• وبلاگ : راه فضيلت
  • يادداشت : مومن حقيقي ام ...
  • نظرات : 9 خصوصي ، 68 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5      >
     

    سلام

    ممنون

    در پناه حق

    سلام خدمت شما
    اين متن خيلي خوب بود و يادآوري خوبي بود
    من اولين بار بود ميخوندمش
    ممنون

    خدا نگه دارتون
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت اخر پاسخ:
    4 ـ انسان فاعل گناهان است و گناه به او نسبت دارد، يعنى افعال از جهت انتساب به فاعل
    گناه يا طاعت مى‏شوند و بنابر اين گناه از جهت انتساب به فاعل گناه است و نتيجه آن مجازات
    مى‏باشد؛ "ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين امنوا و عملوا الصالحات
    سواءً محياهم و مماتهم ساء مايحكمون" (الجاثية: 21)نه از جهت تحقق و ثبوت.
    5 ـ هر فعل اختيارى دو جهت دارد: يكى چهره ثبوتى و وجودى كه آن اثر وجودى فاعل و
    مخلوق خداست كه همان تحقق خارجى فعل است و ديگرى چهره انتساب به فاعل كه
    متصف به امر ونهى الهى و حسن و قبح فاعل انسانى مى‏شود. و هر فعلى از اين جهت گناه يا
    طاعت است و به بنده نسبت دارد و به اين دليل متصف به حسن و پاداش الهى يا قبح و
    مجازات اخروى مى‏شود.(تحليل دقيقتر اين مطلب را در تفسير الميزان ص: 96 و 97 و 101
    ذيل آيات 26 و 27 سوره مباركه بقره بخوانيد.)
    نكته آخر اين كه به چه دليل انسان‏هاى بدكار از انسان‏هاى نيكوكار بيشترند، اگر با نگاهى
    دقيق به عالم انسانى بياندازيم و از بالا به آن نگاه كنيم اكثر انسانها را اهل نجات مى‏يابيم و تنها
    تعداد كمى را معذب در آتش مى‏بينيم. بر فرض هم كه اكثريت با بدكاران باشد، آنها با علم و
    قدرت و اراده خود به چاهى كه شيطان برايشان كنده افتادند و به اين دليل شيطان بر آنها
    غالب شده است. قرآن كريم از اين حالت به ولايت و سرپرستى شيطان بر اين گروه تبهكار ياد
    مى‏كند كه بر آنها سلطنت دارد.(آل عمران: 175 ـ النحل: 100)
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت سوم پاسخ:
    اراده در او موجود است:

    اختيارى هست ما را بى گمان حس را منكر نتانى شد عيان
    Eسنگ را هرگز نگويد هين بپر از كلوخى كس كجا جويد وفا...

    كس نگويد سنگ را دير آمدى يا كه چوبا تو چرا بر من زدى؟…E
    امر و نهى و خشم و تشريف و عتاب نيست جز مختار را اى پاك جيب..

    اختيارى هست در ما ناپديد چون دو مطلب ديد، آيد در مزيد
    Eاوستادان كودكان را مى‏زنند آن ادب سنگ سيه را كى كنند؟

    هيچ گويى سنگ را فردا بيا ور نيايى من دهم بد را سزا
    Eهيچ عاقل مر كلوخى را زند؟ هيچ با سنگى عتابى كس كند؟...

    نغز مى‏آيد برو كن يا مكن امر ونهى و ماجراها و سخنE
    اينكه فردا اين كنم يا آن كنم اين دليل اختيار است اى صنم P }
    { P و آن پشيمانى كه خوردى زآن بدى Eز اختيار خويش گشتى مهتدى
    (مثنوى مولوى دفتر پنجم)
    مطلب بعدى اشاره به اشكالى است كه در هر حال افعال و آثارى كه از اختيار انسان صادر
    مى‏شود، به خدا نيز انتساب دارد؛ اما با اين تحليل افعال زشت و كردار ناپسند نيز بايد به
    خداوند انتساب يابند. پاسخ اين است كه افعال و كارهاى آدميان دو جهت دارند:
    1ـ جهت ثبوت و وجود كه به وسيله انسان در عالم و جهان هستى يافته‏اند. فعل شى‏ء
    يعنى ثبوت و تحقق آن كه در اين صورت در عين حال كه حقيقتا به انسان منسوب است؛ به
    خداوند متعال نيز نسبت دارد.
    2 ـ جهت انتساب به فاعل كه به انسان به عنوان فاعل آن انتساب دارند. و افعال و كارها از
    اين جهت است كه به اموريى چون فرمانبردارى و سر پيچى و عصيان و نيكى و زشتى و
    ناپسندى متصف مى‏شوند؛ به عبارت ديگر نكاح و زنااز جهت ثبوت و تحقق با هم فرقى
    ندارند زيرا هر دو تحقق عملى خاص در خارج هستند. تفاوت آن دو در اين است كه نكاح
    موافق فرمان و دستور الهى است و زنا مخالف امر خداوند متعال مى‏باشد. همچنين بين كشتن
    دشمن در جبهه‏ها و قتل انسانى بى گناه از جهت ثبوت و تحقق فرقى نيست. هر دو كشتن
    ديگرى به وسيله آلت قتاله چون اسلحه است اما اولى مجاهد نام دارد و دومى قاتل خوانده
    مى‏شود. زيرا اولى موافق فرمان الهى يا مصالح اجتماعى عمل كرده اما دومى مخالف امر
    خداوندى و در جهت فساد اجتماعى رفتار نموده است و روشن است كه هر فعلى از جهت
    تحقق و ثبوت و وجود به خداوند انتساب دارد، اما از جهت انتساب به فاعل انسانى كه
    متصف به نيكى يا زشتى مى‏شود، فعل و كار بنده است.يعنى:
    1 ـ هر شى‏ء اى مخلوق خداوند است: "الله خالق كل شى‏ء" (الزمر:62)
    2 ـ هر آنچه مخلوق اوست، متصف به صفت حسن مى‏شود و بين آفرينش شى‏ء و حسن و
    زيبايى و نيكويى تلازم است و آن دو از هم جدا نيستند: "الذى احسن كل شى‏ء خلقه"
    (السجده: 7)
    3 ـ برخى از افعال خوب هستند و برخى از افعال و كارها بدند: "من جاء بالحسنة فله عشر
    امثالها و من جاء بالسيئة فلايجزى الا مثلها" (الانعام: 160)

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    پيدا كرده‏ايم. اما اگر بگوييم كه آن مرد و داماد او مالك هستند، منتها به اين ترتيب كه مرد در
    مقام مولويت و صاحب اختيارى صاحب خانه و مال و ثروت است و داماد در مقام استفاده و
    كسى كه اجازه دخل و تصرف در محدوده ملك مرد نيكوكار را دارد، به امر بين الامربين معتقد
    شده‏ايم كه در اين صورت معتقديم كه داماد در طول مالكيت مرد نيكوكار مالك و اختيار دار
    است، اما اين اختيار هيچگاه صاحب اصلى را از تصرف و اختيار معزول نمى‏كند.
    روشن است كه نظريه امر بين الامرين بسيار دقيقتر از آن است كه اين مثال كاملاً با آن تطبيق
    كند، توضيح اين مطلب عميق نياز به مقدمات فلسفى دارد. اما به اختصار بيان مى‏شود كه در
    فلسفه ثابت شده است كه هستى هر هستنده و پديده‏اى، پرتويى از شأن و هستى خداست و
    هيچ ذره‏اى در جهان وجودات نيست مگر اينكه تحت پرتو نور الهى قرار دارد، به همين طريق
    هر فعل و كار و اثرى كه از موجودات صادر مى‏شود، فعل و اثر خداوند است. پس همانگونه
    كه هستى و حالات و حواس و ويژگيهاى انسان از خداست، فعل و عمل و كار و آثارش نيز
    حقيقتا به خدا منتسب است. با دقت در اين بيان معلوم مى‏شود كه هر دو نظريه جبر و تفويض
    غلط هستند. زيرا در عين حال كه انسان حقيقتا موجود است و هستى حقيقتا به او نسبت داده
    مى‏شود، در عين حال هستى او به خدا منسوب است، و او هستى را از ذات پاك هستى بخش
    گرفته است؛ بدين ترتيب فعل و عمل صادره از انسان، حقيقتا و واقعا فعل و عمل و كار
    اوست و به اين دليل به خداوند نسبت داده مى‏شود، زيرا چنانچه تمام هستى او از خداوند
    است، تمام حالات و آثار وجودى او ـ همچون افعال اختياريش ـ وابسته به خداوند است.
    بنابر اين افعال اختيارى انسان ـ از روى حقيقت نه مجاز ـ به خود انسان منسوب است و به
    نحو حقيقت به خداوند انتساب دارد: منسوب به انسان است، زيرا بر اساس قدرت و اراده او
    و تحت تأثير عزم و جزم و تصميم و گزينش او انجام مى‏پذيرد. و منسوب به خداوند است،
    زيرا هستى انسان و تمام آثار وجودى او، از جمله افعالش معلول خداوند و وابسته به اوست.
    براى آگاهى بيشتر نگا: استاد جعفر سبحانى؛ جبر و اختيار ـ نگارش على ربانى گلپايگانى؛ مؤسسه تحقيقاتى سيدالشهداء قم ـ ص: 286 ـ 291 و سعيدى مهر محمد؛ آموزش كلام اسلامى ـ مركز جهانى علوم اسلامى ج:1 ص:358 ـ 359.
    بايد عرض كنم تصورى كه در پرسش شما از نظريه امر بين الامربين ارائه شده است،
    درست نيست. زيرا در افعال اختيارى انسان، يكى از اجزاء علت تامه اختيار و اراده و قدرت
    انسان است. پس بر خلاف تصور شما انسان مجبور نيست، زيرا ملاك اختيار يعنى قدرت و

    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال: لطفا در مورد جبر و اختيار توضيح بدهيد؟
    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    دوست خوبم ممنون كه سوال خود را با اين وبلاك مطرح كرديد اميدوارم كه جواب من براي شما قانع كننده باشد .ان شاالله
    مبحث جبر و اختيار و امر بين‏الامربين از مباحث پيچيده و مشكل كلامى است كه
    درك و فهم آن نياز به تفكر و تأمل بيشترى دارد. به عنوان مقدمه لازم است كه تعريف واژه‏ها
    روشن شود و آنگاه به بحث اصلى بپردازيم.
    جبر يعنى اينكه انسان در افعال و كردار خود مجبور باشد و از خود اختيارى نداشته باشد
    (سجادى سيد جعفر؛ فرهنگ علوم عقلى؛ انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران 1361
    ص:189) اما اختيار كه در مقابل جبر است به اين معنى است موجود زنده ـ مثلاً انسان ـ
    حالتى داشته باشد كه خود منشاء فعل و ترك باشد و از روى علم و اراده و خواست خود
    كارى را انجام دهد يا ترك كند. (همان ص: 37) متكلمان اشعرى اسناد فعل آدميان را به
    خداى تعالى مى‏دانند به گونه‏اى كه همانند جمادات هيچ اختيارى از خود ندارند و اين
    معناى جبر در مكتب آنهاست. منظور معتزله از اختيار آن است كه آدمى در افعال و كردار خود
    يگانه مؤثر و علت تامه است به گونه‏اى كه از خداوند متعال سلب اختيار شود. اما نظر شيعه
    به تبع ائمه اطهار (عليهم السلام) اين است كه نه جبر امكان تحليل دقيق افعال انسانى را دارد
    و نه اختيار؛ بلكه تحليل دقيق كار بشرى راهى ميان جبر و اختيار است. انسان در فعل و ترك
    اختيار و قدرت دارد، اما اين قدرت و اختيار را خداى سبحان به او داده و قدرت بشرى نفى
    كننده قدرت الهى نيست. به عبارت ديگر گروهى اراده و اختيار انسان را نفى كرده‏اند
    (جبريون) و گروهى اراده الهى را نفى كرده‏اند(طرفدران نظريه تفويض) اما به نظر ما اراده و
    قدرت و اختيار آدمى در طول اراده و قدرت الهى است.
    با مثالى شايد بحث روشنتر شود؛ فرض كنيد كسى؛ پسر بچه‏اى را از كودكى تحت تربيت و
    حفاظت خود قرار دهد، و تمام امكانات رفاهى و تحصيلى را براى او فراهم كند. وقتى او به
    سن ازدواج برسد، دختر خود را به عقد او درآورد و خانه و شغلى مناسب به او دهد، و با او
    شرط كند كه تا زنده است، زندگى او را تأمين كند و تحت حمايت خود قرار دهد، به شرط
    آنكه تحت سرپرستى او زندگى كند. اگر بگوييم كه اين جوان در اين زندگى هيچ نقشى ندارد و
    تمام زندگى و مخارج و خانه كه به او عطاء شده متعلق به آن مرد نيكوكار است، طرفدار نظريه
    جبر شده‏ايم. و اگر بگوييم كه آن مرد نيكوكار با بخشش خود، از مالكيت خود صرف نظر كرده
    و از مالكيت عزل شده است، و داماد همه كاره و مالك مطلق است، به نظريه تفويض تمايل

    سلام داداش سجاد...

    مرسي که اومدي...

    باز هم بهم سر بزن...

    شما لينک من شديد اگه خواستيد منو با خداي عاشق عاشقان بلينکيد...

    من نه عاشق بودم،نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من...
    من خودم بودم و يك حس غريب كه بصد عشق و هوس مي ارزيد...
    من خودم بودم و دستي كه صداقت ميكاشت گرچه درحسرت گندم پوسيد...
    من خودم بودم و هرپنجره اي كه به سرسبزترين نقطه بودن وا بود...
    و خدا ميداند،بيكسي ازته دلبستگيم پيدابود...
    من نه عاشق بودم،نه دلداده به گيسوي بلند و نه آلوده به افكارپليد...
    من به دنبال نگاهي بودم كه مرا از پس ديوانگيم مي فهميد...
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال:من خيلي دوست داشتم بدونم نشانه فرد مومن حقيقي چيست.اماگمان نميكنم فقط شب زنده داري و روزه گرفتن و بي ميلي به دنيا ملاك كافي باشد.در اين صورت ديگر جاي هيچ گونه تلاشي براي رضاي خدا نميماند.پيامبر و خاندانش هم عبادت ميكردند و هم به موقعش جهاد و جنگ و رسيدگي به خانواده و ...

    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:

    دوست خوبم ممنون كه سوال خودتون را مطرح كرديد
    اما اين ميلي به دنيا به معناي بد زندگي كردن نيست تازه اون موقع زندگي به كام انسان شيرين مي شود كه از اين كه تمام هدفش دنيا باشد و به خاطر ان هر كاري انجام دهد دست بردارد كسي كه بي ميل به اين دنياست به كسي ظلم نمي كند از جمله به خانواده ..به معاش خانواده و فقرا از راه حلال فكر ميكند نه حرام ..به احسان و نيكي كردن فكر ميكند ..عبادت را با شوق و لذت انجام ميدهد اين كه ان جوان داستان به دنيا بي ميل شده بود به اين معنا نبود كه به خانواده خود اهميت ندهد و ...اما من نشانه هاي افراد مومن را به طور خلاصه خدمت شما ذكر ميكنم
    ويژگي مومنان ويژگي مومنان را مي توان در دو ساحت فردي و اجتماعي ذيل شمارش كرد : 1-فردي : 1-1- توكل بر خدا ( انفال / 2 )؛ 2-1- هنگام ياد خدا قلبشان ترسان ولرزان ( انفال / 2، توبه / 51 )؛ 3-1- محافظت بر ادا فرايض خصوصا" نماز ( مومنون / 9 )؛ 4-1- عفت و پاكدامني ( مومنون / 5 )؛ 5-1- خشوع در نماز ( مومنون / 2 )؛ 6-1- رويگرداني از امور لغو و بيهوده ( مومنون / 3 )؛ 7-1-افزايش ايمان هنگام شنيدن آيات الهي ( انفال / 2 )؛ 2- اجتماعي 1-2- امر به معروف و نهي از منكر ( توبه / 71، آل عمران / 114 )؛ 2-2- تامين حوايج مادي ديگران ( توبه / 71، انفال / 3 )؛ 3-2- تعاون و همياري با برادران ايماني ( توبه / 71 )؛ 4-2- تواضع با مردم ( فرقان / 63 )؛ 5-2- پيشي گرفتن در انجام امور خير ( مومنون / 59 )؛ 6-2- عدم طرح دوستي با كافران ( مجادله / 22 )؛ 7-2- كوشش در امانتداري ( مومنون / 8 )؛ 8-2- وفاي به تعهدها و قراردادها (مومنون / 8 )؛ 9-2- اطاعت از رسول خدا ( ص ) ( انفال / 1 ) امام صادق ( ع ) دريك روايت 8 ويژگي براي مومن ذكر فرموده اند :
    1- به هنگام شدايد وسختي ها سنگين و آرام ، 2- در برابر گرفتاريها و آزمونهاي ناخوش آيند دنيابردبار، 3- به هنگام وسعت روزي و آسايش سپاسگذار و شاكر، 4- به همان اندازه از روزي كه خداوند متعال به او ارزاني داشته قانع و راضي ، 5- به دشمنان ستم و تجاوز ننمايد، 6- بارش را به دوش دوستان نيفكند و يا آنكه به خاطر عوالم دوستي بار گناه آنان را به دوش نكشد، 7- بدنش در طاعت ازخداوند و خدمت به خلق ، در رنج و سختي است ، 8- مردم از ناحيه او درآسايش و آرامش خاطرند، در پايان فرمود : علم يار و همدم مومن ، حلم وبردباري وزير، راهبر و مشاور او، عقل و خرد فرمانرواي اعمال او. رفق ومدارا برادر و بازوي او و احسان و نيكوكاري پدر دلسوز و مهربان اوست . ( سفينه البحار، ج 1، ص 37 ) به هر روي مومن حقيقي عالمي بي منتهاست.
    الحذر اي مومنان كآن در شماست

    در شما بس عالم بي منتهاست


    جمله هفتاد و دو ملت در تو است

    وه كه روزي آن بر آرد از تودست


    ( مثنوي / 1 / 3287 - 3288 )
    براي آشنايي بيشتر با صفات وويژگي هاي عملي مومنان خطبه همام در نهج البلاغه را مطالعه فرماييد .
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    قسمت دوم پاسخ:
    جالب است بدانيد كه هم زمان با آشوب‌هاي تهران، تظاهرات گسترده و وسيعي در اغلب كشورهاي اروپايي مانند: فرانسه - ايتاليا - بلژيك و حتي سوئيس صورت پذيرفت. هر چند كه هدف تظاهر كنندگان ايجاد آشوب در براندازي نبود، اما پليس شديدترين برخوردهاي فيزيكي و دستگيري‌هاي بدون دليل را داشت (رجوع شود به عكس‌هاي مندرج در گالري سايت). البته درگيري پليس در اروپا هيچ ايرادي ندارد و اين فقط نيروي انتظامي ايران است كه بايد با دست گل و شيريني به استقبال اغتشاش‌گران برود و اگر باتومي در درست داشت، عكس و فيلمش در همه شبكه‌ها و سايت‌هاي خبري پخش مي‌شود! چنان چه رئيس پليس سوئيس طي يك مصاحبه گفت: "هر چيزي حدي دارد، از حدش كه گذشت بايد برخورد و ممانعت كنيم ". اما جالب است بدانيد هم زمان با سانسور خبري اين تظاهرات، خبرگزاري‌ها و شبكه‌هايي چون بي‌بي‌سي فارسي و ...، فقط اخبار راست و دروغ راجع به تهران را گزارش مي‌كردند (؟!) البته در اخبار آنها خبر زيادي راجع به شعارها - كشتارها - آتش‌سوزي‌ها و به آتش كشيدن نام ابا عبدالله الحسين (ع) و قرآن كريم از يك سو و رقصيدن دختران و پسران در زير پل گيشا و عريان كردن مردم و رقصيدن به دور آنها و ... نبود!
    و در نهايت آن كه كدام سايت خبري فيلتر شده است؟! آيا اينها سايت‌هاي خبري هستند و يا پايگاه‌هاي تبيين استراتژي براي مبارزه با يك نظام سياسي و يك ملت(؟!)
    آيا اين كه در كدام روز به خيابان بياييد - چه شعاري دهيد - كجا اغتشاش كنيد - با چه شماره تلفن‌هايي تماس بگيريد - چه شبهه‌هايي را دهان به دهان نقل كنيد - چه كسي را چگونه بكشيد و ...، "خبر " است يا سازماندهي و برنامه‌ريزي(؟!)
    و آيا حملات گسترده دشمن و سكوت و بي‌تفاوتي يك نظام (هر نظامي) در دفاع از تماميت ارضي و ارزش‌هاي خود (خواه طرف مقابل يا طرفداران انديشه‌هاي متفاوت قبول داشته باشند يا نه)، احترام به دمكراسي و شعور مردم است، يا بلاهت؟!
    + جواب نويسنده به يك كاربر گرامي 
    سوال: چرا نظام جمهوري اسلامي ايران سايت‌هاي خبري مانند بي‌بي‌سي و شبكه‌هاي خبررساني را كه اخبار وقايع ايران را پخش مي‌نمايند و حتي برخي از سايت‌هاي ايراني را فيلتر مي‌كند؟! اين خلاف تعريف دمكراسي در جهان است. مگر مردم شعور ندارند كه حق و باطل را از هم تميز دهند و دولت بايد به آنها ديكته كند و يا آنها را كنترل نمايد؟
    نتيجه تحقيق نويسنده وبلاك راه فضيلت:
    قسمت اول پاسخ:
    دوست گرامي ممنون از شما كه سوال خودر ا رمطرح كرديد اما بناي اين وبلاك وارد شدن به مسائل سياسي نيست اما چون شما سوال كرديد بر خود لازم ميدانم كه ديدگاه خود را در فضايي دوستانه براي گفتگو بيان كنم ان شاالله كه در گفتگويم حد اعتدال را رعايت كنم ...در جواب اين سوال مطالبي را در اثر سرچ پيدا كردم كه من هم با اين مطالب موافق هستم ...
    به گزارش خبرنگار سرويس "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس، شبهه نوشت؛ امروزه فرياد "وا فيلترا - وا سانسورا " كه توسط بلندگوهاي خارجي پخش و توسط برخي از رسانه‌ها يا شايع‌پراكنان داخلي منتشر مي شود، در گوشه و كنار شنيده مي‌شود! چنان چه گويي در همه جاي دنيا آزادي (دمكراسي به معناي غربي) وجود دارد، به جز ايران!
    ما در جهاني زندگي مي‌كنيم كه به نام علم، دمكراسي، ارتباطات ... و در نهايت نظم نوين و صلح جهاني، جايزه‌ي نوبل صلح‌اش را به جنگ‌افروزي چون اوباما مي‌دهند - در ميان هفت ميليارد انسان و ميليون‌ها متفكر در كشورهاي متفاوت، زهرا رهنورد را به عنوان متفكر جهان در سال 2009 انتخاب مي‌كنند و نام بورسيه تحصيلي در يك دانشگاه فرانسوي را "ندا آقا سلطان " مي‌گذارند(؟!)
    ما در جهاني زندگي مي‌كنيم كه سازمان‌هاي جاسوسي آن مانند "سيا "، "آنتلي جنت سرويس " و "موساد "، مراجع تقليد و فقهاي شيعه را رده بندي مي‌كنند و نتيجه مي‌گيرند كه "صانعي " خوب است و بقيه مراجع خطرناك‌اند! و ما در جهاني زندگي مي‌كنيم كه براي اشغال افغانستان 11 سپتامبر به راه مي‌اندازند و براي اشغال عراق اذهان عمومي را با تهديد كذب مي‌ترسانند و براي نسل كشي مسلمانان، پرچم مبارزه با تروريسم بلند مي‌كنند!
    ما در جهاني زندگي مي‌كنيم كه در كشوري "چون فرانسه " كه معروف به مهد تمدن است و اكثريت قريب به اتفاق ملتش مسلمان نيستند، حتي تاب تحمل روسري يك دختر دبيرستاني يا دانشجو را ندارند و براي اخراج آنها و چند صد نفر كارمند در ميان هفتاد ميليون نفر جمعيت، قانون منع حجاب وضع مي‌كنند و اصلاً نگران نيستند كه اين يك ديكتاتوري است و مردم خودشان شعور دارند كه تشخيص دهند يا نه؟! لذا امروزه سخن از غرب و دمكراسي به معناي غربي، واقعاً جايگاهي جز براي استهزاء و خنده ندارد.
    بر كسي پوشيده نيست كه تكنولوژي اينترنت و شبكه‌هاي ماهواره‌اي ارمغان علمي غرب است و تكنولوژي فيلتر نيز از همان غرب آمده است و مخصوص نظام جمهوري اسلامي ايران طراحي نشده است. لذا معلوم مي‌شود كه مصرف ممالك مدعي دمكراسي در فيلتر كردن سايت‌ها و شبكه‌هاي ماهواره‌اي به مراتب بيش از ايران است و به هنگام فيلتر كردن نيز هيچ توجهي به معناي دمكراسي يا شعور مردم ندارند!
    امروزه در آمريكا و اغلب كشورهاي قدرتمند اروپايي، نه تنها اخبار به صورت سانسور شده و هدفمند منتشر مي‌گردد و نيز بسياري از سايت‌هاي خبري و يا علمي و بسياري از شبكه‌هاي راديويي و تلويزيوني و ... فيلتر مي‌شوند، بلكه حتي با كد گزاري كلمات مورد نظر، تمامي ايميل‌ها و حتي گفتگوهاي تلفني (به هر زباني) ره‌گيري مي‌شود و در صورت لزوم به بازداشت و حبس طولاني مدت بدون محاكمه همراه با شكنجه (با مجوز دولت و دادگاه‌هاي آمريكا) مي‌انجامد. تازه اگر منجر به ترور از نوع انفجار و يا تصادف با خودرو (روش متداول در آمريكا) نيانجامد! چه شد نوبت به ايران در دفاع از تهاجمات كه مي‌رسد، به ياد دمكراسي و شعور مردم مي‌افتند؟!
    بديهي است كه معناي "جنگ نرم " با حملات سايبري همين است. دشمن از همه‌ي امكانات خود براي حمله استفاده مي‌كند و طرف مقابل نيز همه‌ي امكانات را خود براي دفاع به كار مي‌بندد.
    حال چه شده است كه انتظار دارند ايران عرصه را براي هجوم دشمن باز بگذارد تا هر طور كه مي‌خواهند توطئه كنند و نامش را بگذارند دمكراسي يا احترام به شعور مردم(؟!) آيا چنين رفتاري كه فقط خوشايند دشمنان است، احترام به دمكراسي است يا نوعي "بلاهت سياسي و امنيتي "؟!


    سلام

    ممنون

    در پناه حق


    سلام

    حاجي خوبيد؟

    به به حاجي شمال هم که اومديد

    انشاء الله ما هم از جمله فدايي هاباشيم و بتونيم سعادت داشته باشيم

    در رکاب امام قائم مون شهيد شيم

    به اميد پيروزي حق

    يا علي

    الهي آمين
    سلام
    غرور هديه شيطان است و عشق هديه خدا
    و ما هديه شيطان را به هم ميدهيم
    و لي هديه خدا را از هم پنهان مي كنيم
    .
    .خدايا مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار بده
    جالب بود
    بروزم
       1   2   3   4   5      >