دوست دارم آخرین پست بنده در سال 1389 با دعای امام سجاد علیه السلام باشد..امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم اخلاق سخنان بسیار زیبایی را با خداوند در میان می گذارند که حرف دل هر بنده ای می باشد.و این دعا می تواند در اصلاح نفس موثر باشد..لطفا به پاره ای از این دعا توجه فرماید:
پروردگارا،با لطف خودت نیتم را نیکو گردان،و یقینم را با رحمت بى پایانت از گزند انحراف،مصون دار،و با قدرت بى انتهایت،هر عمل فاسدى که از من سر زده است اصلاح فرما.
پروردگارا،بر محمد و آل او درود فرست
و امورى را که اهتمام به آن ها مشغولم مى کند کفایت فرما و مرا بکارى که فرداى قیامت از من درخواست مى کنى وادار کن و در ایام عمرم فراغتى بخش تا بکارى که براى آن آفریده اى بپردازم
و بى نیازم کن و به من روزى وسیع عطا فرما و عزت ببخش و گرفتار فکر و خود پسندى نکن و به عبادت خالص مشغولم دار و عبادتم را با عجب و غرور باطل نکن
و کارهاى خیر براى مردم را بدست من اجراء کن و کار خیرم را با منت گذاردن ضایع و نابود نکن، و مرا به بالاترین زیورها و ارزشهاى اخلاق، آراسته کن. و مرا از فخر مصون دار.
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و با هر اندازهاى که میان مردم مرا مرتبت«بزرگی» مى بخشى پیش خودم به همان مقدار خوارم کن،
و هر عزت ظاهرى که برایم پدیدار مى سازى به همان اندازه پیش نفسم براى من خوارى باطنى پدید آور.
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست
و چنان کن که از هدایت شایسته بهره مند شوم و آن را با هیچ چیز عوض نکنم و از راه حق بهره مند گردم و از آن بیرون نروم،و به نیت درست دست یابم و در آن شک نکنم،
و تا هنگامى که عمرم در راه طاعت تو مى گذرد به من عمر بده و آن گاه که عمرم چراگاه شیطان شود،پیش از آن که دشمنى سخت تو به من رود آورد یا خشم تو محکم و پایدار گردد جانم را بگیر.
پروردگارا،هیچ خصلتى را که مردم زشت بدانند در من نگذار مگر آن که اصلاحش کنى،و هیچ عادت ناپسندى را که مردم سرزنشم کنند باقى نگذار مگر آن که نیکش سازى،و هیچ خوى پسندیده اى را در من ناقص نگذار مگر آنکه کاملش کنى.
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست،
و دشمنى سخت دشمنان را در باره من به دوستى تبدیل کن
و حسد و بدخواهى سرکشان را به محبت تغییر ده و بدگمانى صالحان را به اطمینان و دشمنى نزدیکان را به دوستى
و بدرفتارى خویشان را به خوشرفتارى و خوار کردن نزدیکان را به یارى،و دوستى مدارا کنندگان را به دوستى واقعى
و رفتارهاى اهانت آمیز را به آمیزش نیک و تلخى ترس از ستمگران را به شیرینى ایمنى مبدل فرما.
لطفا ادامه دعا را در ادامه مطلب ببینید....
ادامه مطلب...
سعى کن آدم شوى!
در سال یک هزار و سیصد و شصت شخصى که در یکى از شهرهاى ایران مقامی داشت نزد آیت اللّه حاج سیّدرضا بهاءالدّینى«رضی الله عنه»آمد و بعد از نماز مغرب و عشاء خدمت ایشان نشست.او پس از احوال پرسى درخواست نصیحت و راهنمایى کرد.
حضرت آیة اللّه بهاءالدّینى گفت:
سعى کنید در زندگى مُشرک نباشید.اگر توانستید به این مرحله برسید همه کارهاى شما اصلاح مى شود، این بهترین نصیحتى است که مى توانم بکنم.
آن شخص گفت:آقا!دعا کنید.
حضرت آقاى بهاءالدّینى فرمودند:آدم شو!تا دعا در حقّ تو تاثیر کند وگرنه دعا بدون ایجاد قابلیّت،فایده اى ندارد.
او گفت:امسال مکّه بودم.براى شما هم طواف کردم.آقا فرمود:
انشاءاللّه سعى کن آدم شوى ! تا طواف براى خودت و دیگران منشاء اثر باشد.در این جا یکى از همراهان آن شخص که گمان کرد آقا او را نمى شناسد گفت:حاج آقا!ایشان فلانى هستند که در فلان شهر مسئولیّت دارند و خدمات ارزشمندى انجام داده اند.
مرحوم آقاى بهاءالدّینى فرمودند:چرا متوجّه نیستید چه عرض مى کنم؟باید آدم شود تا این ها براى او نافع باشد.دست از هوى و هوس بردارد.خود را همه کاره نداند.نقشه براى خراب کردن افراد و غلبه بر دیگران نکشد.باید دست از کلک بازى بردارد!آن وقت است که طعم ایمان را مى چشد وگرنه همه این ها ظاهرسازى است.
منبع:
داستان هایی از علما
سوال:میشه نمونه یه برنامه خوب برای روز را ارائه دهید تا با توجه به اون برنامه رشد معنوی پیدا کنیم و در نتیجه بتونیم خودمون را اصلاح کنیم ؟
البته برنامه به فراخور حال افراد متقاوت می باشد اما یک برنامه که می تواند برای اکثر افراد مفید باشد را خدمت شما می گویم که میتواند موثر باشد....
1:بیدار شدن از خواب چند دقیقه قبل از اذان صبح،
2:آماده شدن براى نماز شب«در صورت تمایل»و یا نماز صبح،
3:خواندن تعقیبات پس از نماز صبح،
4:تلاوت حداقل بیست آیه از قرآن مجید همراه با تدبّر،
5:ورزش صبحگاهى براى بیدار شدن کامل اعضاى بدنه
6:صبحانه و پرداختن به امور خود از قبیل درس و یا رفتن به کلاس یارفتن سر کار،
7:در صورت امکان قبل از ظهر چند دقیقه استراحت و به خواب رفتن «قیلوله»
8:نماز ظهر و عصر و تعقیبات،
9:صرف ناهار،
10:استراحت مختصر و سپس پرداختن به کارهاى جارى،
11:نماز مغرب و عشا،
12:مطالعه و پرداختن به دروس،
13:تناول مقدارى اندک غذا«در اوایل شب»
14:زود به بستر خواب رفتن«به جهت بیدار شدن سحر»به گفته علامه حسن زاده آملى:«سَر از کسى برود ولى سَحَر نرود»،
15:تلاوت قرآن قبل از خواب«مانند آیة الکرسى و یا آیات و سوره هاى دیگر»
16:حضور در دعاهای سفارش شده در طول هفته«کمیل،ندبه،زیارت عاشورا،دعای توسل و...»البته این برنامه تا اندازه ای که باعث دل زدگی نشود سفارش می شود و بهتر است در اجرای این برنامه ها عجله نکند و آهسته و پیوسته عمل نماید.
راه اصلاح نفس یا همان خود سازی قسمت دوم:
برای خودسازى موفق رعایت چند نکته ضرورت دارد:
1:خودشناسى درست؛باید استعداد ها،قابلیت ها و توانمندى هاى خود را به خوبى شناخت و بر اساس این شناخت به یک برنامه ریزى اصولى رسید.
2:برنامه ریزى دقیق بر اساس خودشناسى؛در برنامه ریزى نیز باید به امور زیر توجه نمود:
الف:واقع گرایى:سالک و رهرو توان واقعى خود را مى سنجد و حال و روز خود را مى نگرد و بر اساس آن به تنظیم برنامه خودسازى مى پردازد.انسان ها داراى تفاوت هاى فردى روحى و جسمى هستند و هر یک باید براى خود به تناسب حال برنامه اى برگزینند که سنگین و طاقت فرسا نباشد؛بلکه پیوسته حال و نشاط ایشان در طول برنامه محفوظ بماند و به عنوان یک دستور العمل کلى باید حال نشاط را پیوسته در خود نگه داشت و از اجبار و اکراه باید در مراحل ابتدایى پرهیز کرد.
ب:جذابیت:در برنامه ریزى به کیفیت بیش از کمیت باید اهتمام داشت؛مثلاً به جاى اینکه انسان تصمیم بگیرد هر روز صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند،مى تواند آن را حتّى به یک صفحه تقلیل دهد؛ولى کوشش کند تلاوتش در جاى خلوت،با حال و توجه کامل و تدبر و ژرف اندیشى در معانى باشد.همچنین بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجه بخواند.
ج:تدریج:از حداقل شروع کنید؛ولى در اندیشه افزون سازى آهسته باشید؛مثلاً اگر از اول خواندن نماز شب بر او سخت است،بنا داشته باشد که فقط یک رکعت وتر بخواند.پس از یک هفته دو رکعت شفع را هم اضافه کند و پس از مدتى هشت رکعت دیگر نافله شب را.
د:رعایت مراتب حال:در روند خودسازى باید مرحله به مرحله پیش رفت و از اول نمى توان تمام مدارج کمال را یک مرتبه سپرى نمود؛مثلاً بهتر است انسان ابتدا از انجام واجبات و توجه بر شرایط و جزئیات آن ها شروع کند و در کنار آن ها به ترک محرمات بپردازد و همواره کوشش نماید و بر نیفتادن در دام هاى شیطان و هواى نفس جدیت به خرج دهد و پس از مدتى که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان را در روح و جسم غلبه داد،به انجام دادن مستحبات و ترک محرمات بپردازد.از این مرحله به بعد،عنایات ربوبى رهرو و سالک را راهنمایى خواهد کرد ان شاء الله:«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِین»و آنان که در راه ما به جان و مال جهد و کوشش کردند محقّقا آن ها را به راه خویش هدایت مى کنیم و همیشه خدا یار نکوکاران است.»
ه:عزم و استوارى:پس از تنظیم برنامه،با اراده قاطع بر انجام آن ها ایستادگى کند و نفس خود را از طفره رفتن و کسالت ورزیدن،با جدیت تمام باز دارد.
و:استعانت و توسّل:براى موفقیت در امر جهاد اکبر از خداوند بزرگ،استمرار جوید و به ائمه اطهار متوسل شود.
ز:پیوسته از طریق ارکان چهارگانه سلوک با خداوند مرتبط باشد«مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه»
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید:
ادامه مطلب...
سوال:من می خواهم خودم را اصلاح کنم و مشکلات روحی خودم و جامعه را برطرف کنم،راه اصلاح نفس خودم و دوستانم چیست؟
انسان باید از خود شروع کند و تکلیف را باید با خود یکسره سازد؛ازاین رو ابتدا تعابیر«خودسازى را تا حدودى دوست دارم» «دچار روز مرگى هستم» را تجزیه و تحلیل و اصلاح نماید
من نمى گویم که عاقل باش یا دیوانه باش چون به جانان آشنایى از جهان بیگانه باش
طبق روایات،عاقل کسى است که آخرت را بر دنیا ترجیح دهد و بر عکس دیوانه کسى است که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد.پس «رهرو» نیتش خداوند است و بس و پروردگارش را بر همه چیز ترجیح مى دهد.
گر سر مقصود دارى مو به مو جوینده شو گر وصال گنج خواهى سر به سر ویرانه باش
انسان باید درون خود را نظاره کند،جهت دل را بنگرد،تمایلات و علاقه هاى روحى و جسمى خود را بررسى کند.ببیند آهنگِ کجا دارد و به کجا ره مى پوید؟اعضا و جوارح خود را در راه چه اهدافى به کار مى گیرد؟اگر مقصود خودسازى شد،با این هدف نمى رسد،مگر این که کمر همت را ببند و اراده اصلاح نفس نماید و خود را آماده ساختن روحی خدایی کند.
گر مقام خوشدلى مىجوئى از جام سپهر شام در مستى سحر در نعرهى مستانه باش
بعد از قصد و اراده نوبت به عمل مىرسد
برای رسیدن به لقاء و قرب الهی که همان هدف نهایی زندگی و دین است،چاره ای جز این نیست که انسان خودش را در ظرف عبودیت حق تعالی قرار دهد .
این ظرفیت دارای دو مرحله است:
1:قرب فرایض،یعنی ظرف انجام واجبات و ترک محرمات و به عبارتی ظرف تحصیل"تقوی"
2:قرب نوافل،که به معنی انجام مستحبات و ترک مکروحات و به عبارتی ظرف تحصیل"ورع"
چند تذکرمهم :
1:انسان به وسیله نوافل و مستحبات به اوج در کمال می رسد،ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک،نسبت به تحصیل تقوی و انجام واجبات به اطمینان رسیده باشد؛زیرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوی،ورع حاصل نمی شود.
2:ظرف عبودیت با دو مانع بزرگ روبرو است که تا این دو مانع از سر راه انسان مرتفع نشود،موفقیتی حاصل نمی گردد.
مانع اول:خُلقیات و ملکات اخلاقی رزیله:رزایل اخلاقی مانع می شوند که شخص بتواند به وظایف عبودی خود به نحو صحیح و احسن عمل نماید،به طور مثال،کسی که دارای رزیله بخل است هرگز قادر نخواهد بود به انجام واجبات مالی خود اقدام نماید.
مانع دوم:اسارت های انسان:عادت های بد،دلبستگی به لذت ها و شهوت های دنیوی،وابستگی ها و برخی گرایش های افراطی مادی،مانع موفقیت انسان در ظرف عبودیت و بندگی خداوند است.بدین منظور سالک اگر بخواهد در این مسیر موفق باشد باید برای تحصیل آزادی معنوی و اخلاقی تلاش مستمر نماید و خویش را از اسارت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی برهاند.
اگر انسان در تحصیل آزادی و تهذیب نفسانی از اسارت ها و ملکات رزیله موفق شود،آن گاه در مسیر عبودیت نیز موفق خواهد بود.
3:طی تمامی این مراحل بسته به تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت عقل معاد است.در روایت بسیار مهمی در این زمینه آمده است:عقل آن چیزی است که به وسیله آن خدای عبادت می شود و بهشت به دست می آید» «1» «.هر کس به مقدار عقل خود در این مسیر حرکت می کند و موفق می شود.حتی ملاک سنجش انسانها به لحاظ ارزشی و ملاک محاسبه اعمال درقیامت به مقدار عقل انسان بستگی دارد.
راه پرورش عقل:
عقل انسان با دو چیز پرورش می یابد.
1:تحصیل دانش و بینش معنوی و الهی«انسان شناسی -خدا شناسی- دین شناسی- جهان شناسی- معاد شناسی»
2:کسب تجربه عملی،انسان به هر میزان که در این مسیر حرکت می کند و مزه ،لذت و آثار عبودیت حق تعالی را با جان خویش احساس می نماید ،عقلش فراتر می رود و حرکت و زندگی عقلانیش به سوی خداوند و قرب او قوت می گیرد.
یکی از موانع هم شیطان است،قرآن کریم شیطان را دشمن انسان معرفی می کند و می فرماید؛اى آدمی زادگان آیا با شما عهده نبستم که شیطان را نپرستید،زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شما است و مرا پرستش کنید که این راه مستقیم است؟!»«2»
گر شبى در منزل جانانه مهمانت کنند گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش
انسان در دنیا هر شأن و مقام، هر عنوان و اعتبار، هر کار و پیشه ای که دارد، اید بداند که در مهمان خانه و سراى عاریتى است و باید از آن کوچ کند و آن چه به آن تعلّق دارد بگذارد و برود! پس سنگینى چیزى که نتوان برد. نباید بر خود بنهد؛بلکه خود را سبک بال سازد.
یا مسلمان باش یا کافر دو رنگى تا به کى یا مقیم کعبه شو یا ساکن بتخانه باش
ادامه در پست بعدی ان شاالله
منابع:
1:(اصول کافی، ج 1 - کتاب العقل والجهل، ج 3، ص 11،
2:(یس (36)، آیه 60 و 61.)
عمار می گویددر شهر کوفه قدم مى زدم که دیدم امیر المؤمنین على علیه السلام نشسته و عدّه اى از مردم گردش را گرفته اند و آن حضرت براى اصلاح هر فردى به فراخور حالش نسخه اى تجویز مى کند.من عرض کردم :اى امیر المؤمنین!آیا براى گناهان هم دارویى دارى؟!
فرمود:آرى،بنشین.من دو زانو نشستم،تا مردم پراکنده شدند؛پس حضرت رو به من کرد و فرمود:دارویى را که برایت مى گویم فراهم کن.عرض کردم:بفرما،اى امیر المؤمنین!فرمود:برگ فقر،ریشه صبر،هلیله کتمان،بلیله رضا،غاریقون اندیشه و سقمونیاى اندوه را با آب پلک هاى چشم خود مخلوط کن و در دیگ نگرانى و بى قرارى بجوشان و زیر آتشِ ترس قرارش ده؛سپس آن را از صافى بی خوابى بگذران و در حالى که از آتش عشق و فراق مى سوزى بنوش.این است دارو و درمان تو،اى دردمند!
آدرس:میزان الحکمه شماره 6864
اگر امروز ما به یک سرما خوردگی ساده مبتلا بشویم برای درمان آن سعی می کنیم و حتی پول خرج می کنیم که هر چه زدوتر خوب شویم حاضریم ساعت ها در نوبت باشیم تا دکتر ما را معالجه کند اما یک سوال:
آیا تا به حال شده که نفس خود را هم یک چکاب بگیریم و ببینیم آیا دردی دارد یا خیر؟تا به حال شده است که شب وقتی داخل رخت خواب هستیم به اعمال روز خود فکر کنیم و ببینم چقدر کارهای مثبت انجام دادیم و چقدر کارهای منفی؟
اصلا تا به حال فکر کردیم که ما امروز چند بار دروغ گفتیم؟برای این که بتوانیم صفت دروغ گو بودن را از خودمان دور کنیم تا به حال به پزشک مراجعه کردیم؟برای این کار تا به حال وقت گذاشتیم؟ یا این که تا یک روحانی را روی صفحه تلویزیون دیدیم فورا به کانال دیگه رفتیم؟
اگر غیبت کردن برای ما شیرین است،این یک درد است،یک درد کشنده،آیا برای درمان و اصلاح این درد قدمی برداشتیم؟اگر نگاه کردن به نامحرم را با لذت انجام می دهیم این یک درد است!!!تا به حال برای برطرف شدن این درد چه افدامی کردم؟
اگر خانمی به راحتی چادر از سر بیرون می کند و با مانتوی تنگ توی خیابان تن نازی می کند و موهایش از روسری بیرون است ...و این یک درد است،تا به حال برای برطرف شدن این درد چه کرده است؟
اگر استفاده از کلمات زشت در بین صحبت ها برای ما یک عادت شده است این یک درد است،تا به حال چقدر به این موضوع فکر کرده ایم و برای پیدا کردن درمان آن اقدام کرده ایم؟
اگر به راحتی نماز صبح ما قضا می شود این یک درد است چقدر دغدغه خاطر داریم که نمازمان قضا نشود؟و سوالات زیاد دیگر....
واقعا چقدر به اصلاح خودمان فکر کرده ایم؟؟؟؟
با خودم فکر می کردم،ای کاش،من هم در روز عاشورا بودم و به امام مظلوم و قهرمان شیعه کمک می کرد و در رکابش به شهادت می رسیدم،باز با خودم گفتم حالا که از فیض شهادت در رکابش محروم شده ام و زمانه مرا به تاخیر انداخت بهتر است که در راه و هدفش تلاش کنم ..همان هدفی که امام حسین به خاطر آن جان شیرینش را فدا ساخت،همان راهی که فرزندان عزیز تر از جانش را قربانی ساخت و خونشان را هدیه کرد،همان راهی که خانواده اش اسارات را زیبای می دیدند .!!
اما این چه راهی بود که امام خود را فدای آن ساخت؟حتما بهترین راه است که حجت خدا خونش را لاله آن راه می کند؟
امام حسین علیه السلام می فرماید:
و بتحقیق که من به استکبار در مقابل حق و ستمگری و فساد قیام ننمودم و همانا که به جهت اصلاح در امت جدم «رسول الله » که درود خداوند بر او و خاندانش باد به پاخاستم «و از این قیام » امر به معروف و نهی از منکر را خواستارم و «در این راه » به سیره جدم و پدرم علی ابن ابی طالب رفتار خواهم نمود پس هر کس مرا بحق پذیرا شده،پس خداوند بحق سزاوار تر است و هر کس دعوت مرا رد کند بر این امر صبر خواهم نمود تا خداوند بحق میان من و قوم بدادگری قضاوت کند و خداوند نیکوترین دادگران است.و این است وصیت من به برادرم و توفیق را جز از حضرت حق نخواهم و بر وی توکل می کنم و بسوی او باز می گردم
حال ما هم می توانیم به همین هدف جان و مال و فرزندان خود را فدا کنیم چون باز همان اسلامی که امام حسین در راهش شهید شد بار دیگر به وسیله فتنه گران که سربازان امریکا و استکبار هستند در خطر است ....
دوستان،راه جان بازی و فدا کاری باز هم،باز است،باز اسلام در خطر است.این ها«فتنه گرها» اسلام را نشانه رفته اند.این ها ارکان حکومت اسلامی«ولایت فقیه»را نشانه رفته اند،باز راه شهادت باز است.این گروه می خواهند بدعت ها را وارد کنند.باز راه کربلا باز است،اما فیام امروز همان جنگ نرم است ...
گاهی اوقات می شود که انسان کار بدی را انجام می دهد و افراد دل سوز او را مورد نصیحت قرار می دهند،اما انسان به جای این که به حرف های او گوش کند و در مورد عمل خود فکر کند در مقابل عذاب وجدان خود و برای توجیه کار بد خود می گوید گه فلانی هم این کار را انجام داد.مثلا من امروز یک دروغ بگویم و یک نفر من را به خاطر گفتن دروغ نصیحت می کند من به جای این که به نصیحت نصیحت کننده گوش دهم و درباره حرفش فکر کنم می گویم ای بابا کسی را پیدا کن که راست بگوید در حالی که این حرف من اصلا به صلاح من نیست من به جای این که تصمیم بگیرم دروغ نگویم خودم را با این گونه حرف ها در مسیر انحراف قرار می دهم و گاهی هم با شخص نصیحت کنند دعوا می کنم که چرا به من تذکر دادی؟یا این که به تو چه مربوط است؟یا این که می گوییم برو بابا و...در حالی که مولا امیر المومنین می فرماید:
آن کس را که برای صلاح دین با تو مبارزه می کند و به تو یقین درست می بخشد به خاطر خدا دوست بدار.«1»
باید محبوب ترینِ مردم نزد تو آن کسى باشد،که تو را به آن چه مایه اصلاح و سازندگى توست،راهنمایى کند و عیب ها و کاستی هایت را به تو نشان دهد.«2»
میزان الحکمه روایات شماره:1: 3345 2: 14798
همه ما به آینده فکر می کنیم و لذا برای رسیدن آن خود را آماده می کنیم درس می خوانیم که آینده شغل مناسبی داشته باشیم.پس انداز می کنیم که آینده از آن استفاده کنیم.ورزش می کنیم که آینده قهرمان مشهوری بشویم و ...پس همه ما به آینده خود علاقه مند هستیم و سختی های امروز را برای ساختن فردا می کشیم ...اما یک چیز در اعمال ما ممکن است کمی مظلوم واقع شده باشد همه این کارها که ما می کنیم بیشتر مربوط به جسم است و روح در این جا مورد نا عدالتی واقع شده است...
سوال:ما برای روح خود چه مواردی را آماده می کنیم؟منظورم این است که چه دور اندیشی برای روح خود داریم؟آیا غذای روح ما سالم است؟آیا برای روح خود به اندازه کافی غذا تهیه می کنیم؟بهترین و اصلی ترین غذای روح ارتباط با خداوند و ریاضت است برای اصلاح معضلات روحی.ما در این مورد چقدر دور اندیشی داشتیم؟چقدر به اصلاح نفس خود پرداختیم؟مولای متقیان در سخنی گهربار چنین می فرماید:
دور اندیش کسی است که خود را به جهاد با نفس مشغول دارد و آن را اصلاح گرداند و نفس را از خواهش ها و لذت هایش باز دارد و زمام آن را در اختیار گیرد.
آدرس روایت:میزان الحکمه شماره 3886