روزی رسول خدا صل الله علیه و آله نماز صبح را با مردم خواند،سپس در مسجد نگاهش به جوانی«حارثه بن مالک انصاری»افتاد که چرت می زد و سرش پایین می افتاد.
رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش به گودی فرو رفته بود.فرمود:حالت چطور است؟عرض کرد مومن حقیقی ام.
پیامبر فرمود:هر چیزی را حقیقتی است،حقیقت گفتار تو چیست؟گفت:یا رسول الله به دنیا بی رغبت شده ام،شب را بیدارم و روزها گرم را«در اثر روزه»تشنگی می کشم،گویا عرش پرودگار را می نگرم که برای حساب گسترده گشته،و گویا اهل بهشت را می بینم که در میان بهشت یکدیگر را ملاقات می کنند،و ناله اهل دوزخ را در میان دوزخ می شنوم.
پیامبر فرمود:این بنده ای است که خدا دلش را نورانی فرموده.رو به جوان کرد و فرمود:بصیرت یافتی ثابت قدم باش.
جوان عرض کرد:یا رسول الله از خدا بخواه که شهادت در رکابت را به من روزی کند.پیامبر فرمود:خدایا به حارثه شهادت روزی کن.چند روزی گذشته که پیامبر لشکری را برای جنگ فرستاد و حارثه نیز در آن جنگ حضور داشت و به میدان رفت و چند نفر را به هلاکت رساند و خودش نیز شربت شهادت را نوشید و به آرزوش رسید.
خداوندا به ما هم ایمان واقعی همانند ایمان حارثه عنایت فرما.
آدرس:یکصد موضوع پانصد داستان ج 1 ص 98
واژه ای که ممکن است زیاد کاربرد داشته باشد و اصلا گاهی ملاک بهشت و جهنم رفتن افراد است و یا به عبارت دیگر شخصیت یک نفر را شکل می دهد ایمان به خداوند است اما مفهوم و معنای و حدود ایمان به خداوند چیست؟به چه کسی می گویند مومن؟
امام علی علیه السلام می فرماید:ایمان،درختی است که ریشه اش یقین است،شاخه اش پرهیزگاری،شکوفه اش حیا و میوه اش بخشندگى.
و حضرت در کلام نورانی دیگری می فرماید:ریشه ایمان،تسلیم نیکو در برابر فرمان خداست.
و دستورات خداوند برای همه واضع و روشن است که خداوند دوست دارد بندگانش چه اعمالی انجام دهند و چه اعمالی را ترک کنند تا در ادعای خود مبنی به ایمان صادق باشند .....
آدرس روایات:میزان الحکمه روایت های شماره 1360 و 1361
یکی از امتیازاتی که خداوند در وجود بندگانش قرار داده است حسِ دوست داشتن است و انسان دوست دارد که دیگران او را دوست داشته باشد و همیشه به دوستانش افتخار می کند و هر چه این دوست از نظر مقام بالاتر باشد انسان بسیتر به خود مباهات می کند و خوشحال است.و همین طور است نقطه مقابل آن،اگر انسان در نظر دیگران دوست داشتنی نباشد بسیار نارحت است و اگر آن شخصیت دارای مقام و موقعیت باشد محبوب نبودن نزد آن انسان را بیشتر آزار می دهد.
آیا تا کنون فکر کرده ایم که خداوند چه کسانی را دوست دارد و چه کسانی را دوست ندارد؟ما جزء کدام دسته هستیم؟
یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِین.
اى فرزندان آدم! نزد هر مسجد«به هنگام نماز، لباس و»زینت هاى خود را برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، همانا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.
خداوند در این آیه فرموده من انسان های اسراف کننده را دوست ندارم ...
ما سر سفره چند نمونه غذا می گذاریم؟به نظر شما چند نمونه غذا گذاشتن اسراف است؟در حالی که افرادی سفره شان خالی است!!!
ما در روز چقدر آب هدر می دهیم؟
ما در روز چقدر عمر خود را صرف کارهای بیهوده می کنیم؟
ما در روز چند لامپ در خانه خود روشن می کنیم و بخاری ها بی جا گاز مصرف می کنند؟
ما در روز چقدر نان را خشکه کرده و آن را بیرون می ریزیم؟و......؟؟؟
آدرس:اعراف آیه 31
واعظ شهیر مرحوم فلسفی می گفت:به مجلسی دعوت شدم،شخصی که گویا دکترای اقتصاد داشت،پیرامون اقتصاد ایران سخنان فراوانی گفت،و برای سر و سامان دادن به وضع ناهنجار اقتصاد کشور دلسوزی زیادی کرد.تا این که سفره غذا گسترده شد و انواع غذاها را در آن چیدند.آقای دکتر بشقابی برداشت،و آن را از غذاهای مختلف پر کرد،و پس از آنکه چند قاشق از آن خورد،دست از غذا کشید و شروع به سیگار کشیدن کرد،و خاکستر سیگارش را بر روی غذا های درون بشقابش ریخت!من از آن صحنه متاثر شدم،و خطاب به وی گفتم:
آقای دکتر!شما که سر ما را بر اثر سخنان فراون تان پیرامون مسائل اقتصادی به درد آوردید،چرا این قدر غذا توی بشقاب ریختید و نخوردید!؟بعلاوه چرا خاکستر سیگارتان را روی غذاها ریختید،و اجازه ندادید دیگران از آن استفاده کنند،شما با این اعمال و کردار می خواهید اقتصاد کشور را سر و سامان دهید!.
اگر همه ما به اندازه خودمان غذا درست کنیم و به اندازه خودمان داخل بشقاب غذا بریزیم چقدر می توان صرفه جویی کرد؟و با این صرفه جویی چند فقیر را می شود سیر کرد؟اهل بیت حتی به ریز تر از این مسائل هم پرداخته اند تا جایی که امام علی علیه السلام در این مورد می فرماید:
سعی کنید غذا توی سفره ریخته نشود و اگر غذا بر روی سفره ریخت،آن را جمع کنید و بخورید،که آن شفای هر دردی است برای کسی که ته مانده سفره را جمع کند و با خوردن آن از خدا شفا بطلبد.
آدرس داستان:والاترین بندگان ص 147 نوشته آیت الله مکارم شیرازی آدرس روایت:حلیة المتقین باب ششم
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً.
همانا اسراف کاران برادران شیطان ها هستند و شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس بود
پیام های این آیه شریفه:
1:مصرف مال و دارایى در غیر مورد آن،کارى شیطانى و نوعى ناسپاسى است.«الْمُبَذِّرِینَ ... إِخْوانَ الشَّیاطِینِ»
2:مبذّر و اهل ریخت و پاش باید تحقیر شود،نه آن که مورد تقدیر و احترام قرار گیرد.«إِخْوانَ الشَّیاطِینِ»
3:مؤمن با مؤمن برادر است،«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»و اسراف کار با شیطان.«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ ... إِخْوانَ الشَّیاطِینِ»
4:تبذیر،نشانه کفران و ناسپاسى است،نه نشانه سخاوت و بخشندگى.«الْمُبَذِّرِینَ ... لِرَبِّهِ کَفُوراً»
آدرس:سوره اسراء آیه 17 تفسیر نور ج 7 ص 46
هر گاه شخصی آب بنوشد و مقداری از آب لیوان اضاف بیاید و آن را دور بریزد اسراف کرده است.چنان که در حالات امام خمینی«رحمت الله علیه»نقل کرده اند که:هر گاه آب داخل لیوان ایشان اضاف می آمد یک قطعه کاغذ روی آن می گذاشت و بعدا باقی مانده آب را استفاده می کرد.و حاضر نبود این اندازه هم اسراف کند.
امام صادق علیه السلام می فرماید:کمترین حد اسراف،دور ریختن باقی مانده آب«لیوان»که نوشیده شده،و پوشیدن لباس مهمانی در منزل و دور انداختن هسته خرما است.
اگر مردم دنیایِ امروز فقط به همین یک روایت در زمینه اسراف عمل کنند،فقیری در سراسر دنیا یافت نمی شود زیرا با همان چیزهایی که دور ریخته می شود،می توان تمام فقیران را بی نیاز کرد...
آدرس روایت:میزان الحکمه حدیث شماره 8496 آدرس داستان:کتاب والاترین بندگان تالیف آیت الله مکارم شیرازی ص 146
یکی از شاهان،شبی را تا بامداد با خوشی و عیش به سر آورد و در آخر شب گفت:
ما را به چهان خوش تر از این یک دم نیست کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست
فقیری«صبور»که در بیرون کاخ شاه،در هوای سرد خوابیده بود،صدای شاه را شنید،به شاه خطاب کرد:
ای آن که به اقبال تو در عالم نیست گیرم که غمت نیست،غم ما هم نیست
شاه از سخنان و صبر فقیر شاد شد و کیسه ای با هزار دینار از دریچه کاخ به سوی فقیر نزدیک کرد و گفت:«ای فقیر!دامنت را بگشا»فقیر گفت:دامن ندارم زیرا لباس ندارم شاه دلش به حال او بیشتر سوخت و یک دست لباس خوب به آن دینارها افزود و به آن فقیر داد.
آن فقیر در حفظ آن پول و کالا نکوشید،بلکه در اندک زمانی همه آن را خرج کرد و پراکنده نمود و«در اموال اسراف و زیاده روی کرد»ماجرای فقیر را به شاه گزارش دادند.شاه ناراحت شد و چهره در هم کشید و گفت این:فقیر اسراف کار را از این جا دور کنید زیرا خزانه بیت المال غذای تهی دستان است نه طعمه برادران شیطان ها.
ابلهی کو روز روشن شمع کافوری نهد زود بینی کش به شب روغن نباشد در چراغ
امام علی علیه السلام می فرماید:دور اندیش کسی است که از اسراف دوری کند.
منبع:حکایت های گلستان سعدی آدرس روایت:میزان الحکمه روایت شماره 3896
سدیر که یکی از شاگردان امام محمد باقر علیه السلام است،می گوید:امام باقر علیه السلام به من فرمود:ای سدیر آیا روزانه یک برده آزاد می کنی؟عرض کردم:نه فدایت شوم.
امام علیه السلام فرمود در هر ماه چطور؟عرض کردم نه.
امام علیه السلام فرمود در هر سال چطور؟عرض کردم نه.
امام علیه السلام فرمود:سبحان الله،آیا دست شیعیان ما را می گیری و به خانه ببری و به او غذا بدهی تا سیر شود؟به خدا سوگند این کار بهتر از آزاد کردن برده ای است که از فرزندان حضرت اسماعیل باشد.
آدرس:قصه های تربیتی چهارده معصوم بخش هفتم امام محمد باقر
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی«پوریا ولی»
خواهی که متمتّع شوی از دنیی و عقبی با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد«سعدی»
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن تا ساغرت پر است بنوشان و نوش کن«حافظ»
سایه خورشید فروزان طلب رنج خود و راحت یاران طلب«نظامی»
امام کاظم علیه السلام می فرماید:مؤمن با چیزی برتر از مواسات«غم خواری و یاری گری و مددکاری به مال» نسبت به مؤمن دیگر،به خداوند عزّوجلّ نزدیک نشده است،و این،همان سخن خدای متعال است که فرمودند:«هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا این که از آن چه دوست دارید،انفاق کنید»
آدرس روایت:میزان الحکمه روایت شماره: 545