در فصل زمستان او را دیدم که لباس کمى برتن داشت، پرسیدم: چرا لباس کافى نپوشیده اى؟
گفت: لباسى در اختیار ندارم .
گفتم: چرا از کسى طلب نمى کنى ؟غلام گفت : بنده حق ندارد به غیر از مولایش از کسى چیزى بخواهد، گفتم: راست گفتى، چرا از مولایت تقاضا نمى کنى ؟
گفت: مولایم مرا در این حال مى بیند، اگر مى خواست به من مى داد.
فهمیدم که راه و روش بندگى در پیشگاه مولاى حقیقى یعنى خداوند متعال راه و روش این غلام است «1»
خرم آن کس که بسر شور و نوایى دارد گرم تقدیس خدا صبح و مسایى دارد
ره بسر منزل فیض احدى برده ز زهد در عبودیت حق راه به جایى دارد
خانه قلب بپرداخته از لوث گناه دلش از نور خدا ضوء و ضیایى دارد
بس که بر خاک در درگه حق سوده جبین چهره جلوه گرش نور و جلایى دارد
موانع اطاعت و بندگی خدا:
پرخوری: زیاده روی در خوردن غذا علاوه بر این که جسم انسان را بیمار می کند او را به مرض های روحی نیز مبتلا می سازد همان گونه که از پیغمبر اکرم نقل شده که فرمود:
از غذاى اضافى بپرهیزید که قلب را پر قساوت مىکند و از اطاعت حق تنبل مىسازد و گوش را از شنیدن موعظه کر مى نماید «2»
2:تکبر و خود بزرگ بینی: هنگامى که خداوند به فرشتگان دستور داد براى آدم علیه السلام سجده کنند، همگى اطاعت کردند جز ابلیس که تکبّر و تعصّب به او دست داد، و بر آدم علیه السلام به خاطر خلقت خویش افتخار کرد، و از جهت اصل و ریشه خود نسبت به او تعصّب ورزید، به همین دلیل از صف مطیعان الهی بیرون رفت و کافر شد همان گونه که خداوند می فرماید:
و یاد کن هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده و خضوع کنید! همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، و به خاطر نافرمانى و تکبرش از کافران شد«3»
طلب ریاست از راه ظلم: بعضی ها هستند که می خواهند به هر قیمتی که شده رییس باشند و به خاطر همین خواسته به دیگران ظلم می کنند و کسی که ظلم کند از خداوند اطاعت نخواهد کرد همان گونه که از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرموند:
کسى که ریاست را به ناحق طلب کند از اطاعت خداوند به حق محروم خواهد شد«4»
منابع:
1:بندگى راز آفرینش ج 1 ص 122
2:ایَّاکُمْ وَ فُضُولَ الْمَطْعَمِ فَانَّهُ یَسِمُ الْقَلْبَ بِالْقَسْوَةِ وَ یُبْطِىءُ بِالْجَوارِحِ عَنِالطَّاعَةِ وَ یَصُمُّ الْهِمَمَ عَنْ سِماعِ الْمَوعِظَةِ «بحار الانوار ج 69 ص 199»
3:وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ « بقره آیه 34»
4: مَنْ طَلَبَ الرِّئاسَةَ بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ الطَّاعَةُ لَهُ بِحَقٍّ «بحار الانوار ج 75 ص 235»
هنگامی که غلام را آورد شخص خریدار به آن غلام گفت: نام تو چیست؟غلام گفت: هر نامى که تو بگذارى. مولا گفت: خوراک تو چیست؟ غلام گفت: آن چه تو عطا کنى. مولا گفت: چه نوع لباسى مى پوشى؟ غلام گفت هر لباسى که تو به من بپوشانى.
مولا گفت: چه کاره هستی؟ غلام گفت: هر دستورى که تو بفرمائى. مولا گفت: چه چیز را اختیار مى نمائى؟ غلام گفت: من بنده هستم بنده که از خود اختیارى ندارد.
مولا گفت: این بنده حقیقى است. این بنده را باید خرید!! حالِ ما هم باید مثل این بنده، بین خود و خدایمان باشیم.«1»
گروهى به خاطر اینکه به خیال خود آزاد باشند به مذهب بى اعتنا مى شوند، غافل از آن که رها شدن از فرمان و اطاعت خدا، مستلزم اسارت و بندگى دیگران است، کسى که بنده او نشد بنده همه مى شود و کسى که فرمان او را نپذیرفت بله قربان گوى همه خواهد بود.همان گونه که خداوند می فرماید:
هر کس همتایى براى خدا قرار دهد، گویى از آسمان سقوط کرده، و پرندگان در وسط هوا او را مى ربایند و یا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مى کند«2»
رسول خدا صلى الله علیه و آله می فرماید:
دنیا، ساعت و لحظه اى بیش نیست، آن را در راه اطاعتِ خدا بکار گیرید.
نتیجه:خداوند در قرآن کریم می فرماید:
هر کس خدا و رسولش را اطاعت نماید، او را در باغ هاىی از بهشت وارد مى کند که نهرها از زیر درختانش جارى است و آن کس که سرپیچى کند، او را به عذاب دردناکى گرفتار مى سازد«4»
منابع:
1:تفسیر آسان : ج 1، ص 21، نقل از تفسیر روح الجنان ، شرح سوره حمد.
2: حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوی بِهِ الرِّیحُ فی مَکانٍ سَحیقٍ«حج آیه 31»
3:الدُّنیا ساعةُ فَاجْعَلُوها طاعَةً «بحار الانوار ج 74 ص 166»
4:لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلیما «فتح آیه 17»
نظر اهل بیت عصمت و طهارت در مورد احتکار و انبار کردن اموال مورد نیاز مردم چه می باشد؟
این عمل از نظر خداوند و اهل بیت عصمت و طهارت حرام می باشد همان گونه که در روایات این گونه این گونه آمده است:
خداوند در قرآن کریم در مورد افرادی که از راه حرام و احتکار مال اندوزی می کنند می فرماید:
کسانى که طلا و نقره را ذخیره و پنهان مى سازند، و در راه خدا انفاق نمى کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده «2»
امام صادق علیه السلام در مورد احتکار نکردن اموال می فرماید:
خداوند این مال هاى اضافى را به شما عطا کرد تا در مسیر رضاى او خرج کنید، نه آن که احتکار و پنهان کنید.«3»
رسول گرامی اسلام در باره احتکار«انبار» نکردن اجناس می فرماید:
کسی که مواد غذایی مورد استفاده مردم به مدت چهل روز احتکار نماید و سپس آن را صدقه دهد، کفاره گناه احتکارش نخواهد شد«4»
جهت دیدن تصویر با کیفیت بهتر اینجا را کلیک کنید
منابع:
1: زبده القصص
2:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّه وَ الَّذینَ یَکِنْزوُنَ الذَّهَبَ وَ الْفضَّهً وَلایَنْفِقُونَها فى سَبیلِ اللّه فَبَشِّرْ هُمْ بِعَذابٍ اَلیم یُومى یُحْمى فى نارِجَهَنَّمَ.«توبه آیه 34»
3:قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا أَعْطَاکُمُ اللَّهُ هَذِهِ الْفُضُولَ مِنَ الْأَمْوَالِ لِتُوَجِّهُوهَا حَیْثُ وَجَّهَهَا اللَّهُ وَ لَمْ یُعْطِکُمُوهَا لِتَکْنِزُوهَا « کافی ج 4 ص 32 »
4:قال صلّى اللَّه علیه و آله: من احتکر الطّعام أربعین یوما ثمّ تصدّق به لم تکن صدقته کفّارة لاحتکاره « الحکم الزاهره با ترجمه انصاری ص 680»
یکی از دوستان می گفت زن بداخلاق و اخموئی داشتم، نزد یک نفراز اخلاقش اظهار ناراحتی کردم، او گفت آینه ای بزرگ مقابل او قرار بده تا خودش را زیاد در او ببیند. این کار را کردم و او از دیدن خود در آینه با آن قیافه متنفر گشته و راه خوش اخلاقی را برگزید.
در این داستان شوهر با دل سوزی در حل مشکل اخموئی بودن همسرش تلاش می کند، کسانی که می خواهند دیگران را به خوبی ها دعوت کنند باید دل سوز و مهربان باشند
دلسوزی و مهربانی در ارشاد دیگران یکی از صفات برجسته رسول گرامی اسلام می باشد همان گونه که خداوند می فرماید:
به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.«1»
حضرت موسی علیه السلام وقتی می خواست برای هدایت فرعون وارد کاخش بشود و او را از منکرات نهی کند به خداوند عرض داشت:
پروردگارا! سینه ام را گشاده کن «2»
کسانی که می خواهند دیگران را به خوبی ها دعوت نمایند باید دارای روحی بزرگ، فکری بلند، عقل توانا، یا همان سینه گشاده باشد.
برخورد مودبانه و کلام نیکو یکی دیگر از عوامل بسیار مهم در امر به معروف و نهی از منکر می باشد، همه انسان ها کلام مودبانه و زیبا را دوست دارند، باید با گناه کاران به نرمی، ملاطفت و مودبانه برخورد نمود همان گونه که امیر المومنین علیه السلام می فرماید:
بد کردار را با عمل نیک خود اصلاح کن و با گفتار خوبت به راه خیر هدایت نما،**برادرت را با نیکویی به او سرزنش کن و بدی او را با هدیه دادن به اوپاسخ بده«3»
منابع:
1:لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم«توبه آیه 128»
2:قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری «طه آیه 25»
3:أَصْلِحِ الْمُسِیءَ بِحُسْنِ فِعَالِکَ وَ دُلَّ عَلَى الْخَیْرِ بِجَمِیلِ مَقَالِک«غرر الحکم ص 255»عَاتِبْ أَخَاک بِالْإِحْسَانِ إِلَیهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیهِ«نهج البلاغه، حکمت 158»
اگر یک لحظه خورشید جهان افروز آفرینش در روی زمین نباشد، نشانی از زمین و زمان باقی نمی ماند ولی یک عمل است که ارزشش از خورشید بالاتر است:رسول گرامی اسلام می فرماید:
ای علی، با هیچ کس جنگ نکن تا این که او را به اسلام دعوت کنی و به خدا سوگند اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، برای تو بهتر از آن چیزی است که خورشید برآن می تابد، در حالی که ولایت تو را پذیرفته باشد.«1»
شرایط امر به معروف و نهی از منکر:
خودش عامل به معروف و ترک کننده منکر باشد: شخصی فرزندش را نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آورده و عرض کرد: این کودک، زیاد خرما می خورد، و برای او ضرر دارد و گفته ما هم در او اثری ندارد، شما به او بفرمایید ترک کند. حضرت فرمود:
من امروز خودم خرما خورده ام. او را فردا بیاور تا من خودم خرما نخورده باشم و گفته ام در او اثر داشته باشد .
ذات نایافته هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
رسول گرامی اسلام می فرماید:
شبی که مرا به معراج بردند، گروهی را دیدم که لب های آنان با قیچی های آتشین بریده می شد، هرچه بریده می شد باز هم به جای آن لب می رویید. به جبرئیل گفتم: این چه کسانی هتسند؟
پاسخ داد: این ها خطباء امت تو هستند که می گویند آنچه را عمل نمی کنند و مردم را به نیکی امر می کنند و خود را فراموش می کنند«2»
البته این به معنای ترک امر به معروف و نهی از منکر نیسب بلکه به این معنا است که ما در ضمن این که خودمان به خوبی ها عمل می کنیم دیگران را هم به خوبی ها توصیه کنیم.
معروف و منکر را بشناسد: کسی که بدون علم و آگاهی به کاری می پردازد مثل کسی است که به بیراهه می رود، که هرچه راه می رود از مسیر و هدف اصلی دورتر می شود. اما کسی که با علم و دانش عمل می کند همچون رهروی است که در راهی مشخص و واضح حرکت می کند. کسی هم که می خواهد امر به معروف کند باید در مرحله اول حلال و حرام را به خوبی بشناسد همان گونه که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند:
کسی که امر به معروف می کند احتیاج دارد به این که: حرام و حلال را بشناسد، گرفتار نفس خود نباشد، خیرخواه مردم باشد، با مردم مهربان و رفیق باشد، گفتارش نیکو باشد، به تفاوت اخلاق مردم شناخت داشته باشد «بداند هر کس خلق و خویی دارد و با هر کس باید به طور خاص سخن گفت»، از مکر نفس آگاه باشد «مبادا در قالب امر به معروف و نهی از منکر به اهداف شومی کشیده شود»، صابر باشد «اگر از مردم آزاری دید» انتقام نگیرد و شکایت نکند، با تعصب عمل نکند، برای نفسش غضب نکند «غضب او برای نفس خودش نباشد بلکه برای خدا باشد» «3»
جهت دیدن تصویر با کیفیت بهتر اینجا را کلیک کنید
منابع در ادامه مطلب...
او روزی مشاهده کرد فردی ایستاده بول«ادرار» می کند، از این که می دید آن شخص مرتکب مکروه شده است خونش به جوش آمده بود لذا صدا زد ای خر احمق مگر نمی دانی ایستاده بول کردن مکروه است؟...
در این داستان شخصی که نهی از منکر کرده است خودش مرتکب حرام شده است چون گقتن کلمه خر و احمق به مسلمان حرام است ولی ایستاده بول کردن مکروه است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
بدى را به بهترین راه و روش دفع کن و پاسخ بدى را به نیکى ده! ما به آن چه توصیف مى کنند آگاه تریم«1»
کسی که در امر به معروف و نهی از منکر از روش خوب و پسندیده استفاده کند و در این راه صبوری نماید خداوند برای او پاداش بسیار بزرگی در نظر گرفته شده است همان گونه که خداوند می فرماید:
و آن ها که به خاطر ذات پاک پروردگارشان شکیبایى مى کنند و نماز را برپا مى دارند و از آن چه به آن ها روزى داده ایم، در پنهان و آشکار، انفاق مى کنند و با حسنات، سیئات را از میان مى برند پایان نیک سراى دیگر، از آن آن هاست«2»
روزی شخصی از دروغ گفتن فرزندش شاکی بود در همین موقع فرزندش را دیدم که به شلوار پدرش آویزان شده است و مرتبا آن را می کشد و می گوید من بستنی می خواهم و او در جواب می گوید بابا پول ندارم در حالی که جیبش پر از پول بود و به خاطر پول بالا آمده بود..
در این جا شخص با دروغ می خواهد فرزندش را مجاب کند و در مقابل از دروغ گفتن فرزندش هم شاکی بود.
در امر به معروف در ضمن این که امر کننده خودش عمل می کند باید دیگران را نیز به خوبی دعوت بکند همان گونه که امیر المومنین علیه السلام می فرماید:
ای مردم! به خدا سوگند، من شما را به طاعتی بر نمی انگیزم، جز که خود پیش از شما به انجام آن برمی خیزم و شما را از معصیت باز نمی دارم، جز آن که خود پیش از شما از آن را دوری می کنم« 3»
منابع:
1: ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ « مومنون آیه 96»
2:وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار « رعد آیه 22»
3: قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ علیه السلام: أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَی طَاعَةٍ إِلا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَ لا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلا وَ أَتَنَاهَی قَبْلَکُمْ عَنْهَا «نهج البلاغة، خطبه 175.»
ناگهان متوجه شد هدهد غایب است، گفت چه شده است هدهد را نمی بینم،اگر بیاید او را تنبیه خواهم کرد، مگر این که برای غیبت خودش دلیل موجه ای بیاورد.
ولی غیبت هدهد زیاد طول نکشید، او نفس نفس زنان خودش را به سلیمان رسانید و گفت من از چیزی آگاهی یافتم که تو از آن بی خبری، من به سرزمین سبا رفته بودم زنى را در آن جا یافتم که بر آن ها حکومت مى کند، و همه چیز را در اختیار دارد مخصوصا تخت عظیمى دارد.
مشاهده کردم آن زن و قومش در برابر خورشید سجده مى کنند،شیطان بر آن ها تسلط یافته و اعمالشان را در نظرشان زینت داده و افتخار مى کنند که در برابر آفتاب سجده مى نمایند.
و به این ترتیب شیطان آن ها را از راه حق باز داشت آن ها چنان در بت پرستى فرو رفته اند که من باور نمى کنم به آسانى از این راه برگردند آن ها هدایت نخواهند شد...
بنابراین، فریاد در برابر انحراف و دلسوزى براى دیگران، نه تنها مسأله اى فطرى براى انسان هاست، بلکه ریشه غریزى در حیوانات دارد؛ لذا اگر گفته شود که انسانِ بى تفاوت از حیوان پست تر است، سخن گزافى نیست، البته مسؤولیت همه مردم نسبت به امر به معروف و نهى از منکر یکسان نیست؛ بلکه وظیفه علما و دولتمردان از دیگران بیشتر است ..«2»
مقام کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند:
سایه نشینان عرش خدا هستند: چقدر زیباست در آن روزی که همه مردم هراسان و ترسان و وحشت زده هستند بتوانند در سایه عرش الهی به آرامش برسند واقعا چه کسانی در سایه عرش الهی زندگی خواهند کرد؟حضرت موسى علیه السلام عرضه داشت:
پروردگارا! کسان تو کیانند که در روزى که جز سایه تو سایه اى نیست، آن ها رادر سایه عرش خود پناه مى دهى؟ خداوند به او وحى فرستاد و فرمود:کسانى که هرگاه حرام هاى من حلال شمرده شوند، مانند پلنگ زخم خورده خشمگین گردند.«3»
مقامی دارند که دیگران به آن غبطه می خوردند: رسول گرامی اسلام می فرماید:
آیا شما را از کسانی خبر دهم که نه انبیا و نه شهدا هستند ولی مردم و انبیا و شهدا به مقام و مرتبت و جایگاه آنان در پیش خدا که بر منبرهایی از نور هستند غبطه می خورند؟
سؤال شد:ای رسول خدا آنان چه کسانی هستنند؟ پیامبر فرمود: آنان کسانی هستند که بندگان خدا را محبوب خدا و خدا را محبوب بندگانش می گردانند.
سؤال شد: معنای محبوب گردانیدن خدا در پیش بندگانش معلوم است اما چگونه بندگان خدا را محبوب خدا می گردانند؟ پیامبر در جواب فرمود: به چیزی که خداوند متعال دوست دارد دعوت می کنند و از چیزی که خداوند متعال بدش می آید نهی می کنند، پس هنگامی که بندگان خدا، او را اطاعت می کنند محبوب خدا می گردند و خداوند متعال آنان را دوست می دارد.«4»
جهت دیدن تصویر با کیفیت بهتر اینجا را کلیک کنید
منابع در ادامه مطلب...
لشکریان حرکت کردند تا به سرزمین مورچگان رسیدند مورچه اى گفت: به لانه هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى فهمند«1»
مورچه وقتی می بیند جان هم نوع خودش در خطر است آن ها را از خطر باخبر می کند و این نوعی امر به معروف است و ما خیلی وقت ها می بینیم که هم نوع خودمان در آستانه مرگ روحی است، مشغول گناه و معصیت است، ولی او را از این خطر آگاه نمی کنیم!!! مگر اهمیت امر به معروف را نمی دانیم؟
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر:
1:برجسته ترین صفات پیامبران: وقتی می خواهیم در کتابی از دیگری خبر بدهیم سعی می کنیم برجسته ترین صفات او را در کتاب بنویسیم و خداوند هم وقتی می خواسته است در کتاب تورات و انجیل از پیامبر آخر الزمان خبر بدهد به یکی از صفات برجسته ایشان که امر به معروف و نهی از منکر می باشد پرداخته و می فرماید:
همان ها که از فرستاده خدا، پیامبر «امّى» پیروى مى کنند پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى یابند آن ها را به معروف دستور مى دهد، و از منکر باز می دارد....«2»
2:بالاتر از جهاد: شدت گرما، سنگینی اسلحه، زخم های التیام نیافته، دست های قطع شده، شکم های پاره شده، خون های جاری، هر کس در جنگ این ها را ببنید می گوید خوش به حالش که عاقبتش به خیر شد و او به بهشت می رود چون جانش را در راه خدا و جهاد فدا کرده است اما این ها در مقابل امر به معروف و نهی از منکر قطره ای است در مقابل دریا همان گونه که رسول رحمت و مغفرت می فرماید:
همهی کارهای نیک نسبت به جهاد در راه خدا مانند قطره نسبت به دریاست. و همهی کارهای نیک به ضمیمهی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره نسبت به دریاست«3»
3: جانشین خدا: خیلی وقت ها از این که معاون اداره هستیم خوشحالیم و یا اگر ریس هستیم از شادی در پوست خود نمی گنجیم چقدر شادی و خوشحالی دارد برای کسی که بتواند جانشین خدا در زمین باشد و این جانشینی مختص کسانی است که مردم را به خوبی ها دعوت می کنند همان گونه که رسول گرامی اسلام می فرماید:
کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خداوند در زمین و جانشین رسول خدا و جانشین کتاب خدا است«4»
جهت دیدن تصویر با کیفتی بهتر اینجا را کلیک کنید
منابع در ادامه مطلب...
شهر زیبایی بود، همه مردمش خوب و دوست داشتنی بودند، به همدیگر عشق می ورزدیدند، همه اهل صداقت بودند، مکر و حیله بینشان نبود، به کسی ظلم نمی شد، اصلا دزدی نمی شد، زنان همه در زیر پوشش های خود فقط برای شوهرانشان عشق می ورزیدند و شوهران نیز تکیه گاه همسرشان بودند...
روزی یکی از اهالی شهر عشق و زیبایی دروغی مرتکب شد، هیچ کس اهمیتی نداد، و همه پیش خود می گفتند زندگی خودش است به من ربطی ندارد، همان شخص روز بعد مرتکب مکر و حیله شد و باز اطرافیانش سکوت کردند، او روز بعد یک نفر را دوست خود انتخاب کرد و دوستش نیز از او الگو گرفت حالا شده بودند 2 نفر و روز به روز بر خطاهایشان افزوده می شد و این شهر پاک داری دو نقطه سیاه شده بود و دیگران همچنان به زندگی خودشان مشغول بودند.
چند روز گذشت و این دو نفر به 10 نفر تبدیل شدند و همین گونه در حال افزایش بودند و خبرهایی به گوش می رسید که در شهر عشق و پاکی یک منزل سرقت شده است، یک زن به شوهرش خیانت کرده است، یک مرد چشم چرانی کرد...
خوبان می گفتند ما و خانواده ما که خوب هستیم، آن ها به خودشان ضربه می زنند تا این که روزی مشهدی حسن که مرد خوب و مومنی بود و او هم ماننند همه مردم شهر فکر می کرد وارد خانه اش شد و دید دخترش مشغول گفتگوی مشکوک است، پسرش مدام گوشی اش را نگاه می کند انگار منتظر کسی است..
همسرش خود را آرایش کرده و با لباس نا مناسبی به خیابان رفته است..او با خود می گوید چرا خانواده من که پاکی از سر و رویشان سرازیر بود این گونه شده اند ؟
این فقط خانه مشهدی حسن نبود بلکه تمام شهر عشق تبدیل به خیانت و فریب و دروغ و ریا و ....شده بود و در این شهری خبری از آرامش نبود ....
بله هر کجا میکربی رشد کرد و دیگران ساکت شدند این میکرب به خانه و بدن آن نیز سرایت خواهد نمود ...
امیر المومنین علیه السلام می فرماید:
اگر امر به معروف و نهى از منکر ترک شود، کارهاى نیک و خیر تعطیل و اشرار و بَدان بر خوبان مسلّط مى شوند«نهج البلاغه نامه 47»