احساس شويم، انتظارى واقع‏بينانه نيست. طبيعت اشخاص هم در سردى و گرمى مزاج و شدت و ضعف غريزه جنسى متفاوت است . بر همين اساس مقايسه خود با ديگران نيز كار درستى نيست و ممكن است احياناً به يأس منجر شود. با توجه به اين نكته مهم، راه اساسى حل نهايي اين مشكل براى جوان مجرد، ازدواج است؛ بنابر اين با رعايت مواردي كه ذكر خواهيم نمود، اين مشكل به صورت قطعى و دائمي برطرف نخواهد شد.
    با توكل بر خداوند و سخت نگرفتن امر ازدواج اقدام به اين سنت حسنه نماييد واگر واقعا تا اين حد ممكن نيست و زمينه براى ازدواج موقت نيز فراهم نمي باشد. به توصيه قرآن كريم عمل نماييد آنگاه كه فرمود: وَ لْيَسْتَعْفِفِ اَلَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ آنان كه وسيله نكاح نيابند بايد عفت نفس پيشه كنند تا خدا آنها را به لطف‏خود بى‏نياز گرداند،(1)

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت سوم پاسخ:
    نقش اخلاق
    قومى كه گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شايسته نام انسان است كه داراى اخلاق انسانى باشد و در غير اين صورت حيوان خطرناكى است كه با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چيز را ويران مى‏كند، و به آتش مى‏كشد; براى رسيدن به منافع نامشروع مادى جنگ به پا مى‏كند، و براى فروش جنگ افزارهاى ويرانگر تخم تفرقه و نفاق مى‏پاشد، و بى‏گناهان را به خاك و خون مى‏كشد!
    آرى! او ممكن است‏به ظاهر متمدن باشد ولى در اين حال حيوان خوش علفى است، كه نه حلال را مى‏شناسد و نه حرام را! نه فرقى ميان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتى در ميان ظالم و مظلوم!
    يكي از اهداف بلند بعثت انبياء ترويج فضايل اخلاقي و تزكيه مردمان از خلقيات رزيله است. قرآن كريم مي فرمايد: لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين خداوند بر مؤمنان منت نهاد (و نعمت‏بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاك كند و كتاب و حكمت‏به آنها بياموزد، هرچند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند (سوره آل عمران، 164)
    اين مساله در احاديثى كه از شخص پيامبراكرم صلى الله عليه و آله رسيده است: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق; من تنها براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام.
    انسان در حقيقت با نور عبادت به كمال و سعادت مي رسد، ولي اخلاق نيز در تاثير پذيري انسان از اين نور، نقش اساسي دارد. نقش اصلي اخلاق در زندگي معنوي انسان، زمينه سازي و مانع زدايي از تاثير نور عبادت است.
    رسول خدا(صلى الله عليه وآله ) در زمينه تاثير نوري عبادت و عمل صالح در روايتي فرموده است : نية المؤمن خير من عمله ، وعمل المنافق خير من نيته ، وكل يعمل على نيته ، فإذا عمل المؤمن عملا نار في قلبه نور نيت مومن از عملش بهتر است و عمل منافق از نيتش بهتر است ، هر كس بر اساس نيت خود عمل مي كند، پس هنگامي كه مومن عملي را انجام مي دهد ، از آن عمل نوري در قلبش آشكار مي گردد. ميزان الحكمة ، ج 4 ، ص 3417
    به طور مثال در مورد ذكرو ياد خدا كه از مهمترين و عامترين عبادتها است علي (ع) فرمود :عليك بذكر الله ، فإنه نور القلوب همچنين فرمود: الذكر نور ورشد ، النسيان ظلمة وفقد و يا الذكر جلاء البصائر ونور السرائر بر تو باد ياد خدا ،زيرا ياد خدا نور قلبها است – ياد خدا نور و باعث رشد انسان است و فراموشي خدا تاريكي و ناداري است.
    - ياد خدا جلاي چشمها و نور باطنها است. ميزان الحكمة ج 2 ص970
    ولي در صورت وجود خلقيات رزيله از قبيل كبر، غرور، حسد، عجب، خود خواهي و عادتهاي منفي مانند عادت به پرخوري و پرخوابي و پر گويي و مانند آن ، يا توفيق عبادت از انسان سلب مي شود و يا نوري كه از آن ساطع مي گردد با مانع مواجه مي شود و نهايتا دل انسان از آن نور بي بهره مي ماند.
    در روايت زيبايي از حضرت عيسي (عليه السلام ) تقل شده است كه فرمود : يا معشر الحواريين ! كم من سراج أطفأته الريح ، وكم من عابد أفسده العجب اي گروه حواريون، چه بسيارند چراغ هايي كه باد آنها را خاموش ساخت و كه بسيارند عبادت كنندگاني كه عجب عبادت آنها با فاسد و بي تاثير نمود. ميزان الحكمة ج 3 ص 1819 :
    اگر كسي بخواهد نفس خويش را به نحوي تقويت نمايد كه عوامل منفي تاثير گذارمحيطي روي او بي تاثير شود ، چاره اي جز تقويت روح خود، از طريق نور عبادت و رفع موانع جذب آن، از طريق تهذيب نفس(خود سازي) ندارد.

    + جواب نويسنده به كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    نقش عبادت و ياد خدا
    حقيقت عبادت تعظيم و طاعت خدا و چشم پوشى از غير اوست،بزرگترين فضيلت نفس ستايش مقام الوهيت و تقرب جستن بساحت قدس ربوبى است،عبادت اگر با شرايط خاص خود انجام شود مقام بسيار بزرگ و افتخار آميزى است چنانكه از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بوسيله كلمه عبد تجليل شده و قبل از عنوان رسالت عبوديت او قيد گرديده است: اشهد ان محمدا عبده و رسوله.
    براى سير مراتب كمال بهترين وسيله پيشرفت،تهذيب و تزكيه نفس است كه راه عملى آن با عبادت حقيقى صورت ميگيرد.انجام عبادت تنها براى رفع تكليف نيست بلكه وسيله نمو عقل،و موجب تعديل و تنظيم قواى وجودى است كه نفس را از آلودگيهاى مادى باز ميدارد،بهترين وجه عبادت انجام امرى است كه بدون ريا و سمعه بوده و صرفا براى خدا باشد و در اين شرايط است كه صفت تقوى ظهور ميكند و بدون آن انجام عبادات مقبول نيفتد.
    تقوى و ورع انحراف از جهان مادى و فانى بوده و توجه بعالم روحانيت و بقاء است و ايماني كه بزيور تقوى آراسته شود ايمان حقيقى است و در اثر اخلاص در عبادات،شخص را بمرحله يقين ميرساند.
    . دراهميت عبادت ، همين بس که آفرينش هستي و بعثت پيامبران ( عالم تکوين و تشريع )براي عبادت بوده است . خداوند مي فرمايد و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون هدف آفرينش هستي و جن و انس ، عبادت خداوند است . ذاريات ، آيه 56
    کارنامه همه انبياء و رسالت آنان نيز ، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است : و لقد بعثنا في کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت و به تحقيق در هر امتي رسولي فرستاديم تا به مردمان ابلاغ نمايند كه تنها خداي را بپرستيد و از طاغوت اجتناب تماييد. نحل ، آيه، 36
    جهان به كام من اكنون شود كه دور زمان
    مرا به بندگى خواجه ء جهان انداخت
    روشن است که خداي متعال ، نيازي به عبادت ما ندارد و اين دعوت تماما براي ساخت انساني ما، برنامه ريزي شده است . انسان از طريق عبادت وياد خدا به خصوص نماز ، دعا ، تلاوت قرآن و روزه، اولا در حفظ خويش از آفات روزگار و سپس در جهت كمال در انسانيت توانا خواهد شد.
    خداوند در قرآن كريم تصريح كرده است كه مراد از ذكر الهى، نماز است. اَقِم الصلاة لذكرى «نماز را بپا دار تا به ياد من باشى»(1). و در آيه ديگر مىفرمايد: ولذكر الله أكبر «نماز بزرگترين ذكر الهى است»(2).
    اينكه نماز را برترين مصداق ذكر خدا ياد كرده شايد بدين جهت باشد كه در حال قيام به نماز، نفس آدمى در اثر توجه به مبدأ اعلى و خالق يكتا از اضطراب درونى دور شده و سختىها و ناملايمات را از ياد مىبرد. و شايد وجه كمك گرفتن از نماز در آيه استعينوا بالصبر والصلاة «يعنى از صبر و نماز استعانت بجوئيد. در تقويت پايداري انسان در برابر گناه و آلودگي محيط باشد .
    شكي نسيت كه نماز، انسان را از اعمال زشت باز مىدارد و در قرآن و سنّت، عامل دورى انسان از فحشا و منكرات معرفي شده است. قرآن مىفرمايد: اِنّ الصلاةَ تنهى عنِ الفحشاء والمنكر «همانا نماز از فحشا و زشتى دور مىكند.
    و در مورد روزه امام صادق ( عليه‏السلام) فرمود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرموده است: الصوم جنة، اى سترة من آفات الدنيا، و حجاب من عذاب الاخرة فاذا صمت فانولصومك كف النفس عن الشهوات، و قطع الهمة عن خطوات الشيطان الي آخر
    يعنى روزه ستر و حجاب است روزه‏دار را از آفات دنيا و حجاب و مانع است عذاب آخرت را از او، پس هر گاه خواستى روزه باشى از روزه‏داريت قصد كن نگهدارى و بازداشتن نفست را از كل شهوات و خواهشهاى نفسانى (مثل فحش گفتن و مجادله و قسم دروغ و. . . ) زيرا ارتكاب اين گناهان در روزه موجب نقصان ثواب روزه و باعث‏حرمان از قبول آن است.
    اينگونه آيات و روايات و آموزه هاي فراوان ديگري كه در دين وجود دارد، همه حاكي از نقش بي بديل عبادت در پاكي و حفظ نفس در مقابل آلودگي هاي محيط است . با استفاده بهينه از اين روشها، هر كس قادر خواهد بود كه خويشتن خويش را در بدترين شرايط، از مفاسد اجتماعي حفظ نمايد.

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال:چگونه مي توان هم در جامعه بود و با همه افراد برخورد داشت و از طرفي هم به مقدسات ديني پايبند بود؟

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    بى‏شك وضع محيط اجتماعى زندگى انسان اثر فوق‏العاده‏اى در روحيات و اعمال او دارد چرا كه انسان بسيارى از صفات خود را از محيط كسب مى‏كند. محيطهاى پاك غالبا افراد پاك پرورش مى‏دهد و محيطهاى آلوده غالبا افراد آلوده.
    درست است كه تاثير محيط بر انسان به نحو اقتضا و علت معد است و نه عليت و ضرورت ؛ يعني آدمي مى‏تواند در محيط ناپاك، پاك زندگى كند و بعكس در محيطهاى پاك سير ناپاكى را طى كند و به تعبير ديگر، شرايط محيط علت تامه در خوبى و بدى افراد نيست ولى تاثير آن را به عنوان يك عامل مهم زمينه ساز نمى‏توان انكار كرد.
    قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:
    والبلد الطيب يخرج نباته باذن ربه والذى خبث لايخرج الانكدا كذلك نصرف الآيات لقوم يشكرون و سرزمين پاكيزه (و شيرين) گياهش به فرمان پروردگار مى‏رويد; اما سرزمين‏هاى بد طينت (و شوره زار) جز گياه ناچيز و بى‏ارزش از آن نمى‏رويد; اين گونه آيات (خود) را براى آنها كه شكر گزارند، بيان مى‏كنيم. سوره اعراب، آيه‏58
    آرى! محيط اجتماعى آلوده، دشمن فضائل اخلاقى است; در حالى كه محيطهاى پاك بهترين و مناسبترين فرصت را براى تهذيب نفوس دارد.
    كوتاه سخن اين كه، در هر عصر و زمان، محيط در ساختن شخصيت و اخلاق انسانها مؤثر بوده است و پاكى و يا ناپاكى محيط، عامل تعيين كننده‏اى محسوب مى‏شود; هر چند مساله، جنبه جبرى ندارد. بنابراين، براى پاكسازى اخلاق و پرورش ملكات فاضله، يكى از مهمترين امورى كه بايد مورد توجه قرار گيرد، مساله پاكسازى محيط است.
    و اگر محيط به قدرى آلوده باشد كه نتوان آن را پاك كرد، بايد از چنين محيطى مهاجرت نمود. قرآن كريم مي فرمايد: اى بندگان من كه ايمان آورده‏ايد! زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد (و در برابر فشارهاى دشمنان تسليم نشويد!)
    سوره عنكبوت، آيه‏56
    آيا هنگامى كه حيات مادى انسان در يك محيط به خاطر آلودگى به خطر بيفتد، از آن جا هجرت نمى‏كند؟ پس چرا هنگامى كه حيات معنوى و اخلاقى او كه از حيات مادى ارزشمندتر است‏به خطر افتد، به عذر اين كه اين جا زادگاه من است، تن به انواع آلودگيهاى خود و خانواده و فرزندانش بدهد و مهاجرت نكند!
    محيط آلوده، سنتهاى غلط و فرهنگ منحط، آنچنان اثر سوء، در ميان آنها گذارده بود كه پاكى و تقوا، جرم محسوب مى‏شد، و ناپاكى و آلودگى افتخار!. بديهى است در چنين محيطى رذائل اخلاقى بسرعت پرورش مى‏يابد و رذائل كمرنگ و بى‏رنگ مى‏شود.
    عوامل اصلي حفظ نفس
    بدون شك عامل اصلي حفظ نفس در محيط هاي آلوده، خود سازي است، كار بسيار بزرگ و با اهميتي كه از طريق تقويت “شناخت”، “تقوي”، “اخلاق” و “معنويت” صورت مي پذيرد. خود سازي همان صراط مستقيمي است كه خداي متعال توسط هزاران پيامبر ارسالي خويش، بشريت را بدان فرا خوانده است. راهي كه تاثير آن در سالم سازي انسان و حفظ نفس از آفات روزگار، قطعي و بي بديل است.
    آفتهاي محيطي مانند هجوم فرهنگي بيگانه، انسانهاي ناآگاه و خود ناساخته را تهديد مي كند و نسبت به آگاهان و اهل معنويت و اخلاق تاثيري ندارند.
    متاسفانه در بسياري ديده مي شود كه افرادي حتي با يك سفر خارجي كوتاه به كشور هاي غربي، به شدت رنگ عوض مي كنند و گاهي هويت و سنت خويش را بكلي فراموش مي نمايند ، اينان عموعا انسانهاي ناآگاه و ضعيف هستند . يك انسان قوي و به طور مثال يك عالم رباني و خود ساخته، اگر تمامي كشورهاي جهان را هم سير و سفر نمايد ، هرگز تحت تاثير نقاط منفي فرهنگ هاي آنان قرار نمي گيرد و تاثيرپذيري بسيار اندكي از محيط دارد.

    من اينجا بس دلم تنگ است
    و هر سازي که مي بينم بد آهنگ است
    بيا ره توشه برداريم
    ببينيم آسمان هر کجا آيا همين رنگ است
    + گل بسر 

    ســـــــــــــــــــــــــــــــلام

    $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
    ______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$________$$
    __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$
    ____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
    ____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
    ____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$j
    _____آپم_______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$r
    _______آپم_____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
    _________آپم___________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
    ___________آپم_______$$____$$$$$$$$$$$$$$
    ________________$$______$$$$$$$$$$$$$$
    ______________$$________$$$$$$$$$$$$$$
    ____________$$__________$$$$$$$$$$$$$$
    __________$$____________$$____$$$$$$
    ________$$______________________$$$$
    ______$$__________________________$$
    ____$$____________________________$$
    __$$______________________________$
    ____$$$$___$$$$$$$$$$____$$$$
    __$$???$$$$$$$$$$$$$$$$$$$???$$
    __$$??$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$??$$
    ___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
    _____$$$$$¶¶¶$$$$$$¶¶¶$$$$$$$
    ____$$$$$$¶¶¶$$$$$$¶¶¶$$$$$$$
    ____$$$$$$$$???¶¶¶???$$$$$$$$
    ____$$$$$$$????¶¶¶????$$$$$$$
    _____$$$$$$????????????$$$$$
    _______$$$$$$???????$$$$$$$
    _____$$$*****$$$$$$$$********$
    _$$$$***********$**************$
    $$$$$********** ** **** *********$
    $$$$$$$$$******آپم * **************$
    $$$$$$$$$$$*** * *آپم*****$$$$$$$$$$
    $$$$$$$$$$$***آپم ** ***$$$$$$$$$$$$
    _$$$$$$$$$*** *****$$$$$$$$$$$$$
    ___$$$$$$******آپم***$$$$$$$$$$$$
    _____$$$$************$$$$$$$$$$$
    __$$$$$$$$$************$$$$$$$$
    _$$???????$$$**********$$????$$$$$$$$
    $$???????????$$$*****$$$???????????$$
    $$????????????$$$$*$$$$$???????????$
    $$????????????$$$$$$$$$$?????????$$
    $$$?????????$$$____$$$$$???????$$$
    ___$ ?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    _$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    $?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    _$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ___$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ___________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    _____________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    _____________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ___________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ___$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    _$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    $?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    $?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    $?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    $?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    _$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ___$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ___________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    _____________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ______________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    _____________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم
    ___________$?????? من آپـــــــــــــــــــــــــــم


    بيا آپم .

    سلامي دوباره . آقا سجاد گل ، بخاطر گل روي شما پست رو از وسط دو نيمش نمودم .حالا ميتونين راحتتر بخونين . قسمت دوم رو فردا پست مي نمايم.

    سلام


    سلام. به به آقا سجاد گل . خوشحال شدم . شكر خدا كه سالميد . همينكه لطف فرموده و تشريف آوردين برامون خيله . آقا سجاد جان هر روز دو سطرش رو هم بخونين ، دلمون شاد ميشه . حالا حالاها قصد تغيير پست رو نداريم.
       1   2   3   4   5    >>    >