در جنگ احزاب عمروبن عبدود که قدرت هزار مرد جنگی را داشت مبارز می طلبید و هیج یک از مسلمین جرئت پیش رفتن نداشتند،تا اینکه حضرت علی علیه السلام از پیامبر اجازه نبرد خواست و حضرت اجازه دادند .
وقتی که حضرت علی روانه میدان شد پیامبر فرمودند : تمام اسلام با تمام کفر روبرو شد.
حضرت علی و عمرو با هم مشغول نبرد شدند وحضرت علی عمرو را بر زمین زد و روی سینه اش نشست .صدای فریاد الله اکبر مسلمین بلند شد.
ولی دیدند علی سر عمرو را جدا نکرد و بلند شد و چرخی در میدان زد و بعد از مدتی نشست و سر عمرو را جدا کرد و خدمت پیامبر آورد و پیامبر از او پرسید چرا همان دفعه اول سر او را جدا نکردی علی علیه السلام فرمودند :
دفعه اول که او را بر زمین انداختم عمرو به من ناسزا گفت و من خشمگین شدم ،ترسیدم اگر درحال خشم او را بکشم مبادا این عمل از من به خاطر تسلی خاطر و تشفی نفس صادر شود چون مرا ناسزا گفته بود، لذا ایستادم تا خشمم فرو نشست آنگاه از برای رضای خداوند و با اخلاص سر عمرو را جدا کردم .اینجا بودکه پیامبر اکرم فرموند:
یک شمشیر زدن علی در جنگ خندق با ارزش تر بود از عبادت جن و انس.
آدرس:داستانها وپندها ج 2
یکی از آرزوهای همه ما انسان ها این است که به خوشبختی برسیم ،و برای رسیدن به این خوشبختی روزانه تلاش می کنیم و از خداوند می خواهیم که ما را برای رسیدن به این آرزو کمک کند.حال چه راهی انسان را به خوشبختی می رساند؟ هر مذهب وگروهی روشی را برای رسیدن به خوشبختی تجویز می کنند .حال دین مبین اسلام چه روشی را برای جامعه بشریت تجویز می نماید تا به خوشبختی برسند ؟امام علی علیه السلام در این باره فرموده اند:
فَازَ بالسَّعَادَةِ مَنْ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ
به سعادت و نیک بختی می رسد هر کس که عبادتش را برای خداوند خالص گرداند.
با توجه به این سخن نورانی به این نتیجه می رسیم که، راه و روشی که انسان را به خوشبختی می رساند این است که اولا انسان خدا را عبادت کند، و ثانیا این عبادت را برای خداوند و مخلصانه انجام دهد.
آدرس : تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 198
در بنی اسرائل عابدی بود ،به او گفتند :در فلان مکان درختی است که مردم آن را می پرستند عابد خشمناک شد و تبر بردوش گذاشت تا برود آن درخت را قطع کند .شیطان به صورت پیرمردی دراه او آمد و گفت:کجا می روی ؟
عابد گفت:می روم تا درخت مورد علاقه مردم را قطع کنم ،تا مردم خدا را بپرستند نه درخت را، شیطان گفت:از این کار دست بردار،خداوند رسولانی دارد اگر قطع این درخت لازم بود خداوند آنان را می فرستاد تا آن درخت را قطع کنند،من نمی گذارم درخت را قطع کنی و باعابد گلاویز شد،عابد شیطان را بر زمین زد .شیطان گفت مرا رها کن تا پیشنهادی به تو بدهم و آن پیشنهاد این است که من روزی دو دینا زیر بالش تو می گذارم
عابد گفت این بهتر است از قطع درخت، روزی یک دینار آن را صدقه می دهم و یک دینار آن را هم خرج خودم می کنم .عابد دو روز در زیر بالش خود دو دینار دید وخرج کرد ولی روز سوم از دینار خبری نبود و ناراحت شد و تبر را برداشت تا برود و درخت را قطع کند . شیطان در راهش آمد وگفت دیگر نمی توانی درخت را قطع کنی و با عابد گلاویز شد و عابد را بر زمین زد .عابد گفت چرا آن دفعه من پیروز شدم و این دفعه تو پیروز شدی؟
شیطان گفت دفعه اول تو برای خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتی لذا خداوند تو را بر من مسلط کرد .و این باربرای خود و دینار خشمگین شدی و من بر تو مسلط شدم
آدرس یکصد موضوع 500 داستان ص43
تصور کنید اگر در جامعه ای همه مردم یا اکثر آن ها فعالیت های روز مره اشان را فقط به خاطر رضایت خداوند انجام دهند و در مقابل خدماتی که انجام می دهند انتظار تشکر از دیگران نداشته باشند و سعی کنند به طور پنهانی به حوائج یکدیگر رسیدگی کنند چه اتفاقی میافتد، دیگر پست و مقام انسان را مغرور نمی کند دیگر بی عدالتی جایگاه خود را از دست میدهد و خداوند هم همین را از بشر می خواهد همان طور که در سوره مبارک انبیاء در آیه 25 به این نکته مهم اشاره فرموده:
و ما هیچ پیامبری پیش از تو نفرستادیم مگر آن که به او وحی کردیم که:خدایی جز من نیست ،بنابر این مرا پرستش کنید
وقتی که انسان کاری را به خاطر دیگران انجام می دهد در واقع او را پرستش نموده است پس به این نتیجه می رسیم که اجراء اعمال مخلصانه چه فوائد خوبی را خواهد داشت و این امر در سیاست نیز جریان دارد به این صورت که سیاست مداران جامعه اگر خداوند را در نظر داشته باشند وا عمال خود را برای او خالص کردانند مطمئنا دچار مکر و فریب دیگران نخواهند شد و همیشه به رضایت خداوند که خدمت به خلق خداوند است فکر خواهند کرد.
البته این نکته را هم فراموش نکنیم که این جامعه و سیاست داخل آن را من و شما و دوستان ما و.....تشکیل میدهد پس باید از خودمان شروع کنیم!!!
به امید چنین روزی!!!!
همه ما خلق شده ایم که در مرحله اول خدا را بشناسیم و بعد از شناخت خداوند او را پرستش کنیم و همه زندگی خود را در راه رضایت او سپری کنیم ،حال هرچه این عبادت خالص تر باشد بیشتر مورد رضایت خداوند واقع میشود ،وقتی که خداوند راضی شد امتیازاتی را برای شخص مخلص قرار می دهد که حضرت زهرا سلام الله علیها به آن اشاره فرموده اند:
وَ عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا قَالَتْ: مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِأَ هْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ
از حضرت زهرا علیها السّلام نقل شده که فرموده: هر کس عمل خالص و عبادت بى شائبه خود را بسوى خدا بتواند صعود دهد و بفرستد خداوند هم بهترین مصالح و خیر را بسوى آن بنده فرود مى آورد
بحار الانوارجلد 67 ص 249
دوستان عزیز و گرامی امروز یک حال خوش و با معنویتی به من دست داد گفتم شما را هم در این حال خوش خود شریک کنم ،با خودم کفتم چگونه می شود به این شیطان لعنتی پیروز شد تا هیچ وقت این حال خوش را از من نگیرد. رفتم سراغ کتاب هدایت کننده و خوشی ساز و شروع کردم به خواندن سوره مبارکه حجر و هر آیه ای که می خوندم بیشتر معنویت مرا فرا می گرفت تا رسیدم به آیه 39 و 40 که خداوند در این دو آیه روش فریبکاری شیطان و روش غلبه برشیطان را بیان کرده بود. خداوند فرموده بود :
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (39) إِلاَّ عبادک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (40)
گفت پروردگارا ! بخاطر این که مرا گمراه ساختى من نعمت هاى مادى را در زمین در نظر آنها تزیین می دهم و همگى را گمراه خواهم ساخت! مگر بندگان مخلصت را
وقتی که این ایات را خواندم فهمیدم یکی از فریبکاری های شیطان این است که دنیا و کارهای گناه را بر انسان زینت می دهد و انسان برای رهایی از این تله های شیطان باید اولا همیشه به یاد خدا باشد و ثانیا اعمالش را به خاطر خداوند انجام دهد و فهمیدم که شیطان بعد از این که از درگاه خداوند رانده شد به جای این که خود را مقصر بداند گفت خدایا تو مرا گمراه کردی، که این سخن افراد گمراه نیز می باشد، که گناه خود را به گردن جامعه و دیگران می اندازند و فهمیدم که اولا انسان نباید فریب زیبایی های دنیا را بخورد و ثانیا نباید کارهای خیرش را به خاطر دیگران انجام دهد.
دوستان عزیز و گرامی این نتیجه فکر من بود شما چطور فکر می کنید
شخصی که اعمال نیکش را به خاطر خداوند انجام می دهد،تمام دنیا هم در مقابل اعمال آن شخص کم و ناچیز است و این کمی تا جایی است که امام حسن عسکری علیه السلام دنیا را درمقابل عمل انسان با اخلاص به لقمه ای تشبیه نموده است ، و فرمایش آن حضرت این است که فرموده اند:
وَ عَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام قَالَ:لَوْ جَعَلْتُ الدُّنْیَا کُلَّهَا لُقْمَةً وَاحِدَةً ثُمَّ لَقَّمْتُهَا مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ خَالِصاً لَرَأَیْتُ أَنِّی مُقَصِّرٌ فِی حَقِّهِ وَ لَوْ مَنَعْتُ الْکَافِرَ مِنْهَا حَتَّى یَمُوتَ جُوعاً وَ عَطَشاً ثُمَّ أَذَقْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ لَرَأَیْتُ أَنِّی قَدْ أَسْرَفْتُ
از حضرت عسکرى علیه السّلام نقل شده که فرمود: اگر تمام دنیا بصورت یک لقمه اى شود و من آن را بدهم به کسى که با اخلاص کامل خدا را عبادت می نماید باز هم خود را می بینم ، که در ایفاء حق چنین بنده اى کوتاهى کرده باشم و اگر کافر را از تمام دنیا منع نموده و نگذارم از هیچ نعمت دنیا استفاده کند تا بمیرد و فقط یک جرعه آب به او بدهم تصور می کنم باز هم نسبت باین مقدار هم اسراف کرده باشم
بحار الانوار جلد67 صفحه 250
هر چه نعمت در دنیا وجود دارد همه مخلوق خداوند هستند و برای رسیدن به آن ها باید از راه درست وارد شد که یکی از آن راه ها اخلاص در عمل است که این راه انسان را به چشمه های علم و حکمت راهنمایی می کند که پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله طی حدیثی این چنین فرموده اند:
مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلی لسانه.
پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: هر کس تا چهل روز مراقب اعمال خود باشد که آن را با اخلاص و فقط براى خدا انجام دهد خداوند چشمههائى از حکمت و دانش از قلبش جاری نموده که از زبانش بیرون می ریزد
بحارالانوار ج 67 ص 249
بدون شک هر فرد عاقل و حکیمى که کارى انجام میدهد هدفى براى آن در نظر دارد، و از آنجا که خداوند از همه عالم تر و حکیم تر است بلکه با هیچ کس قابل مقایسه نیست ،این سؤال پیش می آید که او چرا انسان را آفرید؟ آیا کمبودى داشت که با آفرینش انسان بر طرف می شد؟! آیا نیازى داشته که ما را براى پاسخگویى به آن آفریده است؟! در حالى که می دانیم وجود او از هر جهت کامل و بى نهایت در بى نهایت است و غنى بالذات.
پس طبق مقدمه اول باید قبول کنیم که او هدفى داشته، و طبق مقدمه دوم باید بپذیریم که هدف او از آفرینش انسان چیزى نیست که بازگشت به ذات پاکش کند.
نتیجتا باید این هدف را در بیرون ذات او جستجو کرد، هدفى که به خود مخلوقات باز می گردد، و مایه کمال خود آن ها است، و خود خداوند هدفش را درسوره مبارک ذاریات بیان نموده :
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون
من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادتم کنند (و از این طریق تکامل یابند و به من نزدیک شوند)خداوند اهداف دیگری هم بیان نموده است ولی مهم ترین آنها عبادت مباشد
منظور از عبادت چیست؟
عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا است.
عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است.
عبودیت اطاعت بى قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینههاست.
و بالآخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غیر او است فراموش کند، حتى خویشتن را !
و این است هدف نهایى آفرینش بشر که خدا براى وصول به آن میدان آزمایشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتیجه نهائیش نیز غرق شدن در اقیانوس" رحمت" او است.
و اولین شرط عبادت اخلاص داشتن در عبادت است که در روزهای آینده به آن خواهم پرداخت انشاالله
سوال: با توجه به این که ایمان ریشه همه اعمال خوب و پسندیده است و خیلی افراد با مومن جلوه دادن خود قصد تخریب سوء استفاده از ببخشید اگه میشه انواع ایمان را برای ما معرفی کنید، اخه تو این دوره زمونه خیلی سخت میشه تشخیص داد که آیا طرف مقابل ما مومن هست یا نیست، با توجه به این که انتخابات هم در پیش هست و خیلی ها از این موضع برای جمع کردن رای استفاده می کنند و....
پاسخ: از این که سوال خود را با گروه معراج در میان گذاشتید از شما سپاسگزارم
انواع ایمان به خدا:
1: ایمان به خاطر حق: در این نوع از ایمان افراد خدا را شناخته و او را با جان و دل پذیرفته اند و هیچ قدرتی نمی تواند آن ها را از خدای خود جدا کند مانند ساحران زمان حضرت موسی علیه السلام وقتی که معجزه حضرت موسی علیه السلام را مشاهده کردند و فهمیدند که حضرت موسی از قدرتی مافوق بشری استفاده می کند به خدای حضرت موسی ایمان آوردند، در این صورت بود که فرعون ساحران را تهدید کرد که خداوند این گونه تهدید فرعون را بیان می کند:
فرعون گفت: آیا پیش از این که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته و این یک توطئه است! امّا بزودى خواهید دانست! دست ها و پاهاى شما را بعکس یکدیگر قطع مى کنم، و همه شما را به دار مى آویزم«1»
بله ساحران یک لحظه پیش، و مؤمنان این لحظه، آن چنان قلبشان به نور ایمان روشن شده بود و در آتش عشق خدا داغ گشته بودند که این تهدید فرعون را در حضور جمعیت به طرز بسیار قاطعى پاسخ گفتند و نقشه شیطانى او را نقش بر آب کردند. و گفتند:
مهمّ نیست، هر کارى از دستت ساخته است بکن! ما بسوى پروردگارمان بازمى گردیم«2»
2: ایمان به خاطر منفعت: این نوع از ایمان برای افرادی است که خدا را تنها با زبان مى پرستند اما ایمان قلبى شان بسیار سطحى و ضعیف است به طوری که اگر دنیا به آنها رو کند و نفع و خیرى به آنان برسد حالت اطمینان پیدا مى کنند! و آن را دلیل بر حقانیت اسلام مى گیرند، اما اگر به وسیله گرفتاری ها و پریشانى و سلب نعمت مورد آزمایش قرار گیرند دگرگون مى شوند و به کفر رو مى آورند گویى آن ها دین و ایمان را به عنوان یک وسیله نیل به مادیات پذیرفته اند که اگر این هدف تامین شد دین را حق مى دانند و گر نه بى اساس می دانند همان گونه که خداوند در وصف این گونه از افراد می فرماید:
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى پرستند و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است همین که دنیا به آنها رو کند و نفع و خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مى کنند اما اگر مصیبتى براى امتحان به آن ها برسد، دگرگون مى شوند و به کفر رومى آورند! به این ترتیب هم دنیا را از دست داده اند، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است«3»
3: ایمان به خاطر ایجاد توطئه و نفاق: این ایمان برای کسانی است که با دشمنان اسلام و مسلمین دوست هستند و با آن ها هم فکر و هم عقیده اند و سعی می کنند خودشان را مومن جا بزنند و در کنار این ایمان با مقدسات مسلمانان بازی کنند و کاری کنند که قداست و ارزش دین را از بین ببرند، خداوند در وصف این گونه از افراد می فرماید:
و جمعى از اهل کتاب از یهود گفتند: بروید در ظاهر به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز، کافر شوید و باز گردید! شاید آن ها از آیین خود بازگردند! زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانى پیشین مى دانند و این توطئه کافى است که آنها را متزلزل سازد«4»